نزن رو ترمز

ارسال در در شهر

از میدان 22 بهمن یا پمپ بنزین سوار اتوبوس شدم تا سری به دفتر فرصت بزنم، وقتی به چهار راه امام حسین(ع) رسیدیم، نصف بیشتر اتوبوس تو چهارراه بود که چشم راننده به یه بنده خدایی با لباس مشخص افتاد که قصد سوار شدن داشت که یهو زد رو ترمز و خلق الله از صندلی های خود جاکن شدن و ایستاده ها زاویه چهل و پنج درجه پیدا کردن و هپی دل همه ریخت تو هم، که نکنه تصادفی در کاره و یه موتوری دیگه دراز کش کرده که درب اتوبوس باز گردید و جناب سوار شد و همه موضوع را فهمیدند.

 می خواسم به او بگم: حوش انصاف، آدم مارک دار، ایستگاه که بیست، سی متر جلوتره، بغل دستته، جوان هم که هستی، ماشاء ا... دیگه این کار واسه چیه، تو هم مثل بقیه. از نگاه های مسافرها می شه فهمید که بقیه هم همین حرفها را می خواهند بزنند، اما با ادبیات و کلماتی متفاوت، جز بچه ها که بد جوری با دقت صحنه را نگاه می کردن، اونا حتماً بین حرفهای معلم و مربی و رفتاری که مشاهده کرده بودند گیج شده بودند.

همون جا، یادم اومد که یه روزی، یه بنده خدایی که به شدت تو راه رفتن مشکل داشت به سختی تو ایستگاه سوار اتوبوس خمینی شهر اصفهان شد و یه جایی نزدیکی های کلانتری بلوار شهید اشرفی قصد پیاده شدن داشت، هر چه التماس راننده را کرد که «من نمی تونم راه برم، یه نیش ترمز بزن پیاده شم» راننده زیر بار نرفت که نرفت و گفت برای ما مسؤولیت داره، تو ایستگاه پیاده شو.

با مقایسه این دو صحنه تو این مونده بودم که این مسؤولیت چیه؟! این راننده از اون سر درمیاره یا اون راننده حالیشه؟ کدوم یکی مسؤولیت حس می کنن و وظیفه شناس هستن؟ اساساً ما انسانها به واژه ها معنی میدیم یا معنای واقعی واژه هاست که چهارچوب رفتاری ما را تعریف و مشخص می کنه؟

تو کوچه و خیابون ایستاده ای که می بینی یه ماشین و موتور ارگانی خلاف میاد، کلاه نداره، تند می آد، اون وقت می مونی که کی می خواد قانون را اجرا کنه؟ اونا که خودشون باید الگو باشند و معتقد ترند، یه نوجوان این رفتار را ببینه یا حرفها و شعارها را؟ قسم را باور کنه یا دم خروس را؟ اینجاست که آدم یاد فیلمهای خارجی می افته که پلیس رئیس متخلف خودش را هم جریمه می کنه.

البته رفتارهایی را که نقل کردم خاص یک قشر و یک اداره و یک ارگان و یک فرد و یک محله و شهر نیست، یه رویه شده، که به شکلهای مختلف در جاهای مختلف نمود پیدا می کنه، حالا این رفتار چیه، در ادامه می خوانید، همین جوری اسم اونا فعلاً بذاریم رویه «از ما بهترون و نوکران آنها» تا ببینیم چی می شه؟ حتماً توجه دارید که منظور فرد و اداره و سازمان و نهاد خاصی نیست، اصلاً شأن قلم تا این حد پایین نباید بیاید که موردی و درباره یه فرد خاص و رفتار او بنویسد و دقت خوانندگان فهیم را هم تلف کند، با رویه های غلط کار داریم که در صورت فراگیر شدن تبدیل به فرهنگ می شه، به دنبال آن هستیم که این بیماریهای جزیی را شناسایی کنیم تا تبدیل به غده نشه تا جامعه بتونه اونا را از فرهنگ خودش خارج کنه و پالایش فرهنگی  دائمی اتفاق بیفته و شناسایی و نشان دادن این ضعف ها از راه ها مناسب ارتقاء سطح فرهنگ عمومی می باشد.

