خمینی شهر مظلوم واقع شده

ارسال در خبر و گزارش

 از 14 سالگی وارد حوزه علمیه شده و همزمان با انقلاب و امام خمینی ارتباط برقرار می کند. وی برای تحصیل راهی نجف اشرف شده و از محضر آیات عظام امام خمینی، حکیم، خویی و شاهرودی بهره مند شد. سپس راهی قم گردید تا در محضر آیات عظام گلپایگانی، هاشمی آملی، نجفی، وحید خراسانی و ... شاگردی کند. با پیروزی انقلاب، قم را رها کرده و در سراوان، کرمان، بافت، بهبهان و... به عنوان مبلغ، ناظر بر انتخابات و ... شروع به فعالیت می کند. 4 سال نمایندگی مردم دشتستان در مجلس شورای اسلامی، 5 سال امامت جمعه دشتستان، 8 سال امامت جمعه استهبان فارس و 16 سال امامت جمعه مبارکه بخشی دیگر از کارنامه اوست. آیت اله رحیمی در اسفند 90 به سمت امام جمعه خمینی شهر منصوب گردید.

 

**
دو سال و نیم از انتصاب جنابعالی به عنوان امام جمعه خمینی شهر می گذرد. اجازه بدهید از همان ابتدا شروع کنیم. چی شد آمدید خمینی شهر؟
بنده امام جمعه مبارکه بودم. مرحوم آقای احمدی که فوت کرد از من دعوت کردند به خمینی شهر بیایم، من گفتم خیلی از کارها را در مبارکه شروع کرده ام که ناقص مانده و باید کاملش کنم لذا آقای میردامادی را به امامت جمعه خمینی شهر منصوب کردند. همان موقع به من پیشنهاد امامت جمعه ایلام شد که به دلایلی قبول نکردم. بعد نجف آباد را پیشنهاد دادند. بعد از آقای سالمی مجددا من را دعوت کردند خمینی شهر. البته یکی دو سال قبل از آن، از امامت جمعه مبارکه استعفا داده بودم که مردم نگذاشتند.


چی شد استعفا دادید؟
از طرفی کارهایی که شروع کرده بودم به اتمام رسیده بود و از طرفی خسته شده بودم. اول هم امامت جمعه خمینی شهر را قبول نکردم که بعد از جلسات مختلف و با چند شرط قبول کردم. یکی از شرایطم این بود که مردم مبارکه را راضی کنند که نتوانستند این شرط را اجرا کنند. مردم حتی درب مسجد را روی آقای صالحیان مسوول دفتر نمایندگی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان بستند. شورای شهر و شهردار مبارکه و جمعی از مردم سر این موضوع دو بار رفتند تهران که نگذراند من از مبارکه بروم.


وقتی می خواستید به خمینی شهر بیایید چه تصویری از خمینی شهر داشتید؟
من از خودم ایده ای دارم و آن اینکه می خواهم بروم انجام وظیفه کنم نه اینکه بروم خوشگذاری کنم. اگر می خواستم خوشگذاری کنم بهترین خوشگذارانی برای من در قم است ولی جواب خدا را نمی توانم بدهم برای همین قید قم را زدم. دشتستان بوشهر جای خوبی نبود ولی من رفتم آنجا. مبارکه هم نسبت به خطوط سیاسی جای خوبی نبود ولی رفتم تا درست کنم و خوشبختانه درست شد.


اینجا چی؟
می دانستم اینجا هم همین بافت را دارد. خطه فلاورجان، قهدریجان، خمینی شهر و نجف آباد خطوط سیاسی مشابهی دارند. تصور من این است که مردم خوب هستند و می توان با مردم کنار آمد. مشکلات همه جا هست. خیلی ها گفتند نرو خمینی شهر.


چرا؟
می گفتند بد جایی است ولی من گوش به حرفشان ندادم چون می خواستم وظیفه ام را انجام دهم. از طرفی در خودم هم این توان را می دیدم. الان هم ناراضی نیستم، مردم خیلی خوبند.


گفتید که اختلافات خطوط سیاسی در مبارکه حل شد. در خمینی شهر چی؟
خیلی مهم نیست، حل می شود.


گزارش هایی که به شما می رسد بیشتر از چه کانال هایی است؟
من از قدیم خودم را در میان قشر خاصی محاصره نمی کردم. برای همین با همه در تماس هستم؛ مسوولان، مردم و... شما الان شاهد بودید کسی زنگ زد و حرف های شهر را زد در حالی که من اصلا او را نمی شناختم. انواع خبرها با تلفن، نامه و حضوری به من می رسد. نهادها هم مطالب شهر را می رسانند برای همین اطلاعات من گاهی از اداره اطلاعات هم بیشتر است ولی من یک اخلاقی دارم که هر وقت مطلبی به من برسد زود تصمیم نمی گیرم، آن را وحی منزل هم نمی دانم، زود هم احساساتی نمی شوم. خیلی تحلیل و حلاجی می کنم که تصمیمی بگیرم.


