دلمان را زدیم به دریا و رفتیم

ارسال در علمی

 خميني­ شهر، بزرگان و مشاهير علمي فراواني دارد كه در رشته­ هاي گوناگون متخصص شده و در اطراف و اكناف جهان مي­ درخشند.

پروفسور جعفري يكي از آنهاست است. وي استاد دانشگاه برلين آلمان است. تأسيس كانون مهندسين و متخصصين ايراني مقيم آلمان از جمله اقدامات اوست. پروفسور جعفري با حرارت صحبت مي­ كند. او دو پيشنهاد براي خميني­ شهر دارد؛ تاسيس دانشكده سنگ و تدريس رشته پيامدهاي تكنولوژي بر جامعه. به هنگام خداحافظي، پروفسور سيف­ ا... جعفري اظهار اميدواري مي­ كند اين مصاحبه، طليعه همكاري بيشتر وي با زادگاهش باشد.

 

- از خودتان بگویید.

در سال 1345 در رشته رياضي دیپلم گرفتم. بعد از دوران خدمت وظيفه، مدتي را در دوران احداث ذوب­آهن مشغول به كار شدم. در همان زمان بود كه تصميم گرفتم براي ادامه تحصيلات به آلمان بروم تا در رشته متالوژی تحصیل کنم. چون اكتبر بود و دانشگاه­هاي آلمان ديگر دانشجو نمي­پذيرفتند، مجبور شدم بروم اتریش تا در رشته متالوژي تحصيلات خودم را شروع كنم. سال 1349 تحصيلاتم در اين رشته را شروع و توانستم در سال 1354 پس از اتمام تحصيلات  در رشته مهندسي، براي ادامه تحصيل به شهر مورد علاقه­ام برلين بروم.

در برلين پس از دوره فوق ليسانس، به دكترا پرداخته و در سال 1360 در رشته مواد پيشرفته به درجه دكترا با نمره عالي رسيدم.

همان زمان در دانشگاه برلين، پروژه­اي را در زمينه ميكروالكترونيك شروع كردم و سپس به صورت پياپي پروژه­هاي مختلف را در رشته مواد و فرايندهاي نوين ادامه دادم. نتيجه اين تحقيقات منجر به اخذ درجه فوق دكترا در زمينه اتصالات و ماشين­سازي شد.

بعد از 5 سال در سال 1365 پس از بررسيهاي علمي در مكانيك و علم مواد به درجه استادي و تدريس در ساخت و طراحي ماشين­آلات دست يافتم. 

 

متولد چه سالی هستید؟

-      1328.

-

- اهل کدام محل هستيد؟

ورنوسفادران. الان خانه قدیمی ما را در خیابان امام شمالی نزدیک پل گاردر خراب کردند و قرار است پارکینگ شود.

- يادتان هست در كدام مدارس تحصيل مي­كرديد؟

دوران ابتدایی را در مدرسه سروش بودم، راهنمایی را در مدرسه عماد خواندم و تا کلاس 11 در رشته رياضي در دبیرستان صائب تحصيل كردم. دیپلم را هم اصفهان، در دبیرستان حکیم ثنایی گرفتم.

- از آن دوران خاطراتي داريد؟

به هر حال خاطراتي از دوران دبیرستان دارم. یادم می­آید یکی از همکلاسی­هایم حاج حیدری و ديگري هم امیريوسفی بود.

- شغل پدرتان چي بود؟

-      پدرم در آبادان تاجر بود. بعد آمد خمینی­ شهر و کارخانه زد.

-

- از ورودتان به آلمان بگوييد.

وقتی وارد آلمان شدم اصلاً زبان آلمانی نمی­دانستم و فقط انگلیسی بلد بودم. مجبور شدم زبان آلمانی را از صفر شروع کنم و سه ماهه زبان را یاد بگیرم. شبانه­روز 12 ساعت زبان می­خواندم. به جز این مشکلات اقتصادی داشتم، باید تابستان­ها کار می­کردم تا خرج تحصیلم را در می‌آوردم.

