المستکبر

ارسال در در شهر

 

nishkhandحکایاتی از اسرار الکبر فی الحکایات المستکبر (1)

بی شک یکی از آثار فرمایشی ادبیات فارسی، کتاب نانوشته اسرار الکبر فی حالات المستکبر است که به حسادت کتاب ارزشمند اسرار التوحید به دستور «متکبر الرئیس» که از نگارش کتاب اسرار التوحید توسط یکی از جاسوسان خود با خبر شده بوده نگارش یافت تا جهانیان را چشم ترس کند.

 

بر آن شدیم حال که در مجموعه دست چین گزیده هایی از اسرار التوحید را می آوریم مثلاً اخیراً هیچ کس بن هیچ کس را خواندید از اسرارالکبر فی حالات المستکبر هم در نیشخند حکایاتی بیاوریم. اینک حکایتی از آن فرا روی شماست:

 

رئیس بن رئیس

روزی رئیس ما المستکبر که کبرش زیاد باد در شهر به مجلسی می شد، چاپلوسان و کاسه لیسان پیش او آمدند و دست به سینه شدند که قربانت شویم، کدامیک از کمالات و صفات و جنات و خیرات و برکات و حسنات بی شمار خویش را اندر مجلس بر بندگان اجازت می دهی تا جاریان برشمرند تارعیت را متوجه حضور پر برکت شما نمایند، رئیس چون جمع کاسه لیسان و چاپلوسان را به دور خود فرومانده و چون خر در گل فرورفته بدید و نیز کیسه کشان را اندر مجلس کیسه به دست و معطل، گفت: درروید و آواز همی دهید که «رئیس بن رئیس» افتخار حضور در مجلس را به شما مردمان بی مقدار و خادم بن خادم و بی لقب و القاب و تهی از امکان و آسمان جل و بی کلاه همی دهد، پس چاپلوسان چنین کردند و به حکم اشارت رئیس آواز دادند که رئیس بن رئیس وارد می شود، حضار جملگی بر پا خاستند در مقابل وی و هم او با خدم و حشم اندر آمد در حالی که رعیت سر پایین انداخته و تعظیم می کرد رفت و رفت تا به صدر مجلس و آنجا جلوس نمود و سپس اجازت فرونشستن به دیگران داد و زان پس تا دم رفتن همی از او تشکر کرده و القاب  عناوین وی بر خواندند به گونه ای که هیچ معلوم نبود مجلس از بهر تعریف و تمجید از اوست یا به مقصدی دیگر.