مصطفی تاکشهر

ارسال در ایثار و شهادت

 نام: مصطفی تاک شهر

تاریخ ولادت: 1339

محل ولادت: اصفهان

تاریخ شهادت: 1359

محل شهادت: خرمشهر

 

 

takshahrشهید مصطفی تاکشهر در سال 1339 در اصفهان متولد گردید. از دوران کودکی علاقه خاصی به مطالب مذهبی داشت. تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و بعد گرفتن مدرک سیکل به خدمت نیروی دریایی ارتش در آمد.

 

دوران انقلاب

در دوران انقلاب در حال گذراندن آموزش نظامی بود. با اوج گیری اعتراضات مردمی علیه حکومت ستم شاهی ایشان را به همراهی تعدادی از نیروها برای  سرکوبی مردم به شهر می برند و لی شهید تاکشهر از دستور تیر اندازی به سوری مردم سرپیچی می کند و به خاطر این عمل توسط فرمانده مربوطه توبیخ می شود. بعد از چندی به دستور امام خمینی (ره) از پادگان فرار می کند. با پیروزی انقلاب اسلامی برای ادامه خدمت به پادگان باز می گردد. او به خانوده اش می گفت «کشور ما به ارتش قوی احتیاج دارد تا در مقابل دشمنان از انقالب اسلامی و کشور دفاع کند»

 

 

پدر شهید در خاطرات خویش می گوید: بعد از چند ماه در شهریور 1359 به مرخصی آمد و همراه برادرش برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفت. با شروع تجاوز دشمن بعثی به کشور ارتش اعلام کرد افرادی که در مرخصی هستند به پادگانها بازگرداند. ایشان به اصفهان بازگشت و خودش را به یگان مربوطه معرفی کرد و جزو نیروهای داوطلب اولیه بود که برای دفاع به خرمشهر اعزام شدند.

 

 

برادر شهید بیان می کند: مصطفی فردی مؤمن با معرفت و درس خوان بود در کارها به دیگران کمک می کرد. روزی که در مشهد بودیم با شروع تجاوز دشمن بعثی از طرف ارتش اعلام شد کلیه نیروها به پادگان بازگردند. همان روز در حرم اما رضا (ع) رو به ضریح کرد و گفت یا امام رضا مرا ببخش که نیت ده روز کرده بودم ولی به خاطر دینم وطنم و ناموسم باید بازگردم. در هنگام زیارت من به مصطفی گفتم اگر با نیت و قلب پاک هر چیزی از امام رضا بخواهی به تو می دهد. ایشان گفت از امام رضا (ع) می خواهم که در راه اسلام شهید شوم و حتی جنازه ام را نیابند. من خیلی ناراحت شدم ولی او گفت این آرزوی من است.

 

 

مأموریت به جنوب و رسیدن به آرزو

یکی از همرزمان شهید نقل می کند: در پادگان فرمانده نیروها را جمع کرد و گفت با توجه به تجاوز دشمن کسانی که داوطلب رفتن به خرمشهر هستند اعلام آمادگی کنند. مصطفی اولین نفر بود که ثبت نام کرد. تعداد ما حدود سی نفر بود که بوسیله بالگرد به جنوب اعزام شدیم. نیمه های شب بود که به خرمشهر رسیدیم. افراد برای استراحت هر کدام در مکانی مستقر شدند ولی ایشان برای شناسایی و کسب اطلاعات به اطراف سرکشی کرد. روز بعد هنگامی که به منطقه درگیری با دشمن رسیدیم مثل باران بهاری گلوله می بارید به طوری که ما مجبور شدیم از هم جدا شویم و هر کدام در موقعیت جداگانه به دفاع در مقابل دشمن بپردازیم و دیگر هیچ کدام همدیگر را ندیدیم در همان زمان و مکان مصطفی در مقابله با دشمن به شهادت رسید و روح ملکوتیش به معشوق پیوست و جسم خاکیش هرگز به زادگاهش بازنگشت و چنین به آرزویش رسید.

 

 

توصیه های شهید

خواهر شهید می گوید: برادرم فرد کم حرفی بود ولی روی پوشش و حجاب دختران تأکید داشت. همیشه می گفت مواظب دخترها باشید که  حجابشان حفظ شود و مواظب پسرها باشید که حیا داشته باشند. خیلی اهل مطالعه بود به خصوص قرآن و نهج البلاغه. به ورزش اهمیت می داد.

احترام زیادی به پدر و مادر می گذاشت و همیشه سفارش آنان را به ما می کرد بخصوص مادرم که مواظبش باشید.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

کنگره سرداران و 2300 شهید شهرستان خمینی شهر