ظلمهای پنهان

ارسال در در شهر

parseمیدان شهداء اول بلوار شهید اشرفی (کهندژ) ایستاده ام و به خیال خود اصطلاحاً یک تحقیق میدانی انجام می دهم آنچه در حال بررسی دارم عبور یا عدم عبور افراد از روی چمن ها و یا محل های عبور عابر پیاده می باشند، در «روتوشو» اول این بلوار به فواصل حداقل ده متر یک بار یک محل عبور عابر پیاده سنگفرش شده ساخته شده است و لذا بستر عبور نکردن از روی چمن فراهم است

ولی آیا افراد از روی آن محل ها عبور می کنند و یا پا بر سر چمن ها می گذارند، همان چمن هایی که از پول آنها کاشته شده است آیا رفتار عابرین به جنس، سن، میزان تحصیلات بومی بودن، یا نبودن  و یا مسافر بودن آنها بستگی دارد یا نه، آنچه پس از حدود یک ساعت مشاهده و یادداشت و نیز مشاهدات قبلی دستگیرم شد عبارت بود از اینکه:

 

  • اکثریت مردم از محل های تعیین شده  و سنگفرش با وجود در دسترس بودن عبور نمی کنند.
  • افرادی که از روی چمن ها عبور می کنند متعلق به یک جنس خاص نیستند خانم ها و آقایان ظاهراً تفاوتی در این رفتار با هم ندارند.
  • تفاوتی بین رفتار افراد در عبور از روی چمن ها با میزان سواد متفاوت وجود ندارد یعنی اینکه تحصیل کرده و کم سواد یکسان عمل می کنند.
  • سن ظاهراً در رفتار نوازش چمن ها با پاهای مبارک افراد تأثیری ندارد و حتی شاید جوانان در این کار جسور تر و بی باکتر باشند.

در این فکر بودن که اگر این بررسی را قرار است به صورت مکتوب و مستند درآورد و تجزیه آماری دقیق از آن نمود و با سؤالاتی به تفکر افراد هم پی برد بایستی نامه های را به افرادی که از محل های تعیین شده و  چمن عبور می کنند داد تا اطلاعاتی از جنبه ها مختلف کسب کرد و به قضاوتهای روشنی دست یافت ولی همین مشاهدات حداقل برای خود من فوایدی داشت از جمله اینکه بعضی پیش داوریهایم را اصلاح کرد مثلاً اینکه افرادی که رعایت نمی کنند کم سوادند یا غیر بومی هستند و یا احتمالاً نسل جوان نیستند و غیره.

به نکات مذکور مشغول بودم که لحظه ای سرم را برگداندم و متوجه چند اطلاعیه روی کاغذ A4 پشت مغازه ای شدم. او به سراغ آنها رفتم که یکی از آنها نوشته قابل تعمق و عجیبی بود وآن اینکه از زبان روشندلان و صاحبان عصای سفید یعنی نابینایان به ما افراد ظاهراً بینا چنین خطاب شده بود که در پیاده رو ها چیزی نگذاریم و موتور و دوچرخه پارک نکنیم و اگر چنین کردیم حداقل سمت جوی آب آن را بگذاریم تا اینکه روشندلان بتوانند راه عبور خود را بیابند و حادثه ای برای آنها پیش نیاید.

با خواندن این اطلاعیه این احساس به من دست داد که اگر خودمان قاضی خودمان باشیم حتماً سرفراز از محکمه بیرون می آیم که ما که هیچ ظلمی به کسی نمی کنیم و خدا را شکر رویمان سفید است، اما اگر دقیق تر فکر کنیم چه بسیار رفتارها، حرکات و حرفها و اندیشه ها و حتی قضاوت ها و داوریهای ما در حق دیگری  و یا دیگران ظلم است و ما به آن توجهی نداریم مثل داستان چمن و پایمال کردن آنها و نادیده گرفتن معلولیت دیگران، آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده بودیم که پارک موتور و دوچرخه و گذاشتن وسیله ای در پیاده رو می تواند ظلم به دیگری باشد در حالی که شاید بارها از خدا خواسته بودیم که خدایا ما را جزء ظالمین قرار نده.

و نیز آیا به زیر پای خود نگاه می کنیم که آنچه بر سر او پا می نهیم و فریادی دارد یا نه حتی اگر ظاهرا فریادی نداشته باشد و یا ظرفیت چشم و گوش خود را تا آن حد وسعت نداده ایم که بتواند قابلیت دریافت ضعیف ترین صداها و کم فروغ ترین تصاویر را داشته باشد و فقط و فقط با خشن ترین فریادها و پر زرق و برق ترین تصاویر آشنا هستیم و فرمان آنها را می بریم، بیاییم ظرفیت هایمان را بالا ببریم چشمهایمان را بیناتر گوشهایمان را تیز تر و گیرنده های حسی خود را قوی تر کنیم و معرفت هایمان را عمیق تر و حساسیت هایمان را افزونتر تا مبادا از آزارها و ظلم های پنهان و ناپیدا غافل  بمانیم.