از سـده تا سیـدنی
پرفسور میردامادی را کمتر کسی است که نشناسد، جراح، دارای فوق تخصص ناباروری، محقق و... عناوینی که هیچیک از آنها مانع نشد تا در پذیرش مصاحبه، کمترین تردیدی از خود نشان دهد.
تلفنی با او صحبت کردیم و قرارمان شد جمعه ساعت 7:30 صبح، بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص). صبح جمعه ساعت 7:30 به اتاق انتظار رسیدیم.بجز ما، تعدادی از بیماران منتظر او بودند. یکی از آنها از فریدونشهر آمده، دیگری از فلاورجان، آن یکی از شهرکرد و ... از آنها پرسیدیم چگونه با دکتر آشنا شدید؟ وقتی گفتند آوازه دکتر در بسیاری از شهرها پیچیده است، ترجیح دادیم سکوت کنیم و نگوئیم که ما تنها اسمش را شنیده بودیم.
دکتر سه عمل جراحی در پیش داشت. این را منشی به ما گفت. برای همین مدت مصاحبه ما، سی دقیقه بیشتر نشد. او متواضعانه به همه سؤالات ما پاسخ گفت و در بین مصاحبه به هیچیک از تلفنهایش جواب نداد، نکتهای که بسیاری از مدیران به آن توجهی نمیکنند. با خود فکر میکردم دکتر میتوانست مانند بسیاری دیگر، آن موقع صبح را در یکی از ویلاهای شمال به استراحت بپردازد. اما به قول خودش، شوق کمک به مردم شهرش، او را از تهران به اینجا کشانده بود.
*خودتان را معرفی کنید.
من دکتر سید ریحان ظهیر میردامادی در سال 1322 در خمینیشهر متولد شدم. پدرم حاج آقا حسین ظهیر میردامادی یکی از روحانیون برجسته خمینیشهر بود و مفتخرم به اینکه در خانوادهای روحانی متولد شدم و دین مقدس اسلام و شیعه اثنیعشری را قبول کردم. پس از پایان تحصیلات ابتدایی به اصفهان رفتم و در اصفهان دوره متوسطه را گذراندم و بلافاصله با رتبه شاگرد اولی در اصفهان (استان دهم آن زمان)، وارد دانشکده پزشکی شدم. در سال 1345 در رشته پزشک عمومی فارغالتحصیل شدم و به خدمت سربازی اعزام شدم. سربازی را در منطقه کردستان به اتمام رساندم و بلافاصله مشغول رشته تخصصی زنان و زایمان در دانشگاه تهران شدم.
بعد از اینکه دوره تخصصی را در سال 1352 گرفتم. برای فوق تخصص مشغول تحصیل شدم و در سال 1356 موفق شدم در رشته غدد مترحشه داخلی و نازایی فوق تخصص بگیرم. بعد از آن عضو هیأت علمی دانشگاه تهران شدم و در ضمن کار، موفق به ابداعات جدیدی در رشته خودم شدم. اولین کاری که انجام دادم، بررسی علل سقطهای جنین در سه ماه اول بارداری بود، بعد از آن تشخیص جنسیت جنین قبل از زایمان و نقص خلقتها یا بیماریهای آن بود که در آن سال برای اولین بار به طور همزمان در سه کشور آمریکا، اسراییل و ایران انجام میشد. متخصصان آنها این کار را در آمریکا و اسرائیل با 95 درصد به پایان رساندند و ما در ایران- با آن شرایط و امکانات- با 5/ 97 درصد موفقیت، این پروژه را به دنیا اعلام کردیم. بلافاصله در آن موقع سفری به شوروی سابق کردم و مطالعاتی در آنجا داشتم، بعد به انگلستان و فرانسه رفتم. دورههایی را در آنجا گذراندم و بعد برگشتم به کشورم و مشغول انجام وظیفه شدم. تا این لحظه بیش از 19 جلد کتاب در موضوعات پزشکی به چاپ رسانده و به عالم پزشکی ایران و دنیا هدیه کردهام. به غیر از آن، اولین