- مگر از طرف خانواده حمایت مالی نمی­شدید؟

نه. من با اتوبوس رفتم استانبول ترکیه، با پسرعمه­ام و از آنجا با قطار به آلمان رفتیم. خیلی مشکلات داشتیم. زبان آلمانی هم نمی­دانستیم. سفرهای مارکوپولو را شنیدی؟ ما سفرهای مارکوپولو داشتیم. دلمان را زدیم به دریا و رفتیم.

-      رابطه آلمانی­ها با شما به عنوان یک ایرانی چطور بود؟

به طور کلی ایرانی­ها در آلمان در سطح بالای علمی قرار داشتند. لذا آنها دید بسیار مثبتی به ایراني­ها داشتند.

- ریشه مشترك آريايي اثر ندارد؟

آن هم اثر دارد ولي كم، بیشتر به خاطر فعالیتهای علمی است. الان اساتيد فراواني از ايران در رشته­هاي پزشكي و تكنولوژي آنجا فعالیت دارند ولی براي مثال ترکهای ترکیه چون به عنوان کارگر در آلمان ظاهر شدند، وجهه­ای که ایراني­ها دارند را ندارند.

- دانشجویانتان از چه کشورهایی هستند؟

ژاپن، هند، ، ترکیه، مصر، کشورهای اروپایی

- از ایران چی؟

از ایران هم دانشجو داشتم، ولی از خميني‌شهر نه.

- در چه زمينه­اي تدريس مي­كنيد؟

تدریس من در قسمتهای مواد پيشرفته و فرايندهاي نوين و طراحي ماشين­آلات است. بر همين اساس پروژه­های مختلفی را با داوطلبین دکترا انجام داده­ايم.

- چه تعداد دانشجو پيش شما تحصيل كردند؟

نزدیک به 100 نفر دکترا و بیش از 300-200 فوق مهندسی پیش من فارغ­التحصيل شده‌اند. من دکترای داوطلبین را بررسی می­کنم و ایرادات دکترایشان را گوشزد می­کنم تا بتوانند از دکترای خودشان دفاع کنند.

- در زمينه صنعت چي؟

من با قسمتهای مختلف صنعت ماشین­سازی آلمان کار می­کردم. صنعتگران مشکلاتشان را با دانشگاه در میان می­گذاشتند و ما پژوهشهای لازم را برای حل مشکل آنها انجام می­دادیم. ما حدود 75 پروژه صنعتی انجام دادیم که هر کدام 4-3سال طول می­کشید.

- در مورد اين پروژه­ها توضيح مي­دهيد؟

در انستيتوي ما، پروژه­هاي علمي-پژوهشي گوناگوني در زمينه علم مواد و فرايندهاي تكنولوژي انجام گرفته است. از جمله اتصالات در رشته مكاترونيك و ميكروالكترونيك براي مواد جديد. مثلاً در موتور هواپيما فاصله پره­ها خيلي كم است و در توربينهاي اين پره­ها دچار مشكل مي­شوند. ما در پروژه­هايمان سعي داشتيم اين پره­ها را از سراميك بسازيم و با فلزات گوناگون متصل كنيم تا در موتور هواپيما كه حرارت به بيش از 1000 درجه مي­رسد اين پره‌ها كمتر دچار انحنا شود و بازدهي توربينها افزايش پيدا كند.

در موردي ديگر، براي بكارگيري چسبها  در ساختن هواپيماهاي مدرن و كنترل كيفيت، اين مواد را در درجه حرارتهاي منهاي 60 درجه تا مثبت 150 درجه مورد نقد و بررسي قرار داديم. بخصوص كه بدنه هواپيماها در اين اختلاف حرارت بسيار آسيب­پذير هستند.

در ميكروالكترونيك هم پروژه­هاي فراواني را انجام داديم، بويژه نقطه و زنجيره ضعيف در ساختن و طراحي ماشين­آلات، محل اتصالات مواد و پوششهاي گوناگون است كه فرسودگي و دوام اين ساخته­ها را تضمين مي­كند.

- در حوزه نظامی چی؟

بهتر است در این زمینه صحبت نکنيم.

- ظاهراً فارسی صحبت کردن برایتان کمی مشکل است.

