عباس صفایی مرام

ارسال در کتاب و ادبیات

نام:           عباس صفایی مرام

تخلص:       صفایی

تولد:         1303 

وفات:       تیر 1361

 

تا توانی خسته و واماندگان را یاد کن                    خاطرت گر شاد خواهی، خاطری را شاد کن
ملک عالم را که با شمشیر بتوانی گرفت                 لیک ملک دل اگر خواهی دلی آباد کن
گر نمی خواهی فرود آیی تو از اسب مراد                بر مراد نامرادان کوش و داد داد کن
گر که می خواهی ز وجدان سرزنش ها نشنوی         سرزنش بر کس مکن بر بی کسان امداد کن
معنی جنت خیال راحت و فکر نکوست                    کوش کز خود یادگاری بس نکو بنیاد کن
دوزخی غیر از عذاب روح و حرص و آز نیست          سوز این اخلاق را، خاکسترش بر باد کن
گر نباشی شاخی از گل، خار دست کس مباش            با زبان نِشتر مزن زان پا ز بند آزاد کن
کی تو را نام صفایی می تواند بهره داد                    خویش را در مکتب اخلاق نیک ارشاد کن

زنده یاد عباس صفایی مرام متخلص به "صفایی" شاعری خوش ذوق و توانا، انسانی وارسته، ساده و بی آلایش، با روحی بلند و باورهایی سرشار از اندیشه های شاعرانه یکی از گنجینه های این شهر و دیار است که چهره در نقاب خاک کشیده است.صفایی در سال 1303 شمسی در خانواده ای زحمتکش و باصفا دیده به جهان گشود و در مکتبخانه با خواندن و نوشتن آشنا شد و در نوجوانی به سرودن شعر روی آورد.
در سال 1332 به اتفاق زنده یاد استاد خلیل بلدی (باغبان) به انجمن ادبی کمال اصفهان راه یافت و از محضر اساتیدی چون صغیر، بصیر و شکیل اصفهانی بهره های فراوان برد.
ارتباط و دوستی تنگاتنگ وی با خلیل بلدی و کوشش و تلاش فتح ا... حدادیان(صبور)، رضا جلالی و سیف ا... کاملی منجر به تاسیس اولین انجمن ادبی شهر گشت. انجمنی با نام سروش که هنوز پس از گذشت سال های طولانی محفل شاعران و ستارگان عرصه شعر و ادبیات این شهر است.
قالب بیشتر اشعار استاد، غزل و قصیده با مضامین اخلاقی، اجتماعی و عرفانی است. البته وی به سرودن اشعار عاشورایی و نوحه های سینه زنی اهل بیت (ع) بسیار اهتمام می ورزید و در ایام محرم حاج عبداله صرامی به نوحه سرایی اشعار استاد صفایی و استاد باغبان در مسجد جامع می پرداخت که به همان واسطه اشعاری از این اساتید بر سر زبان ها افتاد.
در اوایل دهه 80 بعد از برگزاری کنگره ای در شهرداری، نام یکی از خیابان های شهر به نام صفایی مزین گشت. آ

 

در سال 89 مجموعه اشعار استاد صفایی به نام دیوان صفا توسط گفتمان اندیشه معاصر در 93 صفحه با 38 غزل ارزنده به همت فرزندش مهدی صفایی مرام گردآوری شده و به چاپ رسید. در پشت جلد این اثر نفیس می خوانیم:
 نبوید جز گل رویت نخواهد غیر مشکویت
 نجوید جز سر کویت کزین در سر نمی گیرد
 تو ماهی مهر تابانی تو روحی جان جانانی
 چه گویم وصف حسنت را که صد دفتر نمی گیرد
قابل ذکر است که در این مجموعه کل اشعار استاد گردآوری نشده و گردآورنده بیشتر به غزلیات پرداخته است. به گفته دبیر انجمن سروش، دست نوشته های مرحوم صفایی به دو، سه هزار بیت می رسد. گفتنی است به زودی مجموعه ای با عنوان نوحه ها و اشعار عاشورایی استاد توسط فرزندش به ناشر سپرده خواهد شد.
سرانجام این شاعر با صفا در 22/ 5/1361 هجری شمسی بر اثر سکته قلبی به دیار باقی شتافت و هم اکنون در جوار امامزاده سید ابراهیم واقع در محله درب سید فروشان آرمیده است.
عبدالعلی صادقی در سوگ استاد صفایی غزلی با این مطلع "از بزم ادب مظهر اخلاص و صفا رفت/ پیر خرد انجمن عشق و وفا رفت/ عباس صفایی گل بی خار فضیلت/ با عشق خدایی به ملاقات خدا رفت" سروده است.