فرصت در کلام دانشمندان

ارسال در اخلاق و اندیشه

 

dastchinانتخاب نام ها و نشانهای مناسب می تواند بیانگر اهداف و آرمانها و ارزش ها باشد و شاید در اسلام به همین دلیل بر انتخاب نام مناسب بر فرزندان تأکید شده است و انتخاب نام فرصت برای اولین رسانه مکتوب شهرستان نیز از قاعده بدور نمی باشد، اما ببینیم دیگران چه نگاه و منظوری از کلمه فرصت دارند.

 

امام علی(ع): فرصت ها چون ابر در گذر هستند.

بااین دیدگاه فرصت ها در مقابل انسانها در عبورند و این آدمی است که باید تکلیف خود را روشن کند اما در دیدگاه های امام علی (ع) فرصت های انسان ساز، هدایت گر، سعادت آفرین باید شکار شوند نه آنچه شیطان فرا راه انسان قرار می دهد در این صورت هر پست و مقام و علم و تخصصی و موقعیتی فرصت است که می تواند در جهت خدمت به مردم و سعادت دنیا و آخرت قرار گیرد و یا سوخته و نابود شود.

سعدی شیرازی:

سعدیا «دی» رفت و «فردا» همچنان موجود نیست                          در میان این  و آن فرصت شمار امروز را

در این بیت نکات زیادی نهفته است از جمله اینکه افسوس گذشته را نباید خورد و دیگر اینکه دل به آینده هم نباید سپرد و حال را دریافت، می توان گفت زمان حال دو حالت دارد یا اینکه آن را درک کرده و از آن در جهت سعادت، یادگیری و بندگی خدا و خدمت انسانها به کار می رود و یا آنکه هدر رفته و به گذشته می پیوندد که افسوس به جای می گذارد پس فرصت همان زمان حال است.

حافظ:

1-    ده روز مهر و گردون افسانه است و افسون            نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

2-    به مأمنی رو و فرصت شمار غنیمت وقت           که در کمینگه عمرند قاطعان طریق

3-    فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل         چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

در نگاه حافظ درک لحظه ها بعنوان حاصلی از حیات انسانی فرصت می باشد که هم از دید عرفانی و هم اجتماعی در غزلیات وی طرح شده است.

در بیت اول حافظ دوران زندگی را کوتاه و اساساً افسانه می داند که انسان را افسون و غافل می سازد و تنها فرصت را برای نیکی می خواهد و در بیت دوم به گونه ای دیگر به انسان هشدار می دهد و مدعی می شود که عمر طی طریق و سپردن راه است که دزدان در کمین آن نشسته اند تا آن را بربایند و قاطعان طریق جز غفلت ها چیز دیگری نمی توانند باشند و تنها راه مقابله با آنها غنیمت شمردن فرصت ها و درک آنها می باشد در بیت سوم با زبانی عرفانی به مطلب می پردازد و اساساً همنشینی و «صحبت» را عین فرصت می داند و هشدار می دهد که به هر حال جدایی اتفاق می افتد و دیگر همنشینی و صحبتی در کار نخواهد بود که فرصتی باشد.

مولوی:

مرغکی اندر شکار کرم بود                                 گربه فرصت یافت او را در ربود

باغبان را چون خار در پای رفت                           دزد فرصت یافت کالا برد تفت (1)

سبک مولوی داستانی و تمثیلی است که با آوردن داستانهای کوتاه و بلند سعی در تفهیم ظریف ترین موضوعات و باز کاوی و برملا ساختن پیچیده ترین زوایا و ابعاد فکر و روح بشر دارد که شاید بیدار شودف داستانهای وی نهیب هایی هستند که سعی در بیدار کردن بشر غافل و برگشت دادن او به اصل و اصلات خود دارند. از دید مولانا هر جا غفلت است فرصت نیست و هر جا فرصت حضور دارد غفلتی در کار نمی باشد، پس این دو در واقع ضد هم هستند و زیباترین تمثیل را در داستان یک بیتی وی یعنی همان شماره یک می بینیم که حکایت زندگی غافلانه ما انسانها می باشد که به شکار کرم ها و دون ها انباشتن ضد ارزش ها مشغول هستیم و غافل از اینکه شکارچی عمر هوشیارانه از غفلت ما فرصتی یافته و ما را به ورطه نیستی می کشاند که آخر سر دست خالی و بی توشه و بی دفاع طعمه آن شویم.

و در بیت دوم نیز همان حقیقت را به گونه ای دیگر و با تمثصیلی دیگر می رساند در طی طریق و صراط مستقیم خارهای زیادی در پای می نشیند و رنجهای فراوان حاصل می شوند که اگر آنها آدمی را غافل کنند ارزش ها و جواهرات انسانی را دزدان انسانیت به غارت خواهند برد.

پالی تکست:

آنکه اجازه می دهد فرصت خدمت به دیگران از دست برود یکی از با ارزش ترین تجاربی که زندگی به او اهدا کرده است را از دست می دهد.

از تفسیر استاد محمد تقی جعفری بر مثنوی:

آنچه گذشت تمام شد و آنچه می آید کجاست؟ یعنی معلوم نیست، پس برخیز فرصت را میان دو نیستی غنیمت شما

افسوس که بیهوده از عمر فرصت می طلبم، زیرا دور زمان از دست من فرار می کند و می گریزد به شب می گویم اندگی آهسته بگذر و سپیده بامدادی برای محو آن سر از پشت افق بدر می کند.

به امید اینکه در فرصتی دیگر فرصت را در شعر و کلام دیگران جستجو کنیم.

(1)    سریع، تند