من از اینجا که بروم بيشتر آلمانی و انگلیسی صحبت می­کنم. با وجود این مطالعات زیادی در زمینه فارسی دارم و زبان عربی را خیلی مطالعه می­کنم. تمام صرف و نحو عربی را مطالعه کرده­ام. علاوه بر درس تکنولوژی، در زمینه فلسفه هم کار می­کنم و جلساتی داریم؛ به خصوص در مورد فیلسوفهای یونانی و آلماني كار كرده­ايم.

- مثل هگل؟

بله. هگل، کانت، نیچه. البته فلسفه چیزی نیست جز دوست داشتن حقيقت و علاقه به دانايي و كسب علم.

- پیوند صنعت و فلسفه عجیب نیست؟

بله. چون غریب شده بودم، دوست داشتم مباحث اجتماعی را هم پیگیری کنم. به جز این در ادبیات ایرانی به خصوص مولانا و ارتباطش با شمس، سعدی، حافظ و فردوسی که افتخار جامعه ایران است مطالعه می­کنم.

- یک خاطره از ایران؟

حدود 20 سال پیش آمده بودم ایران برای یک سمینار صنعتی. دکتر سهراب پور رئیس دانشگاه شریف از من دعوت کرده بود. یک مش‌رحیم سبزی‌فروشی بود که پدرِ من را از قدیم می­شناخت. از من پرسید: کجایی؟ پیدات نیست؟ گفتم: آلمان. گفت: آنجا چه کار می­کنی؟ چون مي‌دانستم از متالوژي سر در نمي­آورد جواب دادم رفتم آلمان جوشکاری یاد بگیرم. مش‌رحیم با تعجب گفت: چرا نرفتی کویت که بیشتر پول در بیاوری؟ بعد به من پیشنهاد داد: برگرد همین جا توی شاپور آشنا دارم، برات دکان جوشکاری می­گیرم. خلوص نیت مش­رحیم خیلی روی من اثر گذاشت. خیلی صادقانه می­خواست به من کمک کند.

همانجا به این فکر رفتم که چگونه می­توانم دِين‌ام را به ایران ادا کنم. به آلمان که برگشتم تعدادی از اساتيد و دانش­پژوهان ایرانی را جمع کردم و داستان مش­رحیم را برايشان تعریف کردم و گفتم بیایید یک کاری کنیم که به نفع مملکت‌مان باشد. بعد از چند جلسه مذاكره، یک سال بعد توانستم یک کانون تشکیل بدهيم به نام «کانون مهندسین و متخصصین ايراني در آلمان» و 12 سال هم رئیس کانون بودم. کانون متخصصین هنوز ادامه دارد. اعضایش زیاد شدند.

- عملكرد اين كانون چيست؟

هدف اين كانون، هماهنگي و ياري­رساندن به كشورمان است. لذا ما  با دانشگاههای ایران (کرمان، تهران، اصفهان و مشهد) ارتباط برقرار كرديم و به روشهاي گوناگون مثل برپايي سمینار و .... به رد و بدل کردن نتايج علمي می­پردازیم.

- كانون، چند نفر عضو دارد؟

چندصد نفر.

- در کشورهای دیگر هم چنین کانونی هست؟

در کانادا و آمریکا هم هست. همانجا هم یک مجله چاپ می­کردیم و خودم سردبیرش شدم، ویراستاری هم می­کردم.

- مجله علمی بود؟

تقریباً نوشته­های علمی داشت.

- به چه زبانی بود؟

به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فارسی. الان هم من درسی در دانشگاه می­دهم به نام «پیامدهای تکنولوژي بر روی جامعه».

- در اين مورد توضيح مي­دهيد؟ 

تكنولوژي در راستاي غلبه بر دشواريهاي طبيعت و دفاع از انسان و رفاه بيشتر اختراع مي­شود. اما همين تكنولوژي مي­تواند بر روي محيط زيست، روابط اجتماعي و اخلاق اجتماعي اثر گذاشته و به دو صورت نافع يا زيان­آور باشد. ما با پيش­بيني و بررسي به موقع اين اثرات مي‌توانيم پيامدهاي تكنولوژي بر انسان و اجتماع را هدفمند و بهينه كنيم.

