یار خمینی شهری امام خمینی در نجف چه کسی بود؟

ارسال در ایثار و شهادت

بچه پر جنب و جوشی بود. روزهایی که می رفت صحرا، دار و درخت هم از دستش در امان نبود. راهی مدرسه شد و در کنارش سر کلاس درس پدر هم نشست. حجره پدر در مدرسه جدّ بزرگ مامن و ماموایش شد. هنوز کسی جرات نمی کرد حتی اسمی از امام خمینی بیاورد که محمد حسین عکس امام را از ایوان طبقه دوم مدرسه جدّ بزرگ آویزان کرد. خودش اینجا بود اما دلش پیش امام.


روحش به پرواز درآمده بود و تا قم رفته بود. این شد که جسمش را هم برداشت و راهی دیار معشوق شد تا روح سرکشش در مدرسه فیضیه آرام بگیرد. در آن نیمه شبی که طلبه ها عکس بزرگ امام را از بالاترین نقطه مدرسه آویزان می کردند همراهشان بود. اسم محمدحسین املایی در فهرست اسامی آن دسته از یاران امام که در قم دستگیر شده بودند، به چشم می خورد. 6 ماه در تهران زندانی بود تا بلکه نام و یاد امام از دل و ذهنش بیرون برود اما زهی خیال باطل...


اگرچه بعد از زندان راهی زادگاهش خمینی شهر شد اما دلش تاب ماندن نداشت. خانواده هم خوب می دانستند که اگر بماند، دست کم باید به زندانی شدنش رضایت بدهند این شد که خودشان اسباب مهاجرتش به عراق را فراهم کردند و از نظر محمدحسین راه حلی از این بهتر پیدا نمی شد. نفس کشیدن در هوای امام برای محمدحسین از هر موقعیتی بهتر و بالاتر می نمود.


رفت و به حلقه نزدیکان امام پیوست و در طول نزدیک به 15 سال به این حلقه وفادار ماند و فاصله اش هر روز با امام کمتر و کمتر شد. تنظیم، تکثیر و توزیع اعلامیه های امام که به مناسبت های مختلف صادر می شد، به عهده او بود و در خانه او انجام می گرفت. گاهی مجبور می شد برای این کار تا سوریه و لبنان هم برود. با دانشجویان و انقلابیون و همچنین نمایندگان احزاب جلساتی ترتیب می داد و اگر قصد دیدار با امام داشتند فرصتش را فراهم می کرد. حتی گاهی برای توزیع اعلامیه هایی که امام هر سال موقع حج برای حاجیان صادر می کرد تا عربستان سفر می کرد. به گفته برخی از یاران امام در نجف حتی یکی دو مرتبه هم در عراق دستگیر و بازداشت شد. اواخر حضورش در نجف ازدواج کرد.


همراه امام تا فرانسه هم رفت و آنجا هم از طریق تلفن، رابط امام با مردم بود. روز 12 بهمن همراه امام به ایران بازگشت. در همان اثنا راهی زادگاهش شد تا پس از سال ها دوری زیر آسمان شهرش نفسی تازه کند واهالی خمینی شهر در مراسم استقبال برایش کم نگذاشتند. سخنرانی کوتاهی در مسجد قائمیه خوزان ایراد کرد و سپس برای میزبانی از همشهریان مشتاقش در خانه پدر مستقر شد. پس از 3 روز دید و بازدید دوباره بار سفر بست و عازم تهران شد. وقت آن رسیده بود که طبق روال سال های گذشته گوشه ای از کار را بگیرد و به پیش ببرد. برای فعالیت در تشکیلاتی که از پیش از انقلاب برای کمک به خانواده های زندانیان تاسیس شده بود، داوطلب شد. این تشکیلات در روزهای بعد به کمیته امداد تغییر نام داد و محمد حسین مثل روزهای پر جنب و جوش انقلاب، گرم کار در این نهاد خدمت رسان شد. اما گویی ماموریت محمد حسین در این دنیا رو به پایان گذاشته بود. دیری نپایید که روح ناآرامش به سوی دیار باقی به پرواز درآمد. در جاده تهران €“قم در حالی که پشت فرمان پیکان نشسته بود با اتومبیلی دیگر برخوردی مشکوک کرد و داغ هجرانش را بر دل همگان گذاشت.


حجت الاسلام محمدحسین املایی فرزند آیت اله رمضان علی املایی در سال 1326 در خمینی شهر متولد شد. سال 1342 راهی قم شد و پس از تحمل 6 ماه زندان در تهران به جرم یاری امام یکبار دیگر به خمینی شهر آمد و از اینجا راهی نجف اشرف شد. در تمام این 15 سال در کنار امام ماند و علی رغم اختناق موجود در نجف بی پروا به فعالیت انقلابی اش ادامه داد. بعد از بازگشت به ایران تنها یکی دو ماه فرصت خدمت پیدا کرد و در 15 اردیبهشت سال 1358 در اثر سانحه ای مشکوک درگذشت و در آرامستان شیخین قم در خاک آرمید.