طنزهای جاری

ارسال در در شهر

 

nishkhandاز نویسنده ای می پرسند چرا بعضی روزنامه ها به سمت طنز نویسی نمی روند و مطالب طنز ندارند می گوید در زندگی روزمره به اندازه کافی طنز هست و دیگر نیازی به آن کار نمی بینند.

 

خیلی از رفتارها و گفتارها و حوادث روزانه طنز است و نقل مستقیم آنها کافی است و نیازی نیست نویسنده ای موضوعی بیابد و قلمفرسایی کند به این نوع طنزها بهتره جاری بگوییم و در ستون نیشخند هم سعی بر آن است که از حوادث کوچه و بازار و روزانه موارد پیش آمده چند تایی که شد تقدیم شود و حالا به دو «طنز جاری»

توجه فرمایید

اول

تلفن را برداشتم که موضوعی را به اطلاع سازمان اتوبوسرانی برسانم وقتی شماره را گرفتم البته با عجله کسی آن طرف گفت الو گفتم سلام سازمان اتوبوسرانی جواب داد علیک خیر اینجا کشتارگاه است یهو جا خوردم گفتم ببین سازمان چه طوری آدما را سر کار می ذاره شماره کشتارگاه تو اتوبوسها زدند که چی؟ برای اینکه آدم تا زنگ می زنه و می بینه کشارگاه جا بخوره و زبونش بند بیاد و یادش بره چه شکایتی داشته و از خیر قضه بگذره و یا اینکه اصولاً شباهتی بین این دو تا سازمان هست بالاخره یه جورایی هر دو شون آویزون می کنند فکر و خیال و غر و لندم که تموم شد خب که دقت کردم دیدم مشکل از خودمه که با عجله و بی دقت شماره گرفتم و یه شماره فقط یه شماره را اشتباه گرفتم و جلدی اینهمه فکر و خیال کردم و این و اونا متهم کردم امان از یک خشت کج که تا ثریا بنا را می برد باز هم کج

 

دوم

سوار اتوبوس بودم ناگهان مرد میانسالی با لهجه و گویش خاصی در خواست کمک از هموطنان داشت که چند تا دعای ناشیانه و غیر حرفه ای هم چاشنی کار کرد اما خبری از کمک نشد به سمت خانمها رفت و آنجا هم تقاضای خود را تکرار کرد و طرفندهایی هم به کار برد چون خانمها مهربانترند بالاخره دختر خانمی مبلغی به  او داد گه ناگهان با لهجه خاص خوداز خدا خواست یه شوهر خب و پیلدار «پولدار» نصیب اون کنه که اتوبوسیها هم آمینی گفتند و نیشی باز کردند حالا مفهوم طنز جاری را فهمیدید این دومی که واقعاً جاری بود چون باور کنید اتوبوس تو ایستگاه نبود در حال حرکت بود.

راستی شما طنز جاری و ساری سراغ ندارید؟ دارید نه بخاریها را که گذاشتید، مواظب باشید سرما نخورید. خفه هم نشید.