سعید شفیعی
بچه که بود آرزو داشت دکتر بشود؛ از همان دکترها که مریض ها را خوب می کنند. دکتر هم شد اما از آن دکترها که خودشان درد دارند، درد دین. با کتابش آمده است دفتر نشریه و در چند دقیقه ای که منتظر عکاس مانده ایم کتابش را باز می کند و می خواند و به هیچ چیز به اندازه تلاش برای رسیدن به موفقیت نمره نمی دهد...
سعید شفیعی متولد 1355 دانشجوی دکترای الهیات گرایش علوم قرآن و حدیث.
دیپلم تجربی داشت و رشته شیمی قبول شده بود اما 2 ترم بیشتر در آن فضا دوام نیاورد و رها کرد و ترجیح داد برود برای سربازی و رفت. سال1377 است. حالا سربازیش تمام شده و برگشته است اما راهش را پیدا کرده. نشریات مطالبی می نویسند و خیلی مسائل را به چالش می کشند و همین به اهدافش جهت می دهد و این بار با انگیزه ای قوی و تلاشی مضاعف می نشیند پای درس و سال بعد می شود جزو اولین دانشجویان دانشکده تازه تاسیس علوم قرآن و حدیث شهرری و از آن دانشجویان درسخوان و اهل مباحثه. سال 1382 نفر اول کنکور کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث می شود و در المپیادی که در میان 13 نفر اول این کنکور برگزار می گردد رتبه دوم را کسب می کند و اسمش می رود در لیست بنیاد نخبگان کشور.
کارشناسی ارشد را در دانشگاه تربیت مدرس تهران است و همانجا همزمان تدریس هم می کند و حالا دانشجوی سال آخر دکترای علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران است و همانجا تدریس هم می کند و قرار است به زودی به هیات علمی این دانشگاه بپیوندد. از اعضا هیات علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی هم هست.
خودش را نخبه نمی داند، می گوید به خصوص در علوم انسانی با تلاش می توانی بروی بالا و نیاز به استعداد خاصی نداری. می گوید: باید اراده ای داشته باشی مبتنی بر انگیزه ای قوی. خیلی اهل تلاش است و خانواده را هم در موفقیتش دخیل می داند. پدر و مادر را که پشتیبانش بودند و هیچ چیز را به او تحمیل نکردند، همسرش را که همیشه همراهش بوده است و برادرانش را که اهل تحصیل بوده اند. در یک برهه ای از زندگیش با محافل قرآنی آشنا می شود که خیلی به رشد فکریش کمک می کند و از میان تمام معلمانش آقای رفیعی معلم خوب و موثر شیمی توی ذهنش مانده است. محکم می گوید اگر برگردم به عقب دوباره همین راه را انتخاب می کنم اما با یک پشتوانه خیلی قوی تر. می گوید: هرچه پیش می روی می بینی عقبی، خیلی از هم سن و سال های من خیلی از من جلوترند. از نظر خودش چیزی حدود 5 سال از عمرش را در سرگردانی سوزانده است. می گوید: خیلی از وقت ما به خاطر اینکه نمی دانیم چه کنیم هدر می رود و سعی می کند در این باره راهنمای خوبی برای دانشجویانش باشد.
پایان نامه کارشناسی ارشدش با عنوان: "مکتب حدیثی شیعه در کوفه" کتاب شده است و چندین مقاله در نشریات علمی- پژوهشی به چاپ رسانده است.
توصیه اش به نوجوان ها و جوان ها این است که قبل از هر کاری و وارد شدن در هر جمعی فکر کنند، دنبال هیاهو نباشند، قرار نیست هر جا جمعی گرد هم می آیند همه به همان سمت بروند، هر کس باید برای خودش آزادی فکر قائل باشد.
می گوید: دوستان گاهی از خمینی شهر تماس می گیرند که بیا برای شهرمان کاری بکنیم اما مسوولان شهر هیچ وقت تلاش نکردند نیروهای خمینی شهر را که در شهرهای دیگر فعالند جمع کنند، از آن ها کمک بخواهند و به آن ها کمک کنند. Â از نظر او خیلی ازمشکلات فرهنگی ما در سطح کلان به این بر می گردد که حاضر نیستیم برای یک هدف بزرگتر اختلافاتمان را کنار بگذاریم و کنار هم بنشینیم تا به نتیجه برسیم. دوست دارد برای پیشرفت فرهنگ شهرش قدم بردارد و این دوریش از زادگاه را مانع این کار نمی داند و می گوید: در این دهکده جهانی هر جا که باشی می توانی کار کنی و قدم برداری.