حسن باقری دهنوی

ارسال در ایثار و شهادت

نام :               حسن باقری دهنوی

 

تولد:                 1346

 

شهادت:           19 بهمن1361

 

خمپاره و کمپوت
عرق از سر و رویش می چکید، گفتم کارگری برای تو سخت است، لبخند زد و گفت: باید کار کرد. (عمه شهید)
حسن باقری در سال 1346 در دهنوی خمینی شهر چشم به جان گشود و پس از چند سال تحصیلات را رها کرد و برای کمک به اقتصاد خانواده مشغول به کار شد. 13 سالش بود که جنگ آغاز شد اما باید دو سال پشت درهای بسته می ماند تا بزرگ شود. 15 سالش که شد دیگر تاب نیاورد، آموزش نظامی دید و راهی جبهه جنوب شد و خیلی زود با سنگر خو گرفت. یک روز که عمه از او پرسید: جبهه چطور جایی است؟ حسن با خنده جواب داد: جبهه هم خمپاره دارد و هم کمپوت.


از جبهه برگشته و مجروح شده بود اما اجازه نداد کسی متوجه بشود، فقط من می دانستم. گاهی که درد امانش را می برید به زیرزمین پناه می برد تا کسی صدای ناله هایش را نشنود.
خیلی مهربان بود یک روز که پدر می خواست به خاطر اینکه بدون اجازه اش به دنبال دسته عزاداری رفته ام تنبیهم کند، حسن میان من و پدر قرار گرفت و گفت مرا بزن.
اگر هم ما خواهر و برادرها به مادرمان دستور می دادیم، اعتراض می کرد و کارهای شخصی اش را همیشه خودش انجام می داد. (خواهر شهید)


نوزدهم بهمن ماه 61 بود. حسن همراه با دیگر همرزمان سوار بر ماشین به سمت محل عملیات می رفتند اما دشمن که گویی از زمان عملیات آگاه شده بود از زمین و هوا بر نیروها آتش می ریخت. خودرویی که حسن در آن بود مورد هدف گلوله قرار گرفت و در آتش سوخت. برخی نیروها مجروح شدند و برخی نیز به شهادت رسیدند. اسم حسن در میان اسامی شهدا می درخشید. وضعیت به قدری وخیم بود که اجساد مطهر شهدا همان جا در منطقه ماند. جسم حسن نیز در فکه (کربلای ایران) ماند و 8 سال بعد توسط گروه تفحص به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای دهنو در دل خاک آرمید.


کنگره سرداران و 2300 شهید شهرستان خمینی شهر