هدف از اين بررسي­ها، جريحه­دار كردن افكار عمومي يا به مبارزه طلبيدن دانش­هاي بشري نيست. بلكه تنها وظيفه اين كار، روشنگري در اجتماع در جهت تصميم­گيريهاي سرنوشت­ساز و عقلاني است.

- منظورتان اثرات فراتر از بیولوژيكی است؟

هم اثرات بیولوژيكی، هم زيست محيطي و هم روابط اجتماعی که بر رفتار مردم اثر گذاشته است. مثلاً بچه­ها آن حالت خانواده­های قدیم را ندارند، اکثراً به کامپیوتر می­پردازند و  با چیزهایی آشنا می­شوند که نباید بشوند. این مسئله، روابط خانوادگی و روابط اجتماعی را خیلی ضعیف می­کند و لذا عاطفه­ها کم شده است. به جز این، صنعت اثرات سوء زیست­محیطی دارد. مثلاً گازهایی که از اگزوز اتومبیل خارج می­شود، حجم زیاد اکسید روی و کربن را وارد هوا می­کند و باران که می­آید جنگلها را اسیدی می­کند و از بین می­برد. بهش می­گویند گردش ازت.

- نظريه «هایدگر» را مطرح می­کنید؟

بله. تکنولوژي باید مسئولیت اثراتش را مسؤولانه بپذیرد. الان چيزي به نام «شهوت تکنولوژي» در جامعه به وجود آمده به اين ترتيب كه مردم مرتب دنبال وسائل و تجهيزاتي با سرعت بیشتر و كيفيت بهتر هستند. اين امر موجب شده جامعه برده تکنولوژي شود. الان بجاي اينكه تكنولوژي در خدمت بشر باشد، بشر در خدمت تکنولوژي است. امروزه انسان بدون ماشین و دوربین و موبایل نمی­تواند کار بکند. لذا بشر برده تکنیک شده. الان موبایلهایی هست با یک و سه دهم مگا پیکسل، ولی جوانهای ما سعی می­کنند موبایل با دو و سه دهم و بيشتر و حتی 8 مگا پیکسل بخرند درحالی که شاید همان موبایل اولی برایشان کافی باشد. دائماً شهوت بهتر کردن تکنیک بر آنها حکومت می­کند. ما باید این مسایل را زیر نظر بگیریم. الان این کلاس من از همه کلاسها شلوغ­تر است و بیشتر طرفدار دارد.

- به نتایجی هم رسیدید؟

بله، من گاهي در حزب سبزها[ي آلمان]-كه يك حزب مدافع محيط زيست است- سخنرانی می­کنم. 30 سال پیش اگر یک پروژه می­دادیم در دفاع از محیط زیست، کارخانه­های صنعتی غول‌پیکر مخالفت كرده و حتی تهدید می­کردند بودجه ما را قطع می­کنند، ولی الان همان كارخانه­ها با ما همراهی می­کنند. مثلاً ما روی پسماندهای اتمی کار کردیم که وقتی در عمق زمین قرار می­گیرند از خودشان اشعه به بيرون ساطع نکنند.

- در زمینه اصلاح اثرات سوء روابط اجتماعی هم نتايجي به دست آورديد؟

به هر حال در آینده اثرش را می­گذارد.

- ظاهراً شهوت تکنولوژی در کشورهای جهان سوم مخصوصاً ایران بیشتر از خودِ غرب است، دلیلش چیست؟

علتش این است که صنعت تازه به اینجا رسیده، لذا مردم مجذوب زيبايي­هاي آن هستند. ولی در غرب سالها قبل بوده و الان به فکر اثرات سوء تکنولوژی هستند. الان سرطانها در اثر تکنولوژی است. صد سال پیش سرطان بسیار کمتر از الان بوده (در حد یک صدم یا یک هزارم الان) خیلی از بیماری­ها را تکنولوژی به ارمغان آورده، انواع زیستها درحال نابود شدن است، اقیانوسها آلوده شدند. در مجموع محيط زيست انسان به شدت آسيب­پذير شده است.

- اولین بار است که می­بینیم یک صنعتگر این همه از تکنولوژی و صنعت انتقاد می­کند.

