افسوس که ما فکل نداریم، امروز فکل مد جدید است

ارسال در کتاب و ادبیات

 

golپیش درآمد: ستون رواق به مسائل مختلف ادبی می پردازد والبته تاکنون بیشتر شعرای شهر را معرفی و نمونه هایی از اشعار آنها را آورده است.

 

در رواق ویژه نوروز قصد بر این است که با استفاده از اشعار اشرف الدین الحسینی مدیر روزنامه نسیم شمال که شاعری طنز پرداز بوده و اشعار زیادی در مورد شرایط اجتماعی شصت هفتاد سال پیش سروده و برخی از آنها را در نسیم شمال به چاپ رسانده است پی به حال و هوای نوروز آن سالهای مملکت ببریم.
مدیر نسیم شمال در چند شعر به نوروز و بهار پرداخته است، با خواندن این اشعار می توان به گوشه ای از شرایط و رفتارها و فرهنگ مردم و نیز دغدغه های آنها پی برد که با هم مروری بر آن سروده ها داشته و سعی در شناخت آن شرایط می کنیم.

 

1- فکر لباس نو: ظاهراً این دغدغه همیشگی نوع بشر بوده و خواهد بود چرا که شاعر می سراید که:
عید آمد و ما قبا نداریم      با کهنه قبا صفا نداریم
گردید لباس پاره پاره        در پیکر خود عبا نداریم
که البته قبا و عبا پوشش مرسوم آن زمان بوده و به این ترتیب نوع پوشش اکثر آقایان آن زمان را هم می شناسیم.

 

2- دغدغه وسائل و امکانات رفاهی و پذیرایی از ابیاتی که شاعر در این رابطه سروده است معلوم می گردد.
جز سنگ و کلوخ و آجر و خشت          ما بالش و متکا نداریم
آجیل و لباس و پول خوبست              اما چه کنم که ما نداریم

 

3- شغل و کار و درآمد که همیشه فکر بشر را به خود مشغول داشته است و شاعر در بیتی آن را برملا می سازد
جز کاه برای کسب و روزی    در مزرعه رهنما نداریم
عید است برای پختن آش   پول نخود و عدس نداریم

 

4- اهمیت عیدی دادن و عیدی گرفتن که انگار چالش همیشگی است و بیشتر تمایل به گرفتن آن است تا دادن عیدي:
عیدی بدهید فصل عید است    این عید برای ما سعید است

 

5- رواج تنقلات و نوع و ترکیب آنها در ایام نوروز در شعر ذیل مشخص می شود:
قلیان و گلاب و نقل و شربت    با چایی لاهیجان مفید است
که معلوم می شود قلیان جنبه تفرجی داشته و شیرینی برتر نقل و انواع آن بوده و نوشیدنی هم شربت و انواع آن بوده است و دیگر اینکه چایی لاهیجان مطلوب ذائقه ایرانی بوده که سرمایه داران سالیان درازی است با وارد کردن چایی های اسانسی و مصنوعی خارجی در تغییر آن تلاش کرده اند.

 

6- مهم بودن پوشیدن لباس نو و قضاوت جامعه در مورد آن و اهمیت آن نزدکودکان:
طفلی که قبای تازه دارد   در موسم عید روسفید است

 

7- مد از مسائلی است که ظاهراً همیشه مطرح بوده و نسل جدید و قدیم را رو در رو قرار می داده است و نسیم شمال در بیتی که می خوانید آن را بیان کرده است:
افسوس که ما فکل نداریم    امروز فکل مد جدید است

 

8- پلوی شب عید و پختن مرغ و ماهی در آن زمان هم مطرح بوده ولی پلوی آن زمان واقعاً پلو بوده چون افراد به طور روزمره پلو مصرف نمی کرده اند و برنج آن هم محصول خودمان بوده و عطر و طعم ویژه داشته و نسیم شمال آن را توصیف کرده است:
باید شب عید را پلو خورد       آن ماهی شور را جلو خورد
در سال گذشته وقت تحویل     با باقلوا شکر پلو خورد
افشرده به ماهی آب نارنج    بس تازه به تازه نو به نو خورد
آن جوجه پخته را به یک دم    بلعیده ندیدمش چطور خورد
کوکوی برشته را ز بشقاب   قاپید بحالت چپو خورد
که البته اشاره ای هم به پرخوری که آفت ایام عید است شده است.

 

9- ابراز خوشنودی و خوشحالی از رفتن زمستان و میل به تحول و تغییر و نوع وسائل گرمایشی آن زمان و جمع کردن آنها با آمدن بهار:
صد شکر تمام شد زمستان    شد فصل بهار و عیش مستان
منقل بکشید سوی مطبخ    کرسی ببرید از شبستان

 

10- اهمیت دادن به سفره هفت سین و ترکیب آن از اشعار شاعر آن زمان معلوم می شود:
آن سینی هفت سین بیارید   با سبزه و سنجد و سپستان
سورنج و سماق و سرکه و سیر    آرید به صفحه گلستان

 

11- دغدغه فقرا و مسکینان و لزوم توجه به آنها در ایام نوروز و شاد کردن آنها فکر شاعر را به خود مشغول داشته و لذا سروده است که:
یاد از فقرا نموده ناگاه   دیشب یکی از خداپرستان
عریان و برهنه در شب عید   می گفت یکی ز تنگدستان

 

12- شاعر در انتهای سروده خود و طرح شرایط مختلف در اشاره ظریف و زیرکانه و غیر مستقیم به شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه خود دل مشغولی واقعی خود را رو می کند و آن چیزی نیست جز شرایط ناهنجار و وجود خارها و تیغ ها که برای نیل به یک تحول واقعی و رسیدن به عید فرهنگی باید آنها از بین برود و عقل و علم و دانش جایگزین شده و بسترهای مناسب برای رشد و تعالی به وجود آید و سطح فرهنگ و دانش جامعه ارتقاء پیدا کند و تحول و حال احسن حاصل شود، سروده های وی مطلب را می رساند:
گلدسته باغ عقل و هوشم    من طاقت خار و خس ندارم
جز علم و ترقی و معارف    اندر دل خود هوس ندارم
شاعر در مجموعه دیگری می سراید که:
بزک نمیر بهار میاد    خربزه با خیار میاد
که در آن مجموعه معضلات و مشکلات زمان خود را مطرح و امید به تغییر و تحول آنها با آمدن بهار می بندد که در فرصت دیگری به آن خواهیم پرداخت.