دوچرخه سوار

ارسال در در شهر

اين منم دوچرخه سوار؛ پا در ركاب ، جاده در پيش ، آرام و بي شتاب پيش مي روم و تو از كنارم مي گذري ، تندوپرشتاب . دست را روي بوق مي فشاري و زير لب چيزي مي گوئي ، نمي شنوم ، نمي دانم.نمي دانم فرق ميان من و تو چيست؟ تو كار مهمي داري و من ندارم؟ تو آدم مهمي هستي و من نيستم؟ تو آدمجدي هستي و من آدمي سرخوش كه براي سرگرمي ركاب مي زنم؟


به خودت نگاه كن تو يك انسان هستي و من هم ... تو سرمايه مردم اين سرزمين را به دود تبديل مي كني تاانسان ها را مسموم كني ، اين بهاي رسيدن تو به مقصد است. من ركاب كشان راهي هستم ، نه زمين را آلوده ميكنم، نه هوا را ونه آسمان را . هيچكس براي رسيدن من به مقصد بهايي نمي پردازد.چربي و قند خون ، چاقي و كلسترول، استرس و خشم در كمين توست ؛ شادابي، سلامتي ، آرامش و تندرستي با من است. تو با سرانگشت پا پدال گاز را مي فشاري و در عرض چند ثانيه ايي به سرعت 100 مي رسي. من پا در ركاب انرژي زيادي به كار مي برم تا سرعتم به 30 برسد.


تو سهم زيادي از خيابان را پر كرده اي و همه سهم من از خيابان كمتر از طول قد من است. تو گمان مي كني كه پهناي خيابان همه از آن توست. من به پهناي يك وجب از خيابان راضي ام.
تو براي رهگذران شلوغ و پر سر و صدائي و من براي آنها يادآور شادي و شادابي و زندگي. تو براي كودكاني كه مي گذرند بوق گوش خراش خود را به صدا در مي آوري و آنها را مي ترساني. من براي كودكان رهگذر لبخند مي زنم و آنها براي من دست تكان مي دهند و بي تاب دوچرخه و دوچرخه سواري مي شوند.


اگر سرعت من كم است ، بوق هاي ممتد تو آن را زياد نخواهد كرد. اگر ماشين تو با ماشيني تصادف كند آهن است و آهن. اما اگر ماشين تو با دوچرخه من تصادف كرد آهن است و گوشت و پوست و استخوان...


من دوچرخه سوارم دوستدار طبيعت دوستدار آفرينش دوستدار تو ... جانم در دست توست. بي احتياطي تو جانم را بر باد خواهد داد ، پس مراقب من باش.رانندگي يك رفتار نيست، رانندگي يك فرهنگ است. رانندگي يك ادب است. به فرهنگ رانندگي و به ادب رانندگي پايبند باشيم.