علت اینکه صحبتهای من در کلاس درس این همه اثر دارد، همین است. چرا که من خودم خالق تکنولوژی هستم.

- بزرگترین تجربه شما؟

ما باید بیشتر توانمان را به محیط زیست و انسان­سازی معطوف کنیم. نبايد اجازه دهيم تکنولوژی بر ما حکمفرما شود و همه چیز ما تکنولوژیك بشود، این تجربه سی ساله من است. سعی کنیم به عنوان یک انسان، تکنولوژی را وسیله کار خودمان کنیم مانند یک قلم، ولی حاکم بر خودمان نکنیم. درسی هم که آنجا می­دهم و آرزو دارم یک دفعه در دانشگاههای ایران تدریس کنم درس «پیامدهای تکنولوژی بر جامعه» است. متأسفانه در ایران زیاد به این مسائل توجه نمی­شود و فعلاً درخشش تکنولوژی برای مردم مطرح است و ایرانی­ها می­خواهند تکنولوژی­های جدید مثل آخرين مدل‌هاي موبایل و ماشین و .... را داشته باشند. شیفته تکنولوژی هستند و عبادتش می­کنند. در حالیکه در غرب از این مرحله گذشتند و به این نتیجه رسیدند که این درخشش، اساسی ندارد.

- راهکارتان چیست؟

من مقاله­ای نوشتم در اين زمينه و ترجمه کردم به فارسی. فکر می­کنم شما می­توانید در نشریه­تان استفاده کنید.

- رمز موفقیت شما؟

پايبندي به مسؤولیت اجتماعی. من همیشه خودم را مسؤول می­دانستم كه برای جامعه کاری بکنم. مثلاً یک ماه روی پايان­نامه دکترای دانشجویانم وقت می­گذاشتم تا دکتراشان بهتر شود و برای جامعه مفيد باشد. بجز اين، وقت­شناسی هم بوده و اینکه هر درسی را یک بار می‌خواندم ولی با دقت فراوان. کسانی بودند که یک درس را ده بار می­خواندند ولی عمق درس را متوجه نمی­شدند.

- شما به کشورها و شهرهای مختلف جهان سفر كردهايد. از آن زاویه، مشکل شهرستان را چه می­بینید؟

حقیقت را می­خواهید یا چیزی بگویم که شما راضی شوید؟

- حقيقت را.

حقیقت آن است که در خمینی­شهر برای علم و دانش و دانستن مقام پایینی قائل هستند، احترام نمی­گذارند. به مسجد که می­رویم گاهی به من که یک پروفسور هستم جواب سلامم را نمی­دهند. پنج­شنبه رفتیم مسجد فاتحه یکی از اقوام، سلام کردم، کسی جواب ما را نداد ولی یک نفر وارد شد، همه بلند شدند. پرسیدم مگر این کیست؟ گفتند 4 تا کارخانه سنگ در محمودآباد دارد. این مایه تأسف است. در جامعه عقل­گرایی رشد لازم را ندارد. به نظر من این جهل است که انسان همه مبانی فکری خودش را بر اساس ثروت استوار کند و چنین جامعه­ای رشد نمی­کند. نگاهها بیشتر به سوی مادی­گرایی است. متأسفانه کسانی بیشتر مورد احترام هستند که به ثروت روی آورده باشند. البته اقتصاد و ثروت خوب است ولی نباید همه چیز را ثروت دید. ثروتی ارزشمند است که باعث رشد انسان و بالندگی جامعه شود. ثروتی که باعث خمودگی جامعه شود، نکبت­آور است. ثروت باید در خدمت شکوفایی جامعه باشد وگرنه ثروتی که در بانک بگذاری و ثروتش را بخوری و باغ بخری و زمین بخری تا قیمتش ده برابر شود، این ثروت جامعه را فقیرتر می­کند. لذا نباید به این نوع ثروتها احترام گذاشت.

- شما در همایش ایرانیان خارج از کشور هم شركت داشتيد. در مورد این همایش بگویید.

