شهرنشینی و شهروندی

ارسال در خبر و گزارش

بسیاری از مردم احساس می کنند شهری بودن یعنی در شهر زندگی کردن در حالی که شهری بودن شامل قوانینی است که بایستی به آنها عمل نمود.


یکی از پارامترهای مهمی که گاها باعث می شود بحث شهروندی با مشکل مواجه شود وجود افراد با فرهنگ های مختلف در یک شهر است. به عنوان مثال شهر ما به دلیل نزدیکی به مرکز استان و ارزانی قیمت زمین و مسکن به یک شهر مهاجرپذیر تبدیل گردیده که این معضل باعث ایجاد یک شهر با تراکم جمعیت بالا شده است.


اکثر مهاجرین شهر ما را خانوارهایی تشکیل می دهند که از استان های مجاور (چهارمحال و بختیاری، لرستان و بخصوص شهرها و روستاهای غرب استان) مهاجرت نموده اند. وجود مهاجرین و محلات مختلف در شهر بالتبع مشکلات فراوانی را در بحث شهروندی برای شهر ایجاد کرده است.
وجود فرهنگ های مختلف و ناسازگار باعث می شود افراد خودشان را متعلق به شهری که در آن زندگی می کنند ندانند که این خود باعث می شود این افراد نسبت به محیط زندگی خود و سرمایه گذاری بی تفاوت باشند.


در این میان بایستی تدابیری را اندیشید تا احساس این افراد تغییر کند و حس تعلق در آن ها ایجاد گردد اگر چه این امر مشکل به نظر می رسد ولی با فرهنگ سازی دستیابی به آن مشکل نخواهد بود. در بحث آموزش شهروندی تقسیم بندی شهر به قسمت های مختلف با رعایت نوع فرهنگ و در زمینه خانوارهای مهاجر بر حسب منطقه مهاجرت نموده و استفاده از افراد (بومی) ترجیحا یکی از راهکارهایی است که می تواند مدنظر قرار گیرد. این آموزش ها می تواند شامل آموزش های زیربنایی شهروندی در بحث های زیست محیطی (مثل زباله، نظافت شهری، بازیافت و ...)، رعایت حقوق دیگران، بحث های ترافیکی و ... باشد. در آموزش استفاده از بروشور، پوستر، نمایش فیلم، کتابهای آموزشی و بخصوص استفاده از رسانه های جمعی از جمله صدا و سیما و همچنین روزنامه ها و جراید محلی می تواند در این ارتباط نقش بسزایی را داشته باشد.


در بحث های شهروندی هر قدر تعداد خانوارهای مهاجر و بالتبع آن جمعیت در مجامع شهری بیشتر باشد (مثل شهر ما) قطعا از بی نظمی بالاتری هم برخورداریم مضاف بر این که مشکلات شهروندی هم به دلیل عدم رعایت قوانین توسط مردم بیشتر خواهد بود همچنان که میزان بی نظمی در شهر تهران از اصفهان بیشتر است و اصفهان از خمینی شهر بیشتر و الی آخر. در اکثر مواقع که در شهر در حال تردد هستیم صحنه هایی را مشاهده می کنیم که بسیار آزار دهنده است مثل ریختن زباله در معابر یا پرتاب کردن زباله از درون خودرو به خیابان، بوق زدن های بی مورد، صدای بلندگوهای دوره گردهای مختلف، عبور از چراغ قرمز، رعایت نکردن حقوق سالمندان، بیرون گذاردن زباله ها از منزل زودتر از موعد مقرر و ...


همه ما شعارهای دهان پر کن و زیبایی مثل شهر پاکیزه شهر فرشتگان، شهر ما خانه ما و دهها شعار دیگر را دیده و خوانده ایم و در نقاط مختلف شهر هم نوشته شده است اما آیا خود ما در راه رسیدن به این شهر فرشتگان اقداماتی را انجام داده ایم؟ در بحث زباله آیا زباله هایمان را در ساعت مقرر که شهرداری اعلام نموده از خانه بیرون می گذاریم تا در معرض حمله گربه و موش قرار نگیرد؟ آیا موقعی که به اتفاق خانواده به پارک و فضای سبز و بوستان ها می رویم از گذاردن اشیای داغ و یا از ریختن آب جوش و چای روی چمن ها خودداری می کنیم؟ آیا در هنگام عبور از خیابان از محل های خط کشی شده عابر پیاده استفاده می کنیم؟ آیا در موقع سوار شدن به اتوبوس کارت بلیط خود را می زنیم؟ آیا حقوق افراد سالمند و یا معلول را رعایت می کنیم؟ آیا از ایجاد سد معبر و تجاوز به حقوق دیگران خودداری می کنیم یا کاری می کنیم تا یک شهروند به سختی بتواند از معابر اصلی و فرعی گذر نماید؟ آیا به اندازه کافی در نظافت شهرمان دقت می کنیم؟


همه توضیحاتی که داده شد به این جا منتهی می شود که اگر رفتارهای شهروندان مطلوب نباشد در زندگی دیگران هم اختلال ایجاد می نماید و همه این مشکلات از زمانی آغاز می گردد که شهرنشینان به شهروندان تبدیل نشده اند که دلیل آن عدم آشنایی افراد با حقوق و تکالیفشان است.
اگر چه قابل قبول نیست که یک فرد نداند که نبایستی زباله خود را در معابر رها کند یا از خودرو به بیرون پرتاب نماید ولی مشخصا هنوز قوانین شهروندی در وجودش نهادینه نشده است. برای تبدیل شدن یک شهرنشین به یک شهروند در وهله اول بایستی معنای شهروند را بداند که به آن اشاره می کنیم: "شهروند یعنی کسی که به حقوق و تکالیف خود آشناست" این آشنایی می تواند به طرق مختلف که قبلا به آنها شد به افراد تفهیم گردد.


در اکثر کشورهای جهان برای همه مواردی که باعث عدم حفظ نظافت محیط و خسارت به وسایل شهری می شود مثل جلوگیری از رها کردن زباله در معابر، پرتاب کردن زباله از خودرو به بیرون، خسارت زدن به فضاهای سبز و ایجاد و آسیب رساندن به امکانات شهری و ... مجازات سختی را در نظر گرفته اند و شاید این میزان در قوانین ما یا به اندازه حداقل است یا اصلا وجود ندارد. اگر ما نسبت به شهری که در آن زندگی می کنیم احساس وابستگی بکنیم این امر خود به خود در ما ایجاد انسجام جمعی می نماید. اگر همه افراد به نوعی قانون را رعایت کنند به مرور و روز به روز شاهد بهتر شدن اوضاع شهرمان خواهیم بود و در این راستا شهرداری و سایر دستگاه های موجود در شهر هم وظایفی دارند که بایستی به آن ها عمل نمایند. لازم است بدانیم در کشورهای توسعه یافته مفاهیم شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده می شود و دولت نیز آموزش های لازم و لوازم آن را در اختیار والدین و معلمان قرار می دهد.


در بسیاری از این کشورها آموزش شهروندی و آشنایی با آن به طور رسمی در برنامه درسی مدارس از سنین 11 تا 16 سالگی قرار گرفته و به طور غیر رسمی در منازل یا محل کار یا کارگاه های آموزشی انجام می گیرد.