اسراف مثل آب خوردن
دوحرفیه، اولش آ، آخرش ب،
همیشه می پرسند مایه حیات؟ و ما سریع جواب می دهیم: آب
اما نمیدانیم مایه حیات یعنی اینکه اگر یک روزی شیر آب را باز کردیم ودیدیم دریغ از یک قطره آب، چطور به تکاپو میافتیم؟ و اگر فقط چند ساعت آب نداشتهباشیم چقدر دست و پایمان بسته میشود خصوصاً خانمها،؛ چه برسد به چند روز و چند ماه.
وقتی از یک خانم جوان خانهدار میپرسم: اگر یک روز ناگهانی شیر آب را باز کنی و ببینی دریغ از یک قطره آب! و بعد اعلام شود که به علت کمبود شدید آب، به مدت چند ماه سهم شما فقط 15 الی 20 لیتر در روز است، این آب را صرف چه کاری میکنی؟
کمی به فکر فرو میرود و جواب میدهد: خب، مسلماً این مقدار آب را تقسیم بندی میکنم، مثلاً روزانه یک مقدار را صرف خوراک و نظافت میکنم و تا آنجا که بتوانم ذخیره میکنم تا هرازگاهی صرف استحمام کنم.
اما خانم جوان دیگری که ظاهراً دچار وسواس عملیاست بدون معطلی پاسخ میدهد: اول از همه صرف وضو و نظافت.
اسراف در شرایط عادی هم گناه کوچکی نیست چه برسد به حالا که توی زایندهرود قشنگمان یک قطره آب هم پیدا نمیشود و ما راحت پل را ندیده میگیریم و روی کف زایندهرود پیادهروی میکنیم، زایندهرود لهله میزد و ما سخاوتمندانه سرریز آب وضو و مسواکمان را به فاضلاب میفرستیم! عجبآدمهای عجیب و غریبی هستیم ما که برای انجام یک واجب این همه دچار گناه میشویم! ای کاش چشمها را میشستیم و جور دیگری میدیدیم.
تقدس آب کجا رفته؟
خانم سالخوردهای که عمری را صرف خانهداری کرده و نگاهی متفاوت به قضیه دارد در پاسخ به سوألم میگوید: آنوقت شاید بتوانیم بفهمیم امام حسین(ع) و بچههایش توی صحرای کربلا چه کشیدند. و این از همان نسل خانمهاست که چله زمستان یخ حوض را میشکست برای وضو و یخ جوی آب را میشکست برای شستن لباس.
اما امروز خانم تقریباً 50 سالهای که شغل آزاد دارد با کمال افتخار اعلام میکند که من توی محل کارم هر روز همکارانم را برای نظافت و آبکاری به کار میگیرم و اگر یک روز آب نباشد، آن روز، روز مرگ من است.
البته خیالات آقایان را برندارد که در این مورد هیچ کارهاند، بعضی آقایان بیکار که میشوند چنان با آب و تاید میافتند به جان اتومبیلهایشان که بیا و ببین و این آب زلال خنک گوارا را که هر قطرهاش بینهایت ارزش دارد، فقط صرف برق انداختن اتوموبیل شخصیشان میکنند! و بعد هم با قیافهای حق به جانب میگویند: پولش را میدهیم. شاید اینجا هم حق با خانمی باشد که خستگی از چهرهاش میبارد و دست پسر بچهاش را میکشد و میرود و در جواب سوأل ما میگوید: این بار هم کاسه کوزهها سر ما فقیر بیچارهها میشکند و قبضش را دو برابر میکنند.
خانم تحصیل کردهای که کارمند بهداشت و درمان است با حالتی بسیار خونسرد میگوید: در آن صورت سعی میکنم بیشتر از غذاهای آماده مثل کنسرو استفاده کنم، ظرف یکبار مصرف میخرم و تا آنجا که بتوانم آب را برای نظافت ذخیره میکنم. و جالب تر از همه پاسخ دختر بچه 7-6 ساله این خانم است که با شیرین زبانی میگوید: آب کمتر میخورم و یک کمی هم میگذارم برای دستشوئی!
صرفهجوئی زوری!
خانم خانهدار با تجربهای که همراه دخترش از بازار برمیگردد، میگوید: صددرصد اولویتبندی میکنم، اول خوردن، وضو، طهارت و دختر خانمش بعد از کمی مکث جواب میدهد: چارهاش صرفهجوئیه، اینجوری یاد میگیریم چطور صرفهجوئی کنیم. جالب است که شاید بیش از 50 درصد خانمها حرف از صرفهجوئی میزنند و بر این عقیدهاند که باید از همین مقدار ناچیز آب، مقداری را هم ذخیره کنند برای روز مبادایشان، اما چرا کسی از الان به فکر صرفهجوئی نمیافتد؟
سقاخانه
وارد محوطه امامزاده سید محمد که میشوی و از پلهها که بالا میروی این سقاخانه است که اول از همه خودنمایی میکند و تو را بی استثناء به یاد سقاخانه امام رضا(ع) میاندازد.