حالا فکر می کنید و پیشنهاد دارید که نظارت باید باشد، درسته که باید نظارت باشد اما کافی نیست، برای هر آدم که نمی شه یک ناظر گذاشت و تازه برای او ناظر هم یه ناظر دیگه، پس راه کار غیر از نظارت مستقیم دستگاه ها، چیزهای دیگه ای هم هست، مثل عوامل درونی که همان اعتقاد و ایمان و تقوای خود مردم و آموزش های درست و نیز نظارت دستگاه های عمومی مثل خود مردم و رسانه ها و مطبوعات که عیب ها را ببیند و به شکل ها مختلف از عکس و کاریکاتور شعر و خبر و نثر و گزارش، نقد و طنز برای جامعه مطرح کنند مثل همین نوشته تا امیدوار بود اگر غفلتی هست بر طرف بشه و اگر فرهنگ غلطی هست، اصلاح بشه.

اما اون رویه که اسمش را « از ما بهترون» گذاشتیم چیه ما اون رویه که به صورت یه چالش درست و حسابی تو فرهنگ ما مردم جا خوش کرده و خاص شهرستان ما هم نیس کدومه این رفتار که در تمامی سطوح از صف نانوایی گرفته تا بانک و ادارات مختلف و روابط مردم تو کوچه و بازار ممکن است به شکل های مختلف مشاهده کنیم حالا رویه از ما بهترون و نوکران آنها را مرور می کنیم.

از یه طرف آدمهایی هستن که دنبال بهانه می گردن تا خودشان را از چهار چوبهای قوانین و رفتارهای شهروندی استثناء کنند که لباس، پول، مقام، پست، موقعیت و قدرت و نسبت های فامیلی و حتی تظاهر به بعضی ناتوانی ها می تواند بهانه خوبی باشد و از طرف دیگر آدمهای ضعیف یا بی توجهی که مقابل سوء استفاده و زیاده خواهی ها تسلیم هستن و با رفتار غلط خود مثل همین ترمز بی جا آب به آسیاب آنها می ریزن و رفتار های غلط آنها را تقویت می کنن اما حاصل اینکه هر دو مرتکب نوعی ظلم، شکستن قوانین و حقوق شهروندی و تجاوز به حقوق دیگران و تضییع حق دیگر شهروندان می شوند و به این ترتیب رفتارها و رویه هایی را باب کرده و رواج می دهند که منجر به بی بند و باری اجتماعی و بی تعهدی و توسعه مناسبات و روابط ناسالم و بده و بستونهای نامشروع می شه که بی شک چون یک بیماری مسری در بدنه فرهنگ عمومی نفوذ می کنه و در اثر تکرار تبدیل به فرهنگ می شه و این رویه ها آن قدر رشد می کنه و رشد می کنه تا یک اختلاس بزرگ به وجود میاد که حالا توش مانده اند که اسمش را چی بذارن، لابد دنبال یه واژه می گردن که جرم را سبک تر کنه و مجازات را خفیف تر.

پس بی جا نیست که نگران رشد اینگونه رفتارها و روابط ناسلام بود که از یک ترمز سفارشی تا  اختلاس بزرگ می تواند بزرگ شود اگر جامعه سالم می خواهیم باید دائم نگران بروز رویه های غلط در جامعه و ترویج آن و تبدیل شدن به فرهنگ بود برای همینه که فرهنگ هم می تونه مثل انسان مریض بشه و اگر درمان نشه مشکل اساسی ایجاد کنه، همواره باید به خاطر سپرد خوب، همیشه خوبه و بد همیشه بده توسط هر کس انجام بگیره فرقی نمی کنه.