مجتبي عصياني (تصویرگری)

ارسال در هنر

in-shomareh-baنام: مجتبی عصیانی

تاریخ تولد: 

رشته هنری: تصویرگری

آثار:  کار با انتشارات سروش، رشد، شاهد، پوپک، نشرطلایی و...

تصویرگری با موضوع عاشورا در نشریه کیهان بچه ها

رتبه ها:  رتبه سوم جشنواره دوسالانه تصویرگری کودک و نوجوان ژاپن

 

 

به طور جدي از نوجواني به كارهاي تصويرسازي كودك و نوجوان علاقه مند بود. كار تصويرگري كودك را با همكاري با نشريات مختلف آغاز كرد. درجشنواره دوسالانه تصويرگري كودك و نوجوان ژاپن شعر سنتي ايراني "لي لي حوضك"را تصويرگري و مدال برنز- رتبه سوم - كسب كرد.

 

به جشنواره بولونياي ايتاليا هم دعوت شد ولي چون خدمت نرفته بود موفق به شركت در آن جشنواره نگرديد. از آن پس به دليل بوجود آمدن فضايي جشنواره زده و اين كه به مخاطب خاص يعني كودك فكر نشد ترجيح داد ديگر در جشنواره ها شركت نكند و ترجيح داد كار چاپ كند و در جامعه باشد.

 

عصياني در تعريف تصويرگري مي گويد: تصويرگري يك شاخه هنرهاي تجسمي است كه فرقش با نقاشي اين است كه در نقاشي، هنرمند دغدغه هاي ذهني خودش را بيان مي كند و به مخاطب توجه خاصي ندارد و يك هنر صرف است. ولي تصويرگري هنر نيست بلكه فن است براي استفاده در مقاصد خاص، يك فن سفارشي در خدمت فضاي اقتصادي نشريات و انتشارات. با فكر كردن به مخاطب در يك رده سني و متن و كادر خاص، در يك چارچوبي مي روي كه محدوديت ساز است ولي در همين فضا هم جا براي خلاقيت هست. همين محدوديت گه گاه شيرين است چون موجب بروز خلاقيت در محدوديت مي شود.

 

او تعريف مي كند: هفت ساله كه بودم مادرم برايم كيهان بچه ها مي خريد و استادم بني اسدي برايم تصويرسازي مي كرد و زير كار مي نوشت بني اسدي و يا استادم خدايي كه هنوز هم كار مي كند و اين ها خيلي تاثير گذاشت روي من و مرا به طور جدي به  اين رشته علاقه مند كرد و من به آنها مديونم و همينطور به مادرم كه اهل مطالعه بود و هنوز هم هست.

 

وي هم اكنون بسيار پُركار است و با نشرهاي سروش، رشد، شاهد، پوپك، نشر طلايي (مجموعه كتاب قصه هاي قران با داستان حضرت عزيركه هنوز چاپ نشده)، نشر منادي تربيت (با كتاب هاي شب مثل بهشت، باغبان و فرشته آه، خاطرات موش كور)، نشر چكه، انتشارات قدياني (با كتاب هاي قصه هاي نارنجي هر مجموعه هفت قصه كوتاه براي خردسال)، نشر پيدايش و نشريه خورشيد خانم همكاري مي كند و داستان مذهبي زندگي پيامبر را هم با يك نشريه لبناني كار كرده است.

 

از كارش هم، اينطور مي گويد: تصويرگر وقتي سرش خلوت شد براي خودش و دلش كار مي كند. اين طور نيست كه هميشه منتظر سفارش بمانم. بعضي تصويرگران چون خودشان ذوق و قريحه ادبي دارند و مي نويسند در كارشان موفق ترند. خيلي وقت ها متني به من داده اند كه خوانده ام و برداشت نويسنده را به دليل دنياي ذهني متفاوت با نويسنده نداشته ام و لذا كارم آنطور كه بايد نشده.