اینکه در خطبه ها علنی کنید؟
مثلا در مورد یکی از ادارات چندین گزارش رسیده که مسائلی در آن اداره هست که مربوط به مردم هم می شود. اگر بخواهم احساساتی عمل کنم همین هفته باید شروع کنم و در نمازجمعه مطرح کنم. در حالی که گزارش ها را نگه داشته ام تا آن رییس اداره را بخواهم ببینم آیا محتوای این گزارش ها را تایید می کند یا نه. اگر توجیهش من را قانع کرد که هیچ وگرنه به او تذکر می دهم. خیلی ها به من ایراد می گیرند چرا در مسائل شهر دخالت نمی کنی. در مسائل شهر دخالت می کنم ولی لازم نیست بیایم همه را در نمازجمعه بگویم چراکه گاهی این کارها تضعیف مسوولان است. صلاح نمی دانم. برخی از این گزارش ها هم هوچی گری است، از روی غرض است لذا به این گزارش ها هیچ وقت اعتماد نمی کنم. به صورت کلی در این موضع گیری ها دو چیز برای من مهم است؛ یکی نظام و انقلاب و دیگری مردم. من نه مردم را فدای مسوولان می کنم نه ارزش ها را فدای مردم و مسوولان. آنجایی که ارزش ها تضعیف می شود یا حق مردم ضایع می شود می ایستم مثلا وقتی می بینیم مشکلات منظریه حل نمی شود مجبورم در خطبه ها مطرح کنیم یا مساله امنیت شهر مخدوش می شود مجبورم در خطبه ها بگویم. در بیشتر موارد یا همه موارد مسوول مربوطه را در دفتر می خواهم و تذکر دوستانه می دهم.


شما تا چه اندازه در عزل و نصب مدیران شهر وارد می شوید؟
به هیچ وجه وارد نمی شوم. از اول هم گفته ام کار ما نیست. خوشبختانه مدیران کل هم نه با ما و نه با هیچ امام جمعه دیگری مشورت نمی کنند، قدیم این طور نبود. در دهه اول و دوم انقلاب استاندار برای تعیین فرماندار، بخشدار و ... با ائمه جمعه مشورت می کرد. الان وقتی خبردار می شویم فلان رییس اداره عوض شده که نامه تودیع و معارفه اش می آید. گاهی همان را هم متوجه نمی شویم.


مدیران فرهنگی چی؟ در عزل و نصب آنان وارد می شوید؟
در مباحث فرهنگی اگر به ما بگویند ما تحقیق می کنیم ولی اگر نگویند که هیچ. مثلا الان زمزمه تغییر رییس آموزش و پرورش هست، هیچ کدام از مسوولان از من نپرسیده که این کار انجام بشود یا نشود؟ این طوری راحت تر هم هستم.


در واقع روش شما این است که خودتان را درگیر مسائل نمی کنید، درست است؟
خب نمی شود. وقتی مدیرکل تصمیم گرفته من چه بگویم؟ شیوه من هم داشتن سعه صدر است و با همه می سازم. هر مسوولی با هر جناحی آمد با او تعامل می کنم. تحویلش می گیرم و می گویم من از تو کار می خواهم. هدف خدمت است هر کسی خدمتگزار باشد حمایتش می کنم.


اگر بخواهید به مسوولان شهر مثلا به فرماندار نمره بدهید چه نمره ای می دهید؟
بگذارید اسم اشخاص را نبرم. بهتر است روی اشخاص صحبت نکنیم.


این تعامل شامل نماینده هم می شود؟
بله. ایشان شاید اول از دست ما ناراحت بود ولی آنقدر ایشان را تحویل گرفتیم که موضوع حل شد. الان هم مشکلی با هم نداریم، حتی چند تا نامه ایشان نوشته و امضای من را هم لازم داشته که تایید کرده ام. با هم تعامل داریم و جاهایی که نیاز بوده با هم همکاری کرده ایم. شاید این تعامل می توانسته بیش از این هم باشد. در واقع من با هیچ مسوولی در شهر مشکل ندارم، حالا اگر مسوولی با من مشکل دارد را نمی دانم.