وقتي از من دعوت كردند در اين همايش شركت كنم من گفتم به شرطی شرکت می­کنم که بتوانم نقطه­نظرات خودم را بازگو کنم. آنجا صحبتی داشتم پيرامون راه­حلهاي مشكلات صنعتي و نقطه نظراتم را در اين باره بازگو کردم. گفتم شما از نانوتکنولوژی صحبت می­کنید، من خودم در این زمینه­ها کار کردم و مايلم دانش خودم را در طبق اخلاص بگذارم.

- در مجموع همایش را چطور ارزیابی کردید؟

بیشتر به موضوعات فرعي پرداخته می­شد. کسانی هم که دعوت شده بودند بیشتر دکتر و يا فعالان بخش اقتصادي بودند. در مجموع فرصت كمي براي مذاكره بود.

- مهمترين مانع توسعه صنعتي كشورمان را چه مي­دانيد؟

15 سال پيش كانون مهندسين آلمان-كه رياست آنرا بنده برعهده داشتم- سميناري تحت عنوان ايران در سال 2000 ترتيب داد كه يكي از مقامات سازمان برنامه و بودجه هم در آن سمينار شركت كرد. از او سوال كردم نتيجه توليد و تربيت فارغ­التحصيلاني كه جايگاه شغلي ندارند و براي آنها پستهايي در نظر گرفته نشده چيست؟ بهتر نيست با يك كارشناسي و مديريت علمي دانشگاههاي كشور را به كار گيريم تا دانشجو پس از اتمام تحصيل، جايگاه خود را بشناسد و براي همان جايگاه دانشگاه برود؟ ايشان جواب داد فعلاً براي كساني كه ديپلم مي‌گيرند شغلي در نظر گرفته نشده و ما بايد به نحوي آنان را مشغول كنيم كه تعدادي از آنان بكار گرفته شوند و مشكلاتي مثل فساد ايجاد نشود. پس از اتمام دوران دانشگاه سربزيرتر هستند و مشكلاتشان كمتر است!!

من پاسخ دادم بزرگترين معضل جامعه ما كمبود كارگرهاي فني و تكنيسين‌هاست. اين كمبود با دانشگاه حل نمي­شود بلكه بايد در مدرسه­هاي فني و كارگاه­هاي آموزش فني سرمايه­گذاري شود تا اين افراد پس از فارغ­التحصيلي براي خودشان و جامعه مفيد باشند.

- بيشتر توضيح مي­دهيد؟

در ایران یا عده­ای کارگر ساده هستند یا داراي دکترا و فوق دکترا، ولی كارگران فني که بتوانند تئوريهاي علمی را به عمل پیوند بدهند وجود ندارند. مثلاً در آلمان، ماشینهای بنز و فولكس واگن و... را ما نمی­سازیم، تکنسینهای فنی می­سازند. مورد ديگر اينكه من 25 سال پیش یک مقاله نوشتم درباره بودجه ایران. آن زمان ايران 78 میلیارد دلار در خزانه داشت. نوشتم 25 پالایشگاه در ایران بسازیم تا نفتي كه در آن دوره 22 دلار فروخته می­شد با پالایشگاه می‌توان بیش از 1700 دلار فروخت. خب البته زمان جنگ بود؛ جنگي كه از طرف خارجيان بر ملت ما تحميل شده بود و كشور مشكلات خاص خودش را داشت لذا کسی گوش نکرد.

- از زاويه يك ايراني مقيم خارج، وضعيت فعلي ايران را در جهان چگونه ارزيابي مي­كنيد؟

الان آمریکا دور تا دور ایران را محاصره کرده تا ما جلویش زانو بزنیم. آمریکا می­داند اگر ایران ایستادگی کند کشورهای پیرامون ایران دیگر تابع آمریکا نخواهند بود لذا اگر نصف کشورش را هم از دست بدهد، حاضر نیست ایران به بالندگی و خودكفايي برسد. شما فکر می­کنید آمریکا از بمب اتمی ایران می­ترسد؟ این دروغ است. آمریکا دنبال کم کردن نفوذ ایران است و از الگو شدن ایران می­ترسد.

