می خواهم به دانشگاه بروم به هر قیمتی

ارسال در زنان و جوانان

درسال های اخیر اقبال خانم ها به ادامه تحصیل خیلی زیاد شده است و این علاقمندی در وجود بعضی ها به قدری ریشه دوانده که گاه شاهدیم خیلی چیزهای دیگر از جمله فرزندان قربانی این خواسته شان می شوند.ادامه تحصیل و در اصل گرایش به تحصیل نه تنها بد نیست بلکه سفارش اسلام هم هست اما به شرطی که هدف ما از ادامه تحصیل بالا بردن پرستیژ اجتماعی و رو کم کنی و چشم و هم چشمی نباشد مثل این خانم 34 ساله که می گوید: خواهر شوهرم فوق لیسانس دارد و جاری ام هم کارمند است، من هم از زمانی که احساس کردم دارم کم می آورم به فکر ادامه تحصیل افتادم. حالا جالب است بدانید که این خانم از هر انگشت خودش واقعا یک هنر می بارد و آوازه هنرمندی اش از فامیل خودش تا خویشاوندان شوهرش را پر کرده است و از این راه درآمد خوبی هم دارد اما باز هم احساس می کند که از دیگران عقب مانده است و باید به هر قیمتی خودش را به آن ها برساند.

یا این خانمی که با داشتن یک بچه 4-3 ساله تصمیم به ادامه تحصیل می گیرد آن هم فقط به این خاطر که یک وقت از دختر عموها کم نیاورد پس در امتحان ورودی دانشگاه شرکت می کند و قبول می شود و حالا مجبور است بچه را بسپارد به بابای بچه تا او در فروشگاه مواد غذاییش در کنار فروشندگی حواسش به بچه هم باشد.

خانم پیمانی معتقد است هدف بیشتر خانم ها از ادامه تحصیل به دست آوردن یک جور تایید اجتماعی است آن هم گاهی اوقات به اجبار خانواده چرا که پدر و مادر مدرک را برای دخترشان یک امتیاز می دانند و احساس می کنند که تحصیلات دانشگاهی شانس دختر را برای یک ازدواج موفق بیشتر می کند. خانم حاجیان 20 ساله می گوید: من هیچ وقت درس خواندن را دوست نداشتم، پدرم تحصیلات ابتدایی داشت و خیلی دوست داشت من درس بخوانم اما من فقط برای پر کردن اوقاتم به دانشگاه می رفتم تا اینکه ازدواج کردم و اتفاقا فردای روز عقدم هم امتحان داشتم اما نه تنها برای آن امتحان به دانشگاه نرفتم بلکه یک ماه بعد به طور کلی از دانشگاه انصراف دادم.

یکی از اساتید جامعه شناسی دانشگاه تهران در یک میزگرد تلویزیونی با موضوع علوم انسانی می گفت: استقبال زیاد دختران از دانشگاه در کشور ما بیشتر با هدف رشد اجتماعی، جدا شدن از خانواده و احیانا پیدا کردن همسر می باشد.

فرامرز رفیع پور یکی از چهره های ماندگار سال 1389 هم در دیدار با رهبری گفت: "بهایی که جامعه به مدرک داده بیش از حد است و این باعث کشیده شدن افراد به سمت دانشگاه شده و در نتیجه دانشگاه بیش از حد ظرفیتش دانشجو می گیرد و قاعدتا نتیجه مطلوب حاصل نمی شود."

تقریبا  حدود یک سال پیش در یک جلسه علمی خودم شاهد یکی از مصادیق همین نظریه استاد رفیع پور بودم. خانمی که فوق لیسانس تاریخ داشت کتاب معروف " تاریخ بیهقی" را نخوانده بود. حالا درست است که این کتاب جزو منابع رشته ادبیات فارسی است اما صاحب مدرکی که داعیه تدریس در دانشگاه هم دارد خیلی باعث تعجب است که این کتاب را نشناسد و مطالعه نکرده باشد آن وقت چطور می خواهد پاسخگوی سوالات دانشجویانش باشد؟!

دکتر احمدی روان شناس خانواده در یکی از سلسله برنامه های راز موفقیت شبکه 4 سیما در همین راستا گفت: نظام آموزشی ما به گونه ای نیست که استعدادیابی کند و چون استعداد ها شکوفا نمی شود دانشگاه تبدیل می شود به جایگاه اخذ مدرک.

دختر خانمی که ادبیات می خواند و علاقه ای به این رشته احساس نمی کند می گوید: اگر جامعه اینقدر برای مدرک اهمیت و ارزش قائل نبود من اصراری به دانشگاه رفتن نداشتم و ترجیح می دادم به مطالعه آزاد در مورد موضوعات مورد علاقه ام بپردازم اما احساس می کنم که باید بالاجبار 4 سال تمام مطالبی  را در ذهنم فرو کنم که هیچ علاقه ای بهشان ندارم.

