مردان لادرسازی که رفتند...

ارسال در خبر و گزارش

، نه جایی برای نشستن بود و نه حرفی برای گفتن و صدای آبی که نحیف بود و لرزان و پیدا نبود و به گوش می رسید و شکایت را زمزمه می کرد که جای من عبور از بین نخاله ها نیست. این واقعه ما را تکان داد، رفتیم و دوباره به لادر برگشتیم. آمده ایم تا آسمانش را آبی و زمینش را سبز و کوهسارش را پر آب و دشت آن را رنگارنگ و بوی عطر پونه را در آن جاری سازیم.

 

 

(استاد قدمعلی حاج حیدری)

 1

مردان عرصه سنگ، بر سنگ های لادر سنگ تمام گذاشتند. چون فرهاد با تیشه به کوه رفتند اما شیرینی امروز را ندیدند.
با گام های سنگین گام بر صخره های سنگی گذاشتند و سنگ بر سنگ گذاشتند و برنگشتند. رفتند به کوه سنگ تمام گذاشتند و برنگشتند.

 

(استاد قدمعلی حاج حیدری)

5