باولگان( قلعه خوشاب)

ارسال در تاریخ

 

tarikh--logoدر نامگذاري ديه‌ها و امكنه ايران، واژه آب به صور گوناگون دخالت دارد. يكي از محلات كهن روستاي قديم ورنوسفادران، باولگان است. به نظر مي‌‌رسد در روستاي ورنوسفادران، وضع خاص محل از نظر گودي و ارتفاع، در وجه تسميه محل دخالت داشته‌ است كه در جاي خود و به هنگام توضيح وجه تسميه گارسله توضيح داده‌ مي‌شود.

 

متأسفانه عده‌اي از مردم تصور مي‌كنند كه اطلاق «باولگان» به اين ناحيه به دليل ويژگي شخصيتي و نوع صحبت كردن اهالي اين محل است. در حالي‌كه نگارنده معتقد است، اصل اين كلمه «باورگان» بوده چون حرف«ل» و «ر» در زبان پهلوي يك علامت دارد. جزء اول« باو» از دو جزء «ب+آو» تركيب شده و جزء اول«ب» تخفيف يافتة كلمه «به» معادل صورت قديمي«وه» است، يعني خوب و عالي و جزء دوم آن «آو» معادل آپ به معناي آب است. واژه ورگان از دو جزء ور+كان تشكيل شده كه جزء اول به معني قلعه و حصار و جزء دوم خود، مركب از «گ» و «ان» است. جزء اول آن «گ» حرف هموند است و جزء آخر آن پسوند كثرت و نسبت است و روي هم رفته به معني «قلعة داراي آب خوب و خوش» مي‌باشد. به عبارت ديگر مردم اين ناحيه، منطقة خود را با نام قناتي كه موجب ايجاد آن شده‌اند نام‌گذاري كرده‌اند. گويش «گزي» در محله ورنوسفادران نشان مي‌دهد كه در قديم، زبان كهن «ولاتي» در سرتاسر منطقه رواج داشته ‌است. گويش «ولاتي»، خود يكي از گويش‌هاي بزرگ زبان پارسي است. زباني شيرين، خوش‌آوا و با زبان پارسي حاضر متفاوت.

استاد گفت لهجه شيرين پارسي /  بودست از نخست همان لهجه دري

ور رفته‌اند بس كه بدان ورپريده‌ها / امروز گشته است بدينسان دري وري!

گويش «ولاتي»، دقيقاً مانند گويش كليميان اصفهان است كه عموماً در محله جوباره اصفهان ساكن‌اند و جزء گويش‌هاي مركزي ايران محسوب مي‌شود و در گروه زبان‌هاي ايرانيِ شمال‌غربي قرار دارد. اين گويش، امروزه در شهرهاي اصفهان، همدان، كاشان، يزد، بروجرد و حتي در قفقاز، سمرقند و بخارا رايج است، ولي در هيچيك از اين نقاط كاملاً يكسان نيست. مثلاً اين گويش در بخش‌هاي گز و برخوار نيز رايج است، اما تفاوت‌هاي آوايي با گويش منطقه ورنوسفادران و كليميان دارد و اين تفاوت جز در خود كلمات، در بخش ساختار آوايي كلمات و گاه تصريف افعال نيز به چشم مي‌خورد. اكنون يك شعر ولاتي را تقديم مي‌كنيم كه بيت اول آن حذف شده است بدين معنا كه: (فرزندم دورت بگردم، قربان سر انگشت حنايت بشوم) اما اصل شعر:

ماما وِچِه نِئي، اِبي / بَلِِه بِهْبي، ذوني كِبي؟ (مادر جان! ديگر بچه نيستي- بزرگ شده‌اي، ميداني كيستي؟)

شانِه بِراتْ، ژِن گيرانه / كيه‌ْتا اِسْپِهْ كِرانِهْ (مي‌روم برايت زن مي‌گيرم- خانه‌ات را سفيد مي‌كنم)

پِشْ‌ بْر،كِرانِهْ توكوچي / يِهْ دُتْ خُوسانِهْ ماكوچي (از پشت در نگاه مي‌كنم - يك دختر مانند پنبه را برايت خواستگاري مي‌كنم)

رووَر وُ شُوْ، چارْ ريسانِهْ / جُخْمُونُودا لوكِهْ كِرانِهْ ( روز و شب در پشت چرخ، پشم مي‌ريسم - در رختخواب داماديت پنبه مي‌گذارم)

گييِهْ مَكِهْ، ذِما بي‌يِهْ / ذِمايِ كدخُدا بي‌يِهْ (گريه نكن، داماد مي‌شي - داماد كدخدا مي‌شي)

خودامْ شيِهْ وُ كارْ كِري‌يهْ / گندومادا بارْ كِري‌يِه (خودت هم مي‌روي و كار مي‌كني – گندم‌هايت را بار مي‌كني)

كُو شيِهْ شُوْوا از كيِهْ / شِيهْ، لَتا را اُوْ تِيهْ (شبها از خانه بيرون مي‌روي- مي‌روي مزارع را آبياري مي‌كني)

ژِنُتْ بِراتْ، نون پِشووِهْ / ژِِنْ كيِه‌داري كِرووِهْ (زنت براي تو نان مي‌پزد-  زن خانه‌داري مي‌كند)

ژِنُتْ بِراتْ، وِچِه زِنووِه / وِچِه را بِراتْ، بَلِه كِرووِه (زنت براي تو بچه مي‌زايد - براي تو، بچه را بزرگ مي‌كند)