اوزون ولاتی 6
|
لغت |
صدا |
معنی |
|
بله |
Bale |
بلند، بزرگ |
|
بل به شو |
Balebešu |
بگذار برود و نیز کنایه از آدم لاابالی |
|
بم |
Bom |
بودم |
|
ب مَرَ |
Bemara |
شکسته |
|
بنه یا ونه (1) |
Bene / vene |
نگاه کن |
|
بنه |
Bene |
درخت |
|
بو (2) = ب (بله بو) |
Bu -> bo (bale bo) |
باشد (بگذار باشد) |
|
بِوا |
Beva |
بگو |
|
بوجار |
Boǰâr |
کسی که کاه و گندم را از یکدیگر جدا می کند. بوجاری |
|
بوره |
Bure |
بیا |
|
بِ وِ رو- بیِ وِ رو |
Beveru / beiveru |
بگذرد |
|
بوسوره |
Bo sure |
پدر زن |
|
بولونی |
Buluni |
خمره کوچک |
|
بواه |
Bue |
می شود |
|
بونه |
Bune |
بهانه |
|
ب ونه |
Bevene |
نگاه کن |
|
بهار بند یا باربند |
Bahâr band |
جایی که چهارپایان را در تابستان در آن بندند |
|
بی ب رو |
Beberu |
بگذرد |
|
بی دیه |
Bidiye |
دیده است |
|
بیریق |
Biriq |
آفتابه - گل آب پاش - ابریق |
|
ببنه حموم |
Bine hammum |
محل ورود به حمام قبل از گرمخانه که رخت و لباس در آن جا از تن به در آورند |
|
بی |
Bi |
بیایی |
|
بیا تا- بیات |
Biyâ tâ / biyât |
بگفت -گفت |
|
بی دیا |
Bjddiâ |
بدید |
|
بیوشته- بیوشت |
Bivašte/bivašt |
گذشته است- گذشت |
|
بیون وات |
Be yon vât |
گفته اند |
پاورقی:
1- جنگ هفتاد و دو ملت همه را غدر بند در مقام تعجب و تعریض نیز گفته می شود.
2- (تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان)
مثال: در نوبت های قبلی دیدیم که مرد ، هفت دختر خود را به بهانه گردو تکانی به همراه برد و گفت صبر کنید تا گردوها بریزد وقتی گفتم بروید وگردوهارا بردارید و حال ادامه ماجرا.
وقتی گردو ها روی قالیچه جمع شد دخترها برای برداشتن به روی آن رفتند. قالیچه از زیر پایشان در رفت و آن ها درون چاه افتادند. پدر بالای سر آن ها آمد و گفت: " تا شما بید کو اِبی جیگرایی مونا نَخِرید و یا خوی سِنگ اِنید" یعنی تا شما باشید که دیگر جگرهای مرا نخورد و به جای آن ها سنگ بگذارید.
بید: باشید
کو: که
ابی: دیگر
مونا: مرا
نخرید: نخورید
انید: بگذارید
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند