سد معبر، فرصت طلبی و قلیون از منظر خاله خانوم

ارسال در آموزش

مجریان: سلام خاله کجایی؟ نیستی مشکلات مردم رو هم کپه شده.


خاله خانوم: بذار یه مدت من نباشم تا قدرما بدونن.


مجریان: کی قدر شما را بدونه؟


خاله: همین مسعولین.


مجریان: بی خیال مسعولین! اونا که باید قدر شما را بدونند می دونند.


خاله: خب حالا اون مشکلات که کپه شده چیه؟


مجریان: همشهری ها از دست سد معبر به خصوص توسط میوه فروش ها کلافه شده اند چه باید کرد؟


خاله: این مشکل دو تا راه حل داره یکی منطقی یکی هم زورکی. راه حل منطقی اینه که همون جور که سد معبری ها فکر می کنن پیاده رو و کنار خیابون مال اوناس، مردم هم فکر کنن اجناسي که اونا تو این محل ها می ذارن مال اوناس! هر چی لازم دارن بردارن، تک و تعارف نکنن مال خودشونه. راه حل زورکی هم اینه که اونا زور می گن و چیزاشونا تو خیابون و پیاده رو می ذارن بر و بچه ها هم هر وقت نیاز به موزی، پرتقالی، سیبی یا وسیله ای دارند از پشت موتور بپرند پایین و بردارند و دِ در رو!


مجریان: عجب راه حل های ویژه ای! این طوری حتما مشکل حل می شه.


خاله: پ ن پ می خوای حل نشه؟


مجریان: یه خواننده پرسیده فرصت طلب کیه؟


خاله:  تو چه شهری؟


مجریان: مگه فرقی هم می کنه؟


خاله: معلومه که فرق می کنه، فرصت طلبا شهر ما با فرصت طلبا شهرای دیگه فرق می کنن. تو شهرایی که حواسشون جمع نفع همه مردمه، فرصت طلباشون از هر فرصتی برای شهرشون استفاده می کنن مثلا بودجه میارن، رییس درست و حسابی پیدا می کنن، جاذبه درست می کنن، آبرو و حیثیت درست می کنن، از شهرشون به خوبی یاد می کنن و مشاهیر و جاها قدیمی شهرشونا به مردم دیگه معرفی می کنن، از یه "یانه" هم نمی گذرن، اونم جزو آثارشون معرفی می کنن خلاصه کاری می کنن که سرمایه گذار تو شهرشون سرمایه گذاری کنه، به نخبگان و متخصصان اهمیت می دن و از یه پوسه تخمه هم برا منافع شهرشون نمی گذرن اما تو شهر ما این طوری نیس.


مجریان: پس چطوریه؟


خاله: اون طوریه!


مجریان: اون طوری یعنی چه طوری؟


خاله: چندی خنگی! یعنی این که فرصت طلبا ما مثل اون فرصت طلبا نیسن، بر عکس اونا عمل می کنن یعنی از هر چیزی برا اختلاف، فرار فکر و سرمایه و خراب کردن چهره شهر استفاده یعنی سوء استفاده می کنن یعنی منافع کلی شهرشون را در نظر ندارن و هر چی دلشون می خواد می گن و می نویسن تا خودشون مطرح بشن. حالا شهر ضرر کنه به جهنم.


مجریان: که این طور.


خاله: نه، که اون طور! پح آدم از ترقی می میره.


  مجریان: خاله جوش نزن ناخوش می شیا...


 خاله: اگه می خوای کفرم را در نیاری یه سئوال حسابی بپرس.


مجریان: یکی از خوانندگان گفته از خاله بپرسید فریزر داره؟


خاله : اولندش مگه فضولی؟ دومندش نکنه غذا نذریا رو دست باد کرده دنبال فریزر می گردی؟


مجریان: کِیف کردم، خُب جوابشا دادی خاله.


 خاله : برو سئوال بعدی...


 مجریان: پرسیده اند شما تا حالا قلیون کشیده اید؟


خاله: خدا به دور! این چه حرفیه می زنی؟ چار روز دیگه بیام این جا برام هزار حرف درمیارن، مگه از عمرم سیر شدم یا پول زیادی دارم خرج دوا درمون کنم؟ برم قلیون بکشم و دود ته شش هام کنم؟ حالا برا چی این سئوالو می کنی؟ نکنه بو دود می دم؟ بو دود من مال آتیشی اس که دُرُس کردم تو کرسی بذارم مال قلیون نیس.


مجریان: آخه از بس قلیون زیاد شده گفتم خدا نکرده نکنه شما هم مشکلات بهتون فشار بیاره قلیونی بشید؟


خاله: قلیون خودش مشکله، حلال مشکلات نیس. اون وقتم هرکوفت و زهر ماری فروون شد خاله هم بهش مبتلا می شه؟ طلاقم زیاد شده صُبا می گید خاله طلاق گرفته. حالا که اینطور شد دیگه امروز به سئوالا جواب نمی دم دندت نرم، بلد شی چی چی بپرسی.  


مجریان: خاله من بی تقصیرم! بعضیا فرهنگ سئوال کردن ندارن، فكر مي كنن داروغه شهرن! شما به خالگی خودتون ببخشید.