مورد آدم دو سری را که در دنیا متولد شد را توانستم در سال 1382 ایجاد کنم که اینها دو تا آدم بودند که از لحاظ تن یکی بودند ولی از لحاظ سر دو تا بودند. دارای سه دست بودند ولی از نظر سایر اعضا، چهار قلب، سه ریه و دو معده داشتند ولی بقیه اعضا طبیعی بود. همان موقع که این بچهها به دنیا آمدند، از تمام دنیا هجوم آوردند که این بچه ها را برای تحقیقات، از من بخرند، ولی به دلیل علاقهای که به کشورم داشتم سعی کردم روی آنها کار بکنم و خدمتی به جامعه پزشکی در تمام دنیا و بخصوص کشورم بکنم . بعد از آن، پروژه دیگری از طرف بهداشت جهانی در زمان جنگ تحمیلی به ما محولشد. من در زمان جنگ مسؤول دانشگاه کرمانشاه بودم. رفتم آنجا دیدم خانمهایی که به ما مراجعه میکنند، دارای ریش و سبیل زیادی هستند. متوجه شدم که این مسأله خاص این منطقه است و با پیشنهاد به دانشگاه تهران و سازمان جهانی بهداشت، بودجههایی را در اختیار ما قرار دادند و ما توانستیم این مسأله پر مویی در خانمها را پیگیری و درمان کنیم. تا آن موقع، تنها هفت علت برای پر مویی خانمها کشف و ثبت و نوشته شده بود که ما در مدت 4 سال توانستیم 12 علت دیگر برای آن پیدا کنیم و به جامعه پزشکی و بانوانمان خدمتی بکنیم. خانمهایی که پر مو هستند، چهار مسأله آنها را زجر میدهد. اول فکر میکنند آیا دارند تغییر جنسیت می دهند. دوم از لحاظ زیبایی، سوم از لحاظ باروری، چهارم اینکه در بین اجتماع جایگزین آنها چیست. ما و با این طرح توانستیم خدمت بزرگی به جامعه زنان ارایه کنیم. بعد از آن برای یک دوره بررسی لیزر به روسیه رفتم و توانستم مسأله لیزر را در رشته پزشکی ایران راهاندازی کنم. ولی چیزی که مرا زجر می داد - چون من زاده خمینیشهر بودم- عقب افتادگی مردم شهرم بود که میدیدم مردم ما دارای ثروت فراوانی هستند ولی از امکاناتی که در دنیا هست، محرومند هستند. برای همین به این فکر افتادم که برای اولین بار مرکز تحقیقات پزشکی را در خمینیشهر ایجاد کنم. از سال 1372 که این طرح را در نظر گرفتم، با وزارت بهداشت و وزارتخانههای دیگر صحبت شد. ابتدا آنها پروانه تحقیقاتی به ما نمیدادند. ولی بالاخره با دیدار با وزیران بهداشت وقت، توانستیم پروانه اولین مرکز تحقیقات پزشکی کشورهای اسلامی را در خمینیشهر بگیریم. این مرکز باید در کنار یک دانشگاه صنعتی مثل دانشگاه صنعتی شریف باشد یا دانشگاه صنعتی اصفهان باشد و حداقل زمینی به مساحت 40 هزار متر داشته باشد. ما دیدیم در کنار دانشگاه صنعتی شریف برای ما امکان پذیر نیست. بالاخره عِرق وطنی ما را کشاند به همین جا و به کمک خیرین، تاکنون توانستهایم حدود 9 هزار متر ساختمان را با استانداردهای جهانی بسازیم. بهترین تجهیزات پزشکی که در دنیا هست را خریداری کردهایم که به لطف خداوند و خیرین باقیمانده طرح نیز انجام شود و این طرح عظیم به بهرهبرداری کامل برسد، با دو پروژه تحقیقاتی که یکی در مورد پرمویی خانمها - که در این منطقه فوقالعاده زیاد است- و دیگری مسأله نقص خلقت قبل از زایمان که در جامعه ما وجود دارد و ما بتوانیم از آن جلوگیری کنیم.
