چهارراه کارمند هم به بن بست رسید

ارسال در در شهر

 

nishkhandهمین جوری، اتفاقی دو تا خیابون پا در هوا یعنی ان شاءا... بلوار ابوالبرکات و فیض الاسلام یه جایی حدود CNG و مجتمع آپارتمانهای ادارات به هم برخورد کرده و یه چهارراه ناخواسته درست می کنه که واسه شهرداری می شه دردسر که باید همه چیز اونا درست بکنه و راحترین کار اسم اونه که کمیته مربوطه کمک می خواد تا اسم مناسبی براش پیشنهاد بدن.

اعضاء هم چند بار جلسه تشکیل می دهند و بعد از کلی بحث و گفت و گو و در نظر گرفتن انواع ملاحظات، نام چهارراه کارمندان را براش انتخاب و ابلاغ می کنند و واحد مربوطه هم جلدی تابلو را درست می کنه و نصب می کنه، اما ماجرا به اینجا ختم نمی شه.

 

این چهارراه مثل اوضاع و احوال کارمندان آشفته و در هم برهم از کار در میاید و همین سبب می شه که مردم اعتراض کنند که این کجاش به چهارراه رفته، اینکه نقطه حادثه خیزه، بابا اونا درست کنید، شهرداری هم می بینه عجب حکایتیه اگه بخواد طرح اونا پیاده کنه و چهارراه را درست کنه، اول باید تکلیف بلوار ابوالبرکات و ایضاً فیض الاسلام را روشن کنه که اونم پول می خواد، به جیب نگاه می کنه می بینه مثل جیب کارمندا خالیه اون وقت مثل کارمند که می خواند یه کاری بکنه، ماشینی بخرند، سرپناهی درست کنه، وعده وعیدهایی را که به بچه ها داده اند عمل کنه اما چه کنه پول نداره نمی شه، شهردار هم می بینه می خواد چهارراه را درست کنه اما خب پول نداره، این که گناه نیست اون وقت می ره سراغ کارایی که کارمندا تو این مواقع انجام می دند یعنی وقتی پول ندارند یه کارهایی می کنند که یه جورایی با بی پولی جور در می آید تا باید چیزایی دیگه.

کارمند تحت فشار خانواده محترم برای گردش تو این مواقع دنبال مثلاً یه موتور دست چندم می گردید و اعضای خانواده را پشت سر خودش ردیف می کنه که برند دشت، حالا کدوم دشت همون دشتی که لات و لوت داره، همون دشتی که نیاز به بنزین آزاد داره، همون دشتی که روشنایی نداره و خلاصه هزار دردرسر داره پس از خیرش می گذرند و دنبال یه متر چمن می گردند که جاپارک و بوستان و جنگل خورد اعضای خانواده بده مثلا زنبیل به دست می ره تو چمنهایی که کنار خیابونا و یا وسط اونا وجود داره می شینه و وقتی هم اعضای خانواده اعتراض می کنند که مردم ویلا دارن، پارک میرند جواب میده که بابا اینجا هم سبزه دیگه نمی بینی چند تا کمی اونطرف تر زده اند زیر آواز، فقط یه کمی بوق و بیق، دود و دم و قار و قور داره و این جوریه که سرنوشت چهارراه کارمندان هم با سرنوشت کارمندان گره می خوره و به بن بست می رسه و نهایتاً مسؤولین شهردرای هم تصمیم می گیرند به جای زدن چهارراه و میدان و اجرای طرح از راه حل های کارمندی استفاده کنند و چهارره را ببندند یعنی وسط اون دیوار بکشند، چشمش کور می خواست اسمش چهارراه کارمند نشه که به آتیش اونا بسوزه، بگذریم که این روزا وضع جیب شهرداری هم بهتر از جیب کارمندا نیست، اما مسؤولین و مدیران هم بهتره عبرت بگیرند و دیگه هیچ طرح و پروژ ه ای را اسم کارمند روش نگذازند، گفته باشیم، آخر و عاقبت خوبی نداره ها و نیز امیدواریم شهرداری هم تابلو چهار راه شهرداری را نکنه و ببره وسط یه چهارراه دیگه نصب کنه که بعد بخواد مثل چهارراه قبلی مشکل اونا حل بکنه.