خميني شهر حسينيه ايران است؟

ارسال در اخلاق و اندیشه

 

DSC_0152از مرجع بزرگ جهان تشيع آيت الله العظمي بروجردي (ره) در ميانه دهه 30 نقل شده است كه فرموده اند: سده حسينيه ايران است.

اين كلام، در طول چند دهه اخير بارها و بارها به عبارات مختلف و از سوي مراجع و بزرگان علمي و فرهنگي تكرار گرديده بگونه اي كه ديگر شهره عام و خاص شده و اينك حقيقتاً خميني شهر را كانون محبت اهلبيت (ع) مي دانند. همه ما بچه هاي اين شهريم و در همين خانه ها و كوچه پس كوچه ها زندگي كرديم و بزرگ شديم. و همه ما در خاطر داريم شور و شوق حسيني را كه با طلوع هلال محرم، در هر كوي و برزني شكل مي گرفت و هنوز هم آن حرارت پابرجاست. و مگر نه اين است كه فرموده اند: با قتل حسين (ع) حرارتي در قلب هاي مؤمنان ايجاد خواهد شد كه هرگز خاموش نمي شود. و كجا و در كدام شهر اين شور و حماسه سرايي را به اين ميزان و با اين حرارت و اشتياق، ديده ايد؟

 

در همه اين سال ها در قبال اين شور، ديدگاههاي مختلف و گاه متضادي مطرح گرديده و برخي مسائل و رخدادها هم بر تضاد ديدگاهها افزوده است. برخي معتقدند كه اين شور، في نفسه موضوعيت دارد ولو با معرفت همراه نباشد و لذا بايد هر چه بيشتر در آن دميد. عده اي ديگر، درست در مقابل اين نظريه، شور را فاقد اثر مي دانند و صرفاً بر كسب معرفت تكيه مي كنند.

واقعيت آنست كه اين هر دو دسته، راه به افراط و تفريط مي برند و اگر در كلام بزرگان دين و اهلبيت طاهرين (ع) كمي عميق تر شويم، بي ترديد شور و معرفت در قبال اهلبيت (ع) و بخصوص در خصوص واقعه عاشورا، دو بال اند كه تمسك و بهره بردن از هر دو، خواهد توانست ما را به مقصد برساند و ناديده انگاشتن يكي به نفع ديگري، ما را از حقيقت امر دور خواهد كرد.

البته اذعان بايد كرد كه از يك سو، در عزاي حضرت اباعبدالله الحسين (ع)، به سبب عظمت واقعه و شرايط خاص آن، شور و شوق براي ابراز ارادت و عشق، بيشتر از تلاش براي كسب معرفت، وجهه همت مردم است بخصوص آنكه در اين ميدان، ميدان دارها جوانان پرشورند. و خاصيت دوران جواني آنست كه جوان به دنبال شور و عزا باشد. اين امر، في نفسه پديده بسيار مثبت و فرصتي ذيقيمت است براي گام نهادن در مسير هدايت. واقعه عاشورا پر است از صحنه هايي سراسر عاطفي و جانگداز؛ صحنه هايي كه شور و عشق برمي انگيزاند و بي تابي مي آفريند. و مگر نه اين است كه امام عشق، فرزند شيرخوارش را در برابر لشكر قرار داد تا شايد كساني كه از طريق استدلال و برهان و يادآوري مباني دين، هدايت نشدند و حرف حق را نشنيدند با ديدن كودك ششماهه به رحم آيند و اين، بهانه و معبري باشد براي هدايت آنها؟

و عاشورا مملو از اين صحنه هاست. پيام هايي كه امام عشق به شيعيانش در طول تاريخ داد هرگز فراموش نخواهد شد كه فرمود هرگاه آبي گوارا نوشيديد فرزند خردسالم را ياد كنيد. اينها آيا غير از به صحنه آوردن عواطف است؟ و يقيناً ائمه طاهرين از اين چشمه جوشان عاطفه ها، بهره بردند تا پيام اصلي كربلا كه مبارزه با طاغوت ها بود در دل تاريخ گم نشود. پس نفي شور و شوق در عزاداري ها جز نفي بخشي از فلسفه قيام كربلا نيست.