چند شب پیش بود که به امامزاده مشرف شدم، چشمم که از دور به سقاخانه افتاد دلم پرواز کرد تا مشهدالرضا و صحن اسماعیل طلائی و حال و هوائی با صفای آنجا.
اما چشمتان روز بد نبیند، پایم که به سقاخانه رسید هر چه حال و هوا بود از سرم پرید؛ از حدود 8-7 شیرآبی که گرداگرد سقا نصب شدهبود حدود 6-5 تا خراب بود و این آب گوارای خنک شیرین را به فاضلاب میفرستاد و جالبتر از همه اینکه مردم میرفتند و میآمدند، آب میخوردند، آب میبردند و حتی ظرف میشستند، بی آنکه اصلاً برایشان مهم باشد که این همه آب کجا میرود؟ چرا میرود؟ بلافاصله به سراغ متولی امامزاده که اتفاقاً چند قدم بیشتر با سقاخانه فاصله ندارد رفتم و تذکر دادم، یکی از متولیان فوراً رسیدگی کرد و با یک دستکاری بسیار ساده که شاید دو سه دقیقه هم طول نکشید،شیرها به حالت عادی برگشت. پیش خودم فکر کردم اگر خیلی خوشبینانه حساب کنیم که در هر دقیقه از هر کدام از این شیرها فقط یک لیتر آب هدر برود، در طول یک ساعت از هر شیر، 360 لیتر آب سالم بهداشتی مخصوص آشامیدن هدر میرود و حالا اگر باز هم خوشبین باشیم و بگوئیم در طول یک شبانه روز در این نقطه از شهرمان فقط یک ساعت هدر رفت آب داریم 360 لیتر آب فقط از اینجا به فنا میرود، آن هم بدون احتساب وضوخانههای پایین و سرویسهای بهداشتی بالا.
دردناکتر اینکه اینجا فقط یک نقطه از شهرمان است که اگر سرویسهای ادارات، مدارس، دانشگاهها و سرویسهای بهداشت عمومی و غیره و غیره را که هیچ مالک شخصی ندارد که حداقل دلش به حال جیب خودش بسوزد به آن اضافه کنی، سرت سوت میکشد از این همه آب گوارائی که دست نخورده به فاضلاب تبدیل میشود. حالا سوأل ما این است که در این میان تقصیر کدام بیشتر است؟ مردمی که بیتفاوت از کنار حراج این سرمایه بیبازگشت ملی رد میشوند یا متولیان و مسؤولینی که برای صرف هزینه کمتر از محل درآمد آستانه از شیرهای بیکیفیت استفاده میکنند و در عوض از سرمایه ملی کم میگذارند. این در حالی است که همه میدانند، آستانه امامزاده شاید یکی از پردرآمدترین مراکز شهرمان باشد، چرا نباید از شیرهای چشمی و یا شیرهای مجهز به کاهنده که به گفته کارشناسان 70 تا 80 درصد باعث صرفهجوئی در مصرف آب میشود، استفاده کرد؟
آب را گل نکنیم
به اعتقاد کارشناسان سرانه آب در دنیا هر روز بالا میرود و هر چه پیشتر میرویم به آب وابستهتر میشویم. متأسفانه شاهدیم که در چند ساله اخیر میزان نزولات آسمانی نیز رو به کاهش گذاشته و از طرف دیگر جمعیت ما نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشود. در این هیاهوی جمعیت، در این وابستگی فراوان به آب، در این کم آبی، رودخانهها لهله میزنند، چاهها تشنهاند، باغها آب میخواهند، درختان بیتابند و شیر خانه ما هنوز دارد چکه میکند، از کولر آبیمان همواره جوی آبی جاری است و ما افتخار میکنیم به اینکه هر روز حیاط خانهمان را با آب تصفیهشده میشوییم، ماشینمان را با آب آشامیدنی که میلیونها پول برای تهیه آن خرج شده و...
چرا فقط اگر قرار باشد آبمان جیرهبندی شود از شستن اضافی صرف نظر میکنیم؟ خوب است یکبار دیگر که نه ده بار دیگر از روی سر مشقهایمان بنویسیم!
اسرافکاران برادران شیطانند.
آب مایه حیات است.
آب را گل نکنیم.