امام علی (ع) می فرمایند: دور اندیشی و تفکر در مورد جوانب کار قبل از انجام آن تو را از پشیمانی و ندامت پس از انجام کار ایمن می کند.

بد نیست پیش از آنکه تصمیمی برای چند سال زندگی مان بگیریم کمی بیندیشیم که داریم 4 سال از عمرمان را صرف چه کاری می کنیم.

یک زمانی والدین معتقد بودند که دختر حتما باید خیاطی یاد بگیرد و از هر انگشتش یک هنر ببارد اما حالا از آن جا که والدین خودشان اصرار بر تحصیلات دانشگاهی دخترشان دارند بعضی دخترها بعد از ازدواج حتی غذا پختن هم بلد نیستند در صورتی که استعداد خیلی از آن ها در کارهای هنری خیلی بیشتر از آموختن یک سری اطلاعات تئوریک است که تنها توقعاتشان را از زندگی بالاتر می برد در صورتی که می شود روی همین هنرها به عنوان یک منبع درآمد خوب و بدون حاشیه حساب کرد. نمونه اش همین خانم 29 ساله آرایشگری است که می گوید: بعد از دیپلم با یکی از خواستگارانم که شرایط مناسبی داشت ازدواج کردم و الان هم از شغلم خیلی راضی ام، یکی از اتاق های خانه ام را به این کار اختصاص داده ام و در کنار کار، روی زندگیم هم کنترل دارم. از نظر خانم توکلی اگر خانم ها در پی کسب هنر باشند اینقدر به مدرک فکر نمی کنند.

خانم صالحی هم 26 ساله است و تایپیست. مدرکش دیپلم است و کامپیوترش هم توی یکی از اتاق های خانه اش، دانشگاه رفتن را دوست داشته است اما امکانش برایش فراهم نشده و حالا با داشتن یک پسر بچه 6-5 ساله کمک خرج خوبی برای خانواده است. از نظر خانم صالحی هم خوب نیست که خانم ها به هر قیمتی دنبال تحصیلات دانشگاهی باشند چون بعد از اخذ مدرک حتما اصرار دارند شغلی برای خودشان دست و پا کنند و گذشته از آن ممکن است از ازدواج در سن مناسب هم باز بمانند.

خانم طاهری هم خیاط قابلی است، 37 سال دارد و بعد از ازدواجش آن زمان که هنوز بچه نداشت برای سرگرمی در یک کلاس خیاطی ثبت نام کرد و کم کم آنقدر پیشرفت کرد که وجود 2 فرزند هم نتوانست مانع کار و پیشرفتش بشود و حالا اینقدر خوب کار می کند که حتی بیکاری فصلی شوهرش هم نمی تواند زندگی شان را با مشکلی مواجه سازد.

خانم صرامی هم 27 ساله است و دیپلم دارد، چیزی از ازدواجشان نگذشته که مشکلات اقتصادی فشار می آورد. چادر به کمر می بندد و به کمک شوهرش می شتابد، شوهرش آشپز است، خانم صرامی از سیب زمینی پوست کندن شروع می کند و بعد کم کم برنج را هم خوب از آب در می آورد و حالا رسیده است به جایی که خودش از پس همه کارها به خوبی بر می آید و از اینکه گرهی از مشکلات مشترکشان به دست او باز شود خیلی خیلی راضی و خوشحال است.

این ها مشت نمونه خروارند که بدون مدرک دانشگاهی توانسته اند استقلال اقتصادی پیدا کنند و گوشه ای از بقچه زندگی مشترک را به دست بگیرند.

مدرک دانشگاهی داشتن بد نیست اما نه به هر قیمتی. خیلی خوب است که خانم ابراهیمی لیسانس ادبیات گرفته است و حالا خیلی بهتر از گذشته می تواند در درس ها کمک حال بچه هایش باشد، خیلی خوب است که خانم محمدی لیسانس تربیت بدنی گرفته و در آزمون استخدامی آموزش و پرورش پذیرفته شده است و الان شغلی کاملا مرتبط با تخصصش پیدا کرده است و باز هم خیلی خوب است که خانم کاظمی با لیسانس مشاوره اش توانسته عضوی از انجمن اولیا مربیان مدرسه پسرش بشود و از معلوماتش برای بهبود سطح کیفی کار مدرسه بهره ببرد اما مدرکی که برای چشم و هم چشمی یا به منظور بالا رفتن پایه حقوق باشد دیگر ارزشی ندارد.