- به نظر شما راهكار ما در اين زمينه چه مي­تواند باشد؟

ما هیچ راهکاری نداریم مگر اینکه علم خودمان را افزایش بدهیم تا وابسته به غرب نباشیم. مثلاً من از مخالفان تعطیلی زیاد در ایران هستم. من خیلی غمناک می­شوم وقتی بی­جهت کشور را تعطیل می­کنند. هر انسان مسلمانی باید به جای 8 ساعت 16 ساعت کار کند. آلمانها بعد از جنگ روزی 16 ساعت کار می­کردند تا توانستند الان به بالندگی برسند وگرنه تمام آلمان با خاک یکسان شده بود. ما ایرانی­ها به وطنمان اهمیت کمی می‌دهیم و بيشتر به دنبال بساز و بفروش هستیم.

- مهمترین آرزويتان چيست؟

آرزو دارم قشر جوان كه آينده ميهن­مان به آنان بستگي دارد با علم و دانش و خردگرايي بر مشكلات فائق شود و ملت ما به آن درجه تعالي برسد كه در جامعه جهاني به جايگاهي دست يابد كه استحقاقش را دارد. جوانان ما بايد بيشتر اتكا به نفس داشته باشند و مسئولان هم بايد بايد بيشتر به جوانان اهميت بدهند و آنان را در كارهاي اجرايي دخالت بدهند.

آرزو دارم جوانان ما باور كنند اين ملت مي­تواند و بايد سنگهاي پيش پاي خودش را در راه استقلال ملي بردارد. ما بايد شعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي را فراموش نكنيم.

- تصمیم دارید به ایران بیایید يا آلمان ميمانيد؟

به این دیدگاه که مثل یک سلول و يك نفر بازنشسته بیایم و اینجا بمیرم نه ولی با این دید که بالنده باشم و بتوانم نتایج تجربیات خودم را اینجا پیاده کنم و به آن اهمیت بدهند، با کمال میل. من خیلی دوست دارم تجربیات سی ساله علمی خودم را اینجا پیاده کنم به شرط اینکه مثل یک برده نباشد که التماس کنم این تکنولوژی را می­خواهم عرضه كنم. بلکه ارزش و جايگاه من در جامعه حفظ شود و عضوي سودمند در جامعه باشم.

- راهكارهاي سرمايه­گذاري در شهرستان خميني­شهر را چي مي­دانيد؟

امروز کسی می­آید در ایران و در خمینی­شهر سرمایه­گذاری می­کند که به شخصيت و هويت او ارزش و بها داده شود مثلاً در زمینه صنعت سنگ؛ دانشکده ما در خصوص سنگ، توانسته كارهاي زبده­اي انجام دهد. ما در دانشكده، سنگی توليد مي­كنيم که می­توانی عکس خودت را در آن ببینی. من گفتم در خمینی­شهر دانشکده سنگ بزنیم تا نصف سنگها ضایعات نشود. در آلمان 10 درصد سنگ ضایعات است. اگر کیفیت سنگ ما بالا برود در سطح جهان فروش خواهیم داشت و اقتصاد ما بهتر می­شود.

- الان  هم آمادگی احداث کارخانه را دارید؟

آمادگی دارم دانشکده سنگ را تاسيس كنم. می­توانیم 200-100 نفر متخصص سنگ داشته باشیم. كار سنگ در اینجا مثل کشاورزی دیمی است، فعالان اين بخش، اطلاعات چندانی از سنگ ندارند. اينجا براي بهينه كردن توليد، اقدامي صورت نمي­گيرد.

- حرف آخر؟

اولیای امور باید تلاش کنند جوانان ما را در جایگاه­های خوب خودشان قرار دهند. نباید یک جوان برای خودش جایگاهی قایل نباشد. این آرزوی من است. من در آلمان روزهای پنجشنبه چندين ساعت مشاوره دارم و دانشجویان می­آیند و از من مشورت می­گیرند. دانشجویان از من می­پرسند چی بخوانیم؟ می­گویم چیزی بخوانید که برای جامعه مفید باشد. اگر می­بینی مکانیک خواندن سودی برای جامعه ندارد نخوان. الان این همه پزشک در کشور ما وجود دارد برای چه؟! ما که به این همه پزشك نیاز نداریم. بايد به نسل جوان هويت بدهيم، براي آنان اشتغال­زايي كنيم تا فسادها كم شود.