اسراف مثل آب خوردن

ارسال در آموزش

24811228268212419818101721348014722896103دوحرفیه، اولش آ، آخرش ب،

همیشه می­ پرسند مایه حیات؟ و ما سریع جواب می­ دهیم: آب

 

اما نمی­دانیم مایه حیات یعنی اینکه اگر یک روزی شیر آب را باز کردیم ودیدیم دریغ از یک قطره آب، چطور به تکاپو می­افتیم؟ و اگر فقط چند ساعت آب نداشته­باشیم چقدر دست و پایمان بسته می­شود خصوصاً خانم­ها،؛ چه برسد به چند روز و چند ماه.

وقتی از یک خانم جوان خانه­دار می­پرسم: اگر یک روز ناگهانی شیر آب را باز کنی و ببینی دریغ از یک قطره آب! و بعد اعلام شود که به علت کمبود شدید آب، به مدت چند ماه سهم شما فقط 15 الی 20 لیتر در روز است، این آب را صرف چه کاری می­کنی؟

کمی به فکر فرو می­رود و جواب می­دهد: خب، مسلماً این مقدار آب را تقسیم بندی می­کنم، مثلاً روزانه یک مقدار را صرف خوراک و نظافت می­کنم و تا آنجا که بتوانم ذخیره می­کنم تا هرازگاهی صرف استحمام کنم.

اما خانم جوان دیگری که ظاهراً دچار وسواس عملی­است بدون معطلی پاسخ می­دهد: اول از همه صرف وضو و نظافت.

اسراف در شرایط عادی هم گناه کوچکی نیست چه برسد به حالا که توی زاینده­رود قشنگمان یک قطره آب هم پیدا نمی­شود و ما راحت پل را ندیده می­گیریم و روی کف زاینده­رود پیاده­روی می­کنیم، زاینده­رود له­له می­زد و ما سخاوتمندانه سرریز آب وضو و مسواکمان را به فاضلاب می­فرستیم! عجب­آدم­های عجیب و غریبی هستیم  ما که برای انجام یک واجب این همه دچار گناه می­شویم! ای کاش چشم­ها را می­شستیم و جور دیگری می­دیدیم.

تقدس آب کجا رفته؟

خانم سالخورده­ای که عمری را صرف خانه­داری کرده و نگاهی متفاوت به قضیه دارد  در پاسخ به سوألم می­گوید: آنوقت شاید بتوانیم بفهمیم امام حسین(ع) و بچه­هایش توی صحرای کربلا چه کشیدند. و این از همان نسل خانم­هاست که چله زمستان یخ حوض را می­شکست برای وضو و یخ جوی آب را می­شکست برای شستن لباس.

اما امروز خانم تقریباً 50 ساله­ای که شغل آزاد دارد با کمال افتخار اعلام می­کند که من توی محل کارم هر روز همکارانم را برای نظافت و آبکاری به کار می­گیرم و اگر یک روز آب نباشد، آن روز، روز مرگ من است.

البته خیالات آقایان را برندارد که در این مورد هیچ کاره­اند، بعضی آقایان بیکار که می­شوند چنان با آب و تاید می­افتند به جان اتومبیل­هایشان که بیا و ببین و این آب زلال خنک گوارا را که هر قطره­اش بی­نهایت ارزش دارد، فقط صرف برق انداختن اتوموبیل شخصی­شان می­کنند! و بعد هم با قیافه­ای حق به جانب می­گویند: پولش را می­دهیم. شاید اینجا هم حق با خانمی باشد که خستگی از چهره­اش می­بارد و دست پسر بچه­اش را می­کشد و می­رود و در جواب سوأل ما می­گوید: این بار هم کاسه کوزه­ها سر ما فقیر بیچاره­ها می­شکند و قبضش را دو برابر می­کنند.

خانم تحصیل کرده­ای که کارمند بهداشت و درمان است با حالتی بسیار خونسرد می­گوید: در آن صورت سعی می­کنم بیشتر از غذاهای آماده مثل کنسرو استفاده کنم، ظرف یکبار مصرف می­خرم و تا آنجا که بتوانم آب را برای نظافت ذخیره می­کنم. و جالب تر از همه پاسخ دختر بچه 7-6 ساله این خانم است که با شیرین زبانی می­گوید: آب کمتر می­خورم و یک کمی هم می­گذارم برای دستشوئی!

صرفه­جوئی زوری!

خانم خانه­دار با تجربه­ای که همراه دخترش از بازار برمی­گردد، می­گوید: صددرصد اولویت­بندی می­کنم، اول خوردن، وضو، طهارت و دختر خانمش بعد از کمی مکث جواب می­دهد: چاره­اش صرفه­جوئیه، اینجوری یاد می­گیریم چطور صرفه­جوئی کنیم. جالب است که شاید بیش از 50 درصد خانم­ها حرف از صرفه­جوئی می­زنند و بر این عقیده­اند که باید از همین مقدار ناچیز آب، مقداری را هم ذخیره کنند برای روز مبادایشان، اما چرا کسی از الان به فکر صرفه­جوئی نمی­افتد؟

سقاخانه

وارد محوطه امامزاده سید محمد که می­شوی و از پله­ها که بالا می­روی این سقاخانه است که اول از همه خودنمایی می­کند و تو را بی استثناء به یاد سقاخانه امام رضا(ع) می­اندازد.