- ظاهراً در خارج از کشور هم تدریس میکنید.
من الان جزء هیات علمی دانشگاه سیدنی استرالیا هستم و مجوز کار در استرالیا را هم دارم و با مراکز تحقیقاتی آنجا برنامههای تنگاتنگی داریم. مثلاً در آخرین سفرم به آنجا، پروژه نقص خلقت و پر مویی را صحبت کردم تا بتوانیم به کمک آنها در اینجا انجام دهیم و خدمتی به جامعه بشریت کرده باشیم. در عین حال جزو سازمان جهانی پزشکان هستم.
- عضو چه انجمهای پزشکی هستید؟
در تمام انجمنهای پزشکی دنیا هم عضو هستم .
- با موسسه رویان هم ارتباط دارید؟
بله، این مؤسسه قسمتهای مختلفی دارد. قسمتی مربوط به تحقیقات سلولهای بنیادین است، قسمتی هم مربوط به ناباروری است که جای دیگری دارد و جزو سازمانهای بینالمللی است که همکاران در این بخش فعال هستند.
- وضعیت کشور ما در مورد ناباروری چطور است؟
الان در سطح جهانی بسیار بسیار خوب است. یعنی همه کارهایی که در دنیا انجام میشود ما هم به نحو احسن و با تجربهای بهتری میتوانیم ارایه دهیم.
- رمز موفقیتهای علمی چیست؟
اگر کسی میخواهد خدا را به تمامی بشناسد، باید بررسی کند ببیند چه چیزهایی وابسته به آن است و اصلاً خدا چیست. من همیشه دنبال این لغت بودم که اصلاً مسأله اسلام و دیانت و خدا چیست؟ دیدم یکی از راههایی که میتواند مرا موفق کند، پزشکی است. در پزشکی در رشته زنان وارد شدم و همیشه برای اینکه خدا را بهتر بشناسم در این رشته تحقیقات میکردم تا گرههای کوری را که برای خیلیها بسته باز کنم و فقط به صرف اینکه وقتی میگویم ا... اکبر، تمام سلولهایم بگوید ا... اکبر و حالا می توانم بگویم خدا را واقعا به معنای خدای کامل میشناسم، نه اینکه تنها بگویم الله اکبر یا فقط مسلمانم. حاضرم این را در تمام جوامعی که با دین مقدس اسلام مسأله دارند بحث کنم و میتوانم بهشان ثابت کنم که اسلام برترین ادیان جهان است.
- چرا ترجیح دادید فعالیتهایتان را در خمینیشهر ادامه دهید؟
به علت اینکه خودمان را مدیون این مردم میدانم. من اگر تحصیلاتی کردم، چون از امکانات دولتی استفاده کردم و امکانات دولتی هم مالیاتهایی است که پیرمردها و پیرزنهای فقیر دادهاند و وسیله تحصیل من شده، به همین علت خودم را مدیون مردم میدانم و با اینکه دعوتهای مختلفی از تمام دنیا داشتم، به هیچ قیمتی حاضر نشدم کشورم را ترککنم دلیل اینکه خمینیشهر را انتخاب کردم، دیدم اینجا احتیاج است و خودم هم از این آب و خاک هستم.
- دوران ابتدایی را در کدام مدرسه درس خواندید؟
ابتدایی را در مدرسه اسلامی (عماد) بودم و باز هم در آن زمان شاگرد اول کل استان اصفهان شدم.
- از دوران کودکی خاطرهای دارید؟
خاطرات زیادی دارم.
- می شود یکیش را بگویید؟
معلم ریاضی داشتیم به نام آقای برومند - خدا رحمتش کند- که ایشان اهل گز بودند. خیلی سخت گیر و خشن. بچهها از ترسش از زیر قرآن رد میشدند. چون من ریاضیم خوب بود صبحها تا میآمدم بیرون، بچهها دورم جمع میشدند تا مسایل را حل کنیم و به معلم ارایه دهیم. این خاطره از ذهنم هرگز بیرون نمیرود.
