از گردش گیتی گله روا نیست
هر چند که نیکیش را بقا نیست
او می داند آدمی بقا را دوست دارد اما این دنیا گذرا و فنا شدنی است
خوشتر ز بقا چیز نیست ایرا
ما را ز جهان جز بقا هوا نیست
چون تو ز جهان یافتی بقا را
چون کز تو جهان در خور ثنا نیست
ناصر خسرو گیتی را چون مادری می داند که فرزند خود را در دامن خویش می پروراند و کس مادر را ناسزا ناشاید گفت
گیتی به مثل مادر است، مادر
از مرد سزاوار ناسزا نیست
شاعر جهاندیده سپس توجه می دهد که بقا مختص ذات خداوندی است و با اتصال به آن منبع در پی بقای خود باید بود.
جانت اثر است از خدای باقی
ناچیز شدن مر تو را روا نیست
فانی نشود هر چه کان بقا یافت
زیرا که بقا علت فنا نیست