ولی ا... غفاری

ارسال در ایثار و شهادت

 

yadegaran1نام:              شهید ولی ا... غفاری

 

 

متولد:          1341 خمینی شهر

 

 

 تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی در مدارس شهرستان به پایان رساند. در دوران تحصیل در مقطع راهنمایی در زمانهای که فرصت داشت برای کمک به پدرش به مغازه چینی فروشی او می رفت.

 

فعالیت های دوران انقلاب

همزمان با گسترش اعتراضات مردمی علیه رژیم ستم شاهی، شهید غفاری که روحیه مذهبی داشت و به علت شرکت در مجالس مذهبی با احکام دین و مشکلات اجتماعی آشنا شده بود به طور فعال در راهپیمایی ها شرکت می کرد. ایشان به همراه تعدادی از دوستانش با پول شخصی خودشان اسپری و ... تهیه می کردند و شبها بر روی دیوارهای محله شعار نویسی علیه رژیم شاهنشاهی انجام می دادند. در یکی از شبها هنگام شعارنویسی نیروهای گشت حکومت نظامی سر می رسند. شهید همراه یکی از دوستانش چند ساعت در جوی آبی که نزدیک آنان بود می خوابند. در حالکه هر لحظه امکان اینکه نیروها متوجه آنان شوند وجود داشته است اما با عنایت خداوند هیچکدام متوجه حضور آنان نمی شوند و شهید بعد از رفتن نیروها با همراهش آن محل را ترک می کنند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایشان به عنوان نیروهای فعال مردمی به پاسداری و نگهبانی از انقلاب اسلامی در مقابل دشمنان و مزدوران داخلی در سنگرهای مختلف مشغول می شود و با تشکیل بسیج به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در این اتحاد مردمی به خدمت و حراست از انقلاب ادامه می دهد.

حضور در جبه های دفاع مقدس

با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی علیه ایران اسلامی و تجاوز سراسری به خاک میهن اسلامی، شهید غفاری چون در سن انجام خدمت سربازی بود برای انجام این وظیفه ثبت نام می کند. دوران آموزشی ایشان در پادگان لویزان تهران بود. در نامه ای به پدرش از او می خواهد که برایش دعا کند که فرماندهان مربوطه اش با اعزام ایشان به مناطق جنگی موافقت کنند. ایشان با مراجعات مکرر به فرمانده یگان داوطلب اعزام به مناطق جنگی برای خدمت می شود. بعد از پایان دوره آموزش به منطقه تموش اعزام می شود و در جبهه های آن مناطق به دفاع در مقابل دشمن بعثی می پردازد.

خصوصیات شهید

ایشان فردی صبور و با حوصله در مقابل مشکلات بود. نسبت به افکار و عقاید انحرافی دیگران در زمینه اسلام و انقلاب حساس بود و سعی می کرد با توضیح و راهنمایی این مشکلات را رفع کند. در جمع دوستان فردی خوش برخورد و با گذشت بود و سعی می کرد اگر رفتار نامناسب از دیگران سر زد از اشتباه آنان بگذرد.

آخرین مأموریت

در کارهای منزل به مادرش کمک می کرد. فردی مذهبی و فعال در مجالس اهل بیت بود. در مرخصی آخر هنگام خداحافظی، پدر شهید گریه می کند. ایشان به پدرش دلداری می دهد و می گوید برای من گریه نکن ممکن است این سفر پایانی من باشد. ایشان بعد از بازگشت از آخرین مرخصی همراه یگان مربوطه اش به منطقه عملیاتی شوش اعزام می شود. در این منطقه با هجوم شدید دشمن برای تصرف خطوط نیروهای ایرانی دفاع شجاعانه آنان باعث ناکامی دشمن می شود. در حین درگیری شهید غفاری بر اثر اصابت گلوله های دشمن به شهادت می رسد ولی همرزمانش قادر به انتقال جنازه ایشان به پشت منطقه درگیری نمی شوند.

رویای مادر

مادر شهید می گوید بعد از شهادت پسرم خواب دیدم که ایشان به منزل آمده و آهسته قدم بر می دارد. می گفت می خواهم لباسهایم را شستشو بدهم. وقتی که لباس را کنار زدم دیدم هر دو شانه هایش تیر خورده ناراحت شدم ولی پسرم گفت اینها مهم نیست و حال من خوب است. خانواده شهید می گویند ما سالیان دراز منتظر بازگشت ایشان بودیم. با پایان جنگ و بازگشت اسرا به وطن و پیگیری های زیادی که انجام دادیم متوجه شدیم که ایشان به شهادت رسیده ولی از محل شهادتش اثری وجود ندارد.