 

روش حرفه اي اش اين طور است كه مدير هنري انتشارات، متن ها را رده بندي مي كند و حس مي كند كه فلان تصويرگر مي تواند تصاوير كتاب را تصويرگري كند كه تماس مي گيرد و او هم متن را مي خواند و در صورت موافقت قرارداد بسته مي شود. اما در خارج كشور، نويسنده و تصويرگر با هم در ارتباط بيشتري هستند و با هم طرح ها را مي بينند. اينجا انتشارات واسطه است. فضاي گرافيك كتاب ها و مسئله فروش و سليقه مخاطب را در نظر مي گيرند و سفارش كار مي دهند. موضوعات مذهبي خصوصياتي دارند مثلا محدوديت هاي زيادي كه در فرهنگ ما در نشان دادن تصوير معصومين غالب است. بعضي تصويرگرها شگرد خاص و تمهيدات بصري را ارائه مي دهند. چهره را نوعي مي پوشانند كه عمدي بودن قضيه را مخفي مي كند و اين قابل قبول تر از آن است كه پشت امام به مخاطب باشد يا چهره اش را برگردانده باشد كه تصور غلطِ دور بودن از آن ها، در ذهن بچه ها جا بگيرد.

 

در متن هاي ادبي- تخيلي جاي جولان دادن بازتر است و راحت تر مي شود كار كرد. هر چند براي موضوعات مذهبي محدوديتي نمي بينم و مي شود در اين حيطه هم با خلاقيت كار زيبا ارائه داد.

 

در رابطه با كار عاشورايي اش مي گويد: دو سال پيش كار عاشورايي داشته ام كه در نشريه كيهان بچه ها چاپ شد ولي متاسفانه وقت و سفارش نداشته ام كه بيشتر از اين، روي اين موضوع كار كنم.

 

مي پرسم: منتظر ايجاد حس مي ماني يا نه؟ و مي گويد: وقتي در فضا باشي و خاطرات ذهني را مرور كني حس هم ايجاد مي شود. نمي دانم علت چيست كه هر چند كارهاي خوبي در اين سال ها انجام شده ولي هنوز در جامعه اين ها را احساس نمي كنم. وقتي مجله را ورق مي زني كار عاشورايي مي بيني ولي بر در و ديوار هنوز نه. شايد چون متقاضي و يا سفارش دهنده و يا حتي آشنا به فن تصويرگري و تيپ هاي تصويري جديد و اتفاقات بصري نو ندارد. آموزش دادن به متصديان فرهنگي و اقتصادي براي استفاده از اين هنر لازم است.

 

عصياني درباره حس و حال كارهاي مذهبي در وجودش مي گويد: فرهنگ اهل بيت فرهنگ خلوص است. هنرمند هم اگر براي كار صاف و از دل كار كند و به پولش فكر نكند و صرفاً براي خانواده ي مقدس اهلبيت (ع) كار كند با دل و جان در خط آنها قرار گرفته است. اگر خالص كار كني كمك ‌اهل بيت را هم با خودش دارد كه حس مي كني كار متفاوت شده. وقتي بداني براي كساني كار مي كني كه مثل همه نيستند قطعاً در قلم تو تاثير مي گذارد. او تنها عيب كارش را در اين مي داند كه بازخورد كارهايش را نديده و مجرايي هم هنوز پيدا نكرده كه نظر مخاطبانش را بداند. توصيه وي به علاقه مندان تصويرگري اين است كه به اين كار نمي شود به ديد شغل نگاه كرد. در هيچ جاي دنيا هم تعريف شغلي از اين كار نشده. اگر ديد مادي داشته باشي نمي صرفد. منتها شيفتگي و علاقه خاص و تلاش فراوان مي خواهد. در اين كار شكست فراوان است ولي نبايد اهميت داد و اگر آدم ايمان داشته باشد كه به هدف مي رسد اين شكست ها مهم نمي شود و دوباره بلند مي شود.