سایه روشن های انقلاب مشروطیت در سده

ارسال در تاریخ

با پیروزی انقلاب مشروطیت یک باره همه در صف انقلاب قرار گرفتند ولی سعی کردند انقلاب مشروطیت را نه بر اساس وظیفه تاریخی این انقلاب بلکه در جهت امیال و نیات کوچک خود تفسیر بنمایند. اینان انقلابیون پس از انقلاب و یا میوه چینان انقلاب لقب گرفتندکه در سده خیلی مصداق داشت.


برخی از منتقدین محلی که لباس دین و دولت بر تن داشتند و گذشته آنها پر از کژ اندیشی و خرافه بود به یک باره رنگ عوض کردند و ردای انقلاب به دوش افکندند و سعی کردند انقلاب مشروطیت را به نفع خود مصادره بنمایند.


فراموش نکنیم انقلاب مشروطیت ایران با هدف گسستن از عقب افتادگی و ارباب و رییسی و شکل گیری دولت و ملت و حقوق شهروندی و رفتن به سمت انقلاب صنعتی و بریدن از فئودالیسم شکل گرفته بود. به طور مثال انقلاب مشروطیت با اصلاحات ژاپن تقریبا همزمان بود که ژاپن را از فئودالیسم قرون وسطایی به یک باره به انقلاب صنعتی سوق داد و به یک قدرت جهانی تبدیل کرد و این مقایسه از آن جهت مهم است که بتوانیم اهداف انقلاب مشروطیت را بهتر درک کنیم.


باید بدانیم فرهیختگان و روشنفکران ایرانی و بالتبع سده ای به موقع ناقوس بیداری را به صدا درآوردند ولی این اشرافیت فاسد و حامیان فئودال و کژاندیشان و خرافه¬پرستان بودند که مانع ترقی و تعالی ملت شدند.


گفتیم با پیروزی انقلاب، همه انقلابی شدند و محمدعلیشاه قاجار که با مرگ پدرش به سلطنت رسید، از این بی نظمی استفاده کرد و با همسویی نیروهای قزاق و ایادی حکومت روسیه تزاری مجلس شورای ملی نو پا را به توپ بست و عده-ای از سران مشروطیت و مشروطه خواهان بنام را در باغشاه اعدام، عده ای از جمله عبدالخالق سدهی را زندانی و عده ای را در ایالات و ولایات مختلف کشت. او با این خیال که می تواند انقلاب را در ابتدای راه متوقف کند وحشت و سکوت را تقریبا بر تهران و خیلی از بلاد تحمیل نمود و این تبریز سرافراز بود که علم مشروطه خواهی را به دوش گرفت و راه نجات ایران را تحول و تغییر مشروطه خواهی دانست.


مقاومت تبریز دیگر مشروطه خواهان را دلگرم کرد تا استبداد صغیر محمد علی شاهی و تزارهای روس در هم بشکند و به این ترتیب یک باره ایران دوباره منقلب شد.
اما در اصفهان نیروهای استبداد و ارتجاع به سرکردگی اقبال الدوله حاکم اصفهان در غالب فوج جلالی و فوج ملایری برای به وجود آوردن رعب و وحشت به بازار اصفهان هجوم برده و بازار را غارت کردند.


واقعیت تلخ آن است که فرمانده یکی از نیروهای مهاجم به بازار اصفهان از اهالی سده بوده تا همه بدانند مردم سده در چه وضعیتی بوده اند و همه بدانند چرا نیروهای طرفدار مشروطیت در سده در چه وضعیتی به سر می بردند.


اکنون مشخص شده بود که عناصر استبداد مرگ حتمی خود را پذیرفته بودند چون حمله به بازار برای حکومت آبرویی نمی گذاشت که بتوانند بر مردم حکومت بنمایند. اصفهان و بالتبع سده در وحشت و هراس این غارت بودند که سلحشوران بختیاری به رهبری صمصام السلطنه به نفع مشروطه خواهان وارد اصفهان شدند و توازن قوا را به نفع مشروطه خواهان بهم زدند و نیروهای دولتی و استبداد در برابر میلیشای مردمی در اصفهان و سده و نیرو های جنگ آزموده بختیاری نیروهای دولتی و استبداد را در محاصره قرار دادند.


در نامه صمصام السلطه بختیاری به ستار خان آمده است:«پس از غارت بازار اصفهان از سوی نیرو های استبداد محمد علیشاهی و حاکم پلید او در اصفهان، تفنگچی های بختیاری آنها را قلع و قمع کردند.» (تاریخ انقلاب مشروطه صفحه 109)


البته صمصام السلطنه مثل اکثر رهبران قدرت طلب ولی خیر خواه فراموش می¬کند که از جانفشانی داوطلبان اصفهانی و سدهی که در شکست فوج جلالی و ملایری نقش به سزایی داشتند نام ببرد زیرا نیروهای بختیاری آنقدر نبودند که بتوانند با فوج نظامی دولتی مبارزه کنند و این میلیشای شهری بود که به آن¬ها یاری رساند تا توپ¬خانه فوج جلالی را از کار بیندازد و صد البته با ورود تفنگچی های بختیاری جسارت آن¬ها چند برابر شد.

همین بس است از آزادگی نشانه ما/که زیر بار فلک هم نرفت شانه ما

در جریان استبداد صغیر و عملکرد رذیلانه محمد علی شاه و حاکم او در اصفهان جریان ها و تشکل های تازه به انقلاب مشروطیت پیوستند که برخی از آن ها با برنامه و اهداف ملی و برخی از آن ها با هدف به انحراف کشاندن انقلاب مشروطیت بود و سده هم از این قاعده مستثنی نبود. جمعیت ها و احزاب در حال شکل گیری با علنی شدن بودند و صفوف انقلابیون بی نهایت دچار ازدحام شده بود که برای انقلاب هم مزایا و مضراتی به همراه داشت. دسته های مشروطه خواهی که گروهی مشق تیراندازی و آمادگی رزمی می گذراندند و با رژه در چشمه منظر تظاهر می¬کردند و گروهی دیگر با قمه زنی در روبروی ساختمان چهلستون نمایش های کم فایده خود را بروز و ظهور می دادند.


در زمانی که مشروطه خواهان واقعی در حال حرکت به تهران و مشروطه خواهان سدهی با رزمندگان بختیاری در مسیر تهران بودند 300 قمه زن در اصفهان نمایش به راه انداخته آنقدر قمه به سر خود زدند که یک پارچه خون شدند و چندین نفرشان بی طاقت شده و حال ایستادن نداشتند. بعضی را هم بالای تخته بر سر گزارده و دور می گرداندد. (صفحه 399 تاریخ انقلاب مشروطه) 
در همان کتاب تاریخ مشروطیت می خوانیم که رهبر یک تشکل از مشروطه خواهان سده ای در حضور سید جمال الدین واعظ و ملک المتکلمین که نخبگان و نام داران زمان خود بودند بیان کننده درد و رنج مردم خود می شود یک تشکل دیگر به چنین کارهایی دست می زند که تاریخ مشروطه از آن به عنوان کارهای خنک و نمایش های بیهوده نام می برد.
فراموش نکنیم تمام ضرباتی که مردم آن دیار در طول تاریخ خورده اند از رفتارهای نابه جا و نسنجیده خودی ها بوده است که شاعر می گوید:
من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هر چه کرد، آن آشنا کرد