اما از سوي ديگر، در پس واقعه عاشورا، پيام هايي بس عميق و معرفت شناسانه نهفته است. اين پيام ها را امام عشق در وصيت خويش به محمد حنفيه و نيز كلمات گهربارشان در سفر از مكه تا كربلا به مناسبت هاي مختلف بيان نموده و دلايل قيام خويش را به تمامه تبيين فرمودند و از جمله فرمودند: «من از روی خودخواهی، خوش گذرانی، فساد و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح امت جدّم خروج کرده ام».(بحارالانوار، ج 44، ص 328) در صحراي كربلا هم، امام هر بار كه به ميدان مي رفتند با سخنان خود تلاش مي كردند تا در عين تبيين دلايل قيام براي آيندگان، حتي اگر شده يك نفر از كفار آنسوي ميدان را از جنگ با حجت خدا منصرف كنند. اين پيام ها خود دريايي از معارف الهي است و روشن كننده راه و مسير حركت تا قله انسانيت. و اگر ما بعنوان شيعيان آن حضرت، اين پيام رسا را درك نكنيم و به شورها اكتفا نمائيم بي ترديد به حماسه كربلا و در حق امام خود، بي مهري نموده ايم و خود را هم از اقيانوسي بس عظيم بي بهره ساخته يا به مثابه كساني هستيم كه از اقيانوس، تنها مشتي آب مي برند. و چه حسرت برندگاني خواهند بود آنها كه روزگاري دريابند از اقيانوس هاي انسانيت و كمال، فقط و فقط به اندازه مشتي آب برداشت كرده اند.

شور و شعور، و عشق و معرفت دو بال اند كه هر يك به تنهايي نخواهند توانست پيام كربلا را به ما برسانند. برخي از ما به واسطه آنكه حال عزاداري نداريم، مرتباً بر طبل تخطئه عزاداري مي كوبيم و كسب معرفت را بهانه قرار مي دهيم. در مقابل، برخي ديگر از ما هم از آن رو كه حوصله شنيدن و فكر كردن درباره معارف الهي و اسلامي را نداريم، بر شور و عزاداري تكيه مي كنيم و حرف از كسب معرفت و دانستن دلايل قيام امام حسين (ع) و ... را بر نمي تابيم.

نفي شور در عزاداري ها، نفي يك واقعيت است. شور اساساً نوعي نماد است، يك پرچم و يك علامت است و نبايد جامعه را از اين نماد محروم ساخت. اما نفي شعور و معرفت هم، جفا در حق سيد شهيدان است. پرداختن صرف به شور در عزاداري ها و گسترش روزافزون نمادها و نشانه هاي عزا، بدون توجه به كسب معرفت و بررسي دلايل وقوع واقعه عاشورا، آفت هايي بزرگ را باعث خواهد شد تا در طول زمان، اين نمادها و نشانه ها و شورها كه بايد وسيله باشند تا ما را به مقصد برسانند، خود بشوند هدف كه آنگاه بايد گفت راه به انحراف رفته ايم.

آن روزي كه شور و شعور، و عشق و معرفت همگام شوند در خميني شهر، و عاملي شوند تا ناراستي هاي جامعه اصلاح گردد، مفاسد از ميان برود، امور مردم اصلاح شود، و خلاصه زندگي ها و روابط اجتماعي بوي سيره و سنت نبوي و علوي و حسيني را بدهد، آن روز است كه مي توانيم ادعا كنيم حقيقتاً خميني شهرمان حسينيه ايران است...

بدون عشق نمي توان حركت كرد براي رسيدن به مقصد، اما يادمان هم باشد كه عشق، مركب حركت است نه مقصد حركت.