- وقتی بچه بودید، بزرگترین آرزویتان چی بود؟
این که بتوانم خدمتگذار خوبی برای جامعه باشم.
- الان بزرگترین آرزویتان چیست؟
الان هم همین آرزو را دارم. با وجود شرایطی که در تهران فراهم است، اینجا آمدهام و در این مؤسسه خدمت میکنم. تاکنون هم یک ریال از امکانات این موسسه استفاده نکردهام. تلفن و مسایل دیگر را از اموال خودم استفاده میکنم. و این اموال را که مردم در اختیار من قرار دادهاند را به سر منزل مقصود برسانم.
- نظرتان در مورد فرار مغزها چیست؟
علتش این است که گاهی فرهنگ مردم و شرایط کشور نمیتواند آنها را جذب کند. علتش دیگرش بخاطر عدم احساس مسؤولیت نسبت به جامعه و جاهایی است که بهرهوری درستی از آن نکردهاند، گریز از آنجا به امید زندگی بهتری است.گاهی مسؤولین جامعه نیز نتوانستهاند آنها را جذب کنند بنابراین آنها فرار را بر قرار ترجیح دادهاند.
- خیلی از افراد میگویند میخواهیم درس بخوانیم تا به جامعه خدمت کنیم، ولی وقتی به جایی میرسند، همه چیز یادشان میرود، به نظر شما دلیلش چیست؟
روحیه افراد فرق میکند. هر کسی هدفی از تحصیلات دارد و بعضاً در ضمن کار هدفش عوض میشود. شرایطی پیش میآید که مسأله جامعهاش را کمتر در نظر میگیرد و خود و خانوادهاش را مد نظر قرار میدهد. در صورتی که من معتقدم باید هر دو را به صورت مساوی نگاه کرد. ملتهای دیگر ترقی کردند به این علت که هر دو را به صورت مساوی دقت کردند، ولی ما متاسفانه گاهی یکی را بر دیگری ترجیح دادیم.
- شما در شهرهای مختلف بودید و به کشورهای زیادی هم سفر کردهاید، به نظر شما مشکل خمینیشهر چیست؟
بزرگترین نطقه ضعف شهرمان، فرهنگ آن است.
- امکان دارد بیشتر توضیح دهید؟
شهر ما به دلیل آنکه کنار اصفهان بوده و احتیاجاتش از اصفهان تأمین میشده است، مردم آن طور که باید و شاید نقاط ضعف شهرشان را احساس نکردهاند و تا احساس کمبود میکردهاند، میرفتند از جای دیگر آن را تأمین میکردند و این بالاترین فاجعهای بوده است که نگذاشته شهر ما ترقی کند. اگر مردم ما خودشان برای تأمین کمبودها تلاش می کردند و مشکلاتشان را درون شهر حل میکردند، این شهر به این وضعیت دچار نمیشد و خیلی بهتر از جاهای دیگر بود. الان میبینید ما از خیلی جاهای دیگر عقب افتادهتریم.
- ما چقدر در کشور و جهان خمینیشهریِ مطرح داریم؟
فراوان هستند. ما نوابغ بسیاری داریم. از لحاظ پزشکی، محققان زیادی داشتهایم؛ از جمله پرفسور حسن میردامادی که یک خیابان به نامش است. ایشان کسی بوده که توانست یکی از مهمترین آزمایشهای زمانش را به دنیا ارایه دهد. در رشتههای دیگر هم همینطور. مثلاً یکی از دانشمندانی که الان در ناسا کار میکند از خود خمینیشهر است. البته نمیدانم از کدام محل است و کیست.
- · به خمینیشهری بودن خود افتخار میکنید؟
قطعاً من یکی از افتخاراتم همین است. در موقعی که در ژاپن بودم، با مطبوعات آنجا یک مصاحبه مطبوعاتی داشتم. شاید بیش از هزار نفر خبرنگار بودند. اولین سؤالی که از من کردند این بود که اهل کجایی؟ گفتم خمینیشهر اصفهان و در تمام کتابهایم هم نوشتهام و افتخار میکنم از این مردمم و از این آب و خاک بلند شدهام.
