ترقه دری!

ارسال در قضایی و انتظامی

taragheترقه زنی که بهتر است واژه «ترقه دری را در مورد آن به کار بریم، شاید در نگاه اول وسیله ای برای ابراز شادی و تخلیه هیجان باشد، اما وقتی به آن عمیق می شویم و آثار و شرایط آن را بررسی می کنیم نقض حقوق شهروندی و بدور از فرهنگ آن می باشد.

تجاوزی آشکار به حریم ها چه مکانی و چه زمانی بوده، آلودگی صوتی به وجود می آورد و به علاوه سبب اتفاقات و حوادثی می شود که دامنه عاملین افراد غیر عامل را می گیرد و حتی خساراتی به اموال عمومی و بیت المان و چشم اندازهای شهر وارد کرده و وقت و نیروی عوامل انتظامی را که باید در جاهای دیگر صرف شود به هدر می دهد.

 

با این اوصاف به شکل رایج که عمدتاً در ساعات اولیه بامداد و هنگام استراحت دیگر شهروندان اتفاق می افتد و بستر آن نیز تمام خیابانهای شهر می باشد نمی تواند منطقی بوده و با هیچکدام از اصول شناخته شده حقوق شهروندی و نیز فرهنگ غنی دینی و اباء و اجدادی همخوان نیست با شروع ماه مبارک رمضان خود به خود این معضل کمرنگ می شود اما فرصت مناسبی است که افراد در روزه داری واقعی و همه جانبه در تمامی رفتارها و اعمال و اندیشه های خود از غذا گرفته تا حرف زدن، نگاه کردن و فکر کردن، آداب و معاشرت ها و مناسبات با دیگران تجدید نظر کرده و رویه های بد و ناپسند از جمله ترقه دری را دور بریزند.

پس روزه واقعی به خودسازی یعنی اصلاح رفتارها منجر می شود به گونه ای که رفتار و اعمال شهروندان با ملاکهای عقلانی و دینی و شهروندی و انسانی و در یک جمله خدایی سازگار گردد و در این میان می توان لحظاتی با زبان روزه به معضلات مختلف که خود مردم در آن نقش اصلی را دارند و زیبنده مسلمین نیست مانند غیبت، تهمت هنجارشکنی، پوشش، نقض حقوق مردم و همسایه ها و از جمله یکی از مصادیق بارز آن یعنی «ترقه دری» اندیشید و تصمیم به دوری از آن گرفت، لذا توجه به این معضل می تواند یکی از ثمرات ماه مبارک باشد. در جهت توجه مجدد به چهره زشت و آثار سوء ترقه دری شعری از حسینعلی شفیعی که در فرصت شماره دو چاپ شده بود را  می خوانیم و در فرصت های پیش رو از زوایای دیگر باز به این موضوع خواهیم پرداخت.

اي آفت خشك و تر ترقه /  همبازي پر خطر ترقه

دشمن به لباس دوست هستي /  سود تو همه ضرر ترقه

اي باعث مرگ نوجوانان /  در خانه و رهگذر ترقه

بر خرمن جان كودكان نيز /  بسيار زدي ضرر ترقه

جشن از تو به سوگ گشت تبديل / يا غصه و درد سر ترقه

بسيار كه از تو كور گشتند /  بسيار شدند كر ترقه

بسيار پدر كه بي پسر شد / طفلان شدند بي پدر ترقه

آه از دل مادري كه گريد /  بالين سر پسر ترقه

اي قاطع دست و پا و انگشت / هستي تو مگر تبر ترقه

بدتر زحشيش و شيشه‌اي تو /  آسيب تو بيشتر ترقه

افسوس هنوز كودكاني / دارند به تو نظر ترقه

هرچند كه ديده‌اند بسيار / آثار تو مستمر ترقه

اي كاش كسي تو را نسازد / اندر پي سيم و زر ترقه

اين فعل حرام ور بيفتند / از جامعه بشر ترقه

اي كاش كه خلق مي‌نمودند /  اين شعر مرا ز بر ترقه

هر بي خردي ترقه خر شد / در اصل شده است خر ترقه