چند شب پیش بود که به امام­زاده مشرف شدم، چشمم که از دور به سقاخانه افتاد دلم پرواز کرد تا مشهدالرضا و صحن اسماعیل طلائی و حال و هوائی با صفای آنجا.

اما چشمتان روز بد نبیند، پایم که به سقاخانه رسید هر چه حال و هوا بود از سرم پرید؛ از حدود 8-7 شیرآبی که گرداگرد سقا نصب شده­بود حدود 6-5 تا خراب بود و این آب گوارای خنک شیرین را به فاضلاب می­فرستاد و جالب­تر از همه اینکه مردم می­رفتند و می­آمدند، آب می­خوردند، آب می­بردند و حتی ظرف می­شستند، بی آنکه اصلاً برایشان مهم باشد که این همه آب کجا می­رود؟ چرا می­رود؟ بلافاصله به سراغ متولی امام­زاده که اتفاقاً چند قدم بیشتر با سقاخانه فاصله ندارد رفتم و تذکر دادم، یکی از متولیان فوراً رسیدگی کرد و با یک دست­کاری بسیار ساده که شاید دو سه دقیقه هم طول نکشید،شیرها به حالت عادی برگشت. پیش خودم فکر کردم اگر خیلی خوشبینانه حساب کنیم که در هر دقیقه از هر کدام از این شیرها فقط یک لیتر آب هدر برود، در طول یک ساعت از هر شیر، 360 لیتر آب سالم بهداشتی مخصوص آشامیدن هدر می­رود و حالا اگر باز هم خوشبین باشیم و بگوئیم در طول یک شبانه روز در این نقطه از شهرمان فقط یک ساعت هدر رفت آب داریم 360 لیتر آب فقط از اینجا به فنا می­رود، آن هم بدون احتساب وضوخانه­های پایین و سرویس­های بهداشتی بالا.

دردناک­تر اینکه اینجا فقط یک نقطه از شهرمان است که اگر سرویس­های ادارات، مدارس، دانشگاه­ها و سرویس­های بهداشت عمومی و غیره و غیره را که هیچ مالک شخصی ندارد که حداقل دلش به حال جیب خودش بسوزد به آن اضافه کنی، سرت سوت می­کشد از این همه آب گوارائی که دست نخورده به فاضلاب تبدیل می­شود. حالا سوأل ما این است که در این میان تقصیر کدام بیشتر است؟ مردمی که بی­تفاوت از کنار حراج این سرمایه بی­بازگشت ملی رد می­شوند یا متولیان و مسؤولینی که برای صرف هزینه کمتر از محل درآمد آستانه از شیرهای بی­کیفیت استفاده می­کنند و در عوض از سرمایه ملی کم می­گذارند. این در حالی است که همه می­دانند، آستانه امامزاده شاید یکی از پردرآمدترین مراکز شهرمان باشد، چرا نباید از شیرهای چشمی و یا شیرهای مجهز به کاهنده که به گفته کارشناسان 70 تا 80 درصد باعث صرفه­جوئی در مصرف آب می­شود، استفاده کرد؟

آب را گل نکنیم

به اعتقاد کارشناسان سرانه آب در دنیا هر روز بالا می­رود و هر چه پیش­تر می­رویم به آب وابسته­تر می­شویم. متأسفانه شاهدیم که در چند ساله اخیر میزان نزولات آسمانی نیز رو به کاهش گذاشته و از طرف دیگر جمعیت ما نیز هر روز بیشتر و بیشتر می­شود. در این هیاهوی جمعیت، در این وابستگی فراوان به آب، در این کم آبی، رودخانه­ها له­له می­زنند، چاه­ها تشنه­اند، باغ­ها آب می­خواهند، درختان بی­تابند و شیر خانه ما هنوز دارد چکه می­کند، از کولر آبی­مان همواره جوی آبی جاری است و ما افتخار می­کنیم به اینکه هر روز حیاط خانه­مان را با آب تصفیه­شده می­شوییم، ماشین­مان را با آب آشامیدنی که میلیون­ها پول برای تهیه آن خرج شده و...

چرا فقط اگر قرار باشد آبمان جیره­بندی شود از شستن اضافی صرف نظر می­کنیم؟ خوب است یکبار دیگر که نه ده بار دیگر از روی سر مشق­هایمان بنویسیم!

اسراف­کاران برادران شیطانند.

آب مایه حیات است.

آب را گل نکنیم.