شما تاکنون در شهرهای مختلف مسوولیت داشته اید از جمله نمایندگی مجلس. اگر بخواهید وضعیت خمینی شهر را از نظر پیشرفت و امکانات تحلیل کنید چه می گویید؟ آیا راضی هستید؟
نه. گلایه ای که من دارم و نماینده هم دارد عدم توجه مسوولان استانی و کشوری به خمینی شهر است. ارزیابی من می گوید آنطور که باید به خمینی شهر رسیدگی نشده چه از نظر سیاسی و اداری، چه بودجه ها. نوعا مدیران ضعیف را می گذارند اینجا. من این گلایه را دارم. البته نمی گویم همه مدیران این شهر ضعیف هستند ولی معمولا نمی آیند 300 هزار نفر جمعیت این شهر را در نظر بگیرند. مثلا مدیری که باید در یک شهر 10 هزار نفری باشد را می گذارند اینجا. خب این آدم بد نیست ولی باید در یک شهر کوچکتر باشد.

 

به نظر شما چرا مدیران استان چنین نگاهی به خمینی شهر دارند؟

فکر می کنم احساس مسوولان استان این است که خمینی شهر چسبیده به اصفهان است و زیر چتر خودمان. اگر هم مشکلی داشت خودمان حل می کنیم. حالا این مدیر را هم می فرستند که اداره بی رییس نباشد. این نزدیکی به اصفهان آسیب های زیادی به خمینی شهر وارد کرده است. مثلا فرمانداری ویژه را به کاشان و نجف آباد می دهند ولی چرا به خمینی شهر که وضعش بدتر است نمی دهند؟ چون به اصفهان نزدیک است. در حالی که باید امکانات را با جمعیت بسنجند لذا مشکل وقتی حل می شود که این شهر به اصفهان ملحق شود تا مدیریت اصفهان احساس مسوولیت کند.


در واقع الان خمینی شهر نه پسر دنیا است نه دختر آخرت.
بله! همین مثلی که زدید. خمینی شهر نه از نظر امکانات یک شهرستان مستقل است و نه جزو اصفهان تا از امکانات اصفهان بهره مند شود. مثلا میراث فرهنگی اینجا یک نفر است که هم آبدارچی است، هم راننده، هم بازرس، هم رییس و هم کارمند! خب با این وضعیت می خواهید میراث فرهنگی شهر جان بگیرد؟! سازمان تبلیغات ما آنقدر ضعیف است که من گفتم سخنان رهبری را دو سه هزار تا تکثیر کنید گفتند ما دستگاه تکثیر نداریم. ساختمانش هم مخروبه است. نیرو هم که به اندازه کافی ندارد. خدا وکیلی در شهرهای دیگر سازمان تبلیغات این طوری است؟! چرا امکانات را نباید متناسب با جمعیت بسنجند؟! الان به نمازجمعه شهرهای دیگر بیشتر توجه می شود ولی خمینی شهر نه.


همه مشکلات به خاطر نزدیکی به مرکز است یا علل دیگری هم دارد؟
باید علل دیگر را بیشتر از این بررسی کرد. اینکه بخواهند غرض و مرض در مورد شهر داشته باشند را بعید می دانم. شما بافت فرسوده شهر را ببین. چقدر این بافت فرسوده ضایع است. الان محلات شهر چه وضعیتی دارد؟ مثال آدریان را می زنم. راه ورودی آدریان یک کوچه است. در حالی که ورودی آدریان باید یک بلوار باشد. الان محلات خمینی شهر هر کدام، حُکم یک روستا را دارد. عوارض شهر را می دهند ولی زندگی روستایی می کنند. یکی از ظلم هایی که در مورد خمینی شهر شده این است که سنگبری های محمودآباد جزو خمینی شهر بوده که یک دفعه به منطقه 12 اصفهان ملحق کردند. اگر به اصفهان ملحق نمی شد دو درصد عوارضش می آمد در خمینی شهر هزینه می شد.

درآمد نیست. طبق قانون جدید مجلس، باید عوارض آلایندگی به خمینی شهر هم می رسید. الان دو سال است این عوارض به خمینی شهر داده نشده. بدترین آلودگی را خمینی شهر دارد. دو طرف کوه سید محمد را گویی آتش روشن کرده اند و پر از دود است. خمینی شهر چند تا خانه بهداشت فرسوده دارد که مخروبه هستند و دارند به مردم التماس می کنند که بیایند بسازند. خیلی بد است. این همه خیّر در این شهر هست و این همه به دولت کمک می کنند ولی بیمارستان، فضای سبز، آلودگی هوا، بافت فرسوده و ... مشکل داشته