- جریان آن مصاحبه مطبوعاتی چیست؟
ما یک بچه دو سری که ما با آن خصوصیات به دنیا آوردیم، در دنیا سر و صدا کرد و مدتها روی آنتن شبکههای تلویزیونی بود. ما را به ژاپن دعوت کردند تا در مورد خصوصیات. آن صحبت کنیم و ببینیم چه نتیجهای از آن میتوانیم بگیریم . آنجا بود که پرسیدند اهل کجایی؟ گفتم اهل خمینیشهر اصفهان. شاید اگر کس دیگری بود میگفت ایرانی یا اصفهانیم. من افتخار میکنم که از این مردم هستم و از این آب و خاک بلند شدهام .
- تا به حال چند عمل جراحی انجام دادهاید؟
بیش از 30 هزار عمل جراحی کردهام و حداقل 50 درصد آن سختترین اعمال جراحی بوده که در ایران انجام شده است.
- بزرگترین ویژگی بیمارستان رسول اکرم شما چیست؟
اولین مرکز تحقیقات پزشکی جهان اسلام است که دو پروژه تحقیقاتی در مورد نقص خلقتها در زنان باردار و بررسی علت پر مویی خانمها را در دستور کار داریم.
- مردم چه کمکی میتوانند به این بیمارستان کنند؟
تمام بودجه اینجا از مردم است، هیچ کمک دولتی نداشتهایم، تمام هزینههای اینجا را مردم خیّر- حتی خیرین زرتشتی و کلیمی، مسیحی و عرب- تأمین کردهاند.
- تا به حال چقدر پیشرفت داشته است؟
99 درصد فاز اول آن تکمیل شده و در اینجا لازم است از آقای فرماندار و شهردار هم تشکر کنیم. شهرداری بحث آسفالت اینجا را تقبل کرد. شورای شهر هم به ما کمک کردهاند. جا دارد یادی کنیم از حجهالاسلام احمدی امام جمعه شهر -که خداوند رحمتش کند- یکی از روحانیونی بود که در این راه ما را کمک کردند .
- پیشبینی میکنید برای تکمیل، چقدر دیگر هزینه نیاز دارد؟
400 میلیون برای فاز اول، شاید برای فازهای بعد بیش از 8- 7 میلیارد تومان.
- اگر جوانهای شهر بخواهند برای پیشرفتشان از شما کمک بگیرند، شما چه کمکی به آنها میکنید؟
در تمام مراکزی که مربوط به جوانان خمینی شهری بوده، تجربیاتم را در اختیار آنها قرار داده و میگذارم. الان هم از آنها میخواهم که خودشان را به ما نزدیکتر کنند که ما هم بتوانیم از پرورش فکری مغزشان استفاده کنیم. و هم راهنماییشان کنیم، چرا که هر چه این شهر تحصیلکرده بیشتری داشته باشد، آبادیش بیشتر میشود. شما حساب کنید ژاپن و کشورهای اروپایی معدن زیر زمینی ندارند مغز دارند. ما هر چه قدر بتوانیم مغزهای خودمان را بارورتر کنیم، بالاترین ثروت برای فرهنگ این شهر است. به عنوان نمونه، در اوایل یا اواسط مرداد، اولین کنگره تحقیقی سرطان پستان را برگزار میکنیم که با حضور تحصیلکردههای خمینی شهری و کمک شهرداری اجرا میشود.
- صحبت پایانی؟
مردم شهر ما، سعی و احساس کنند مال این شهر هستند و نخواهند احتیاجاتشان را از جاهای دیگر تأمین کنند. احتیاجاتشان را از همین جا بخواهند تا نقاط ضعفشان مشخص شود و دست در دست یکدیگر گره های کور شهرمان را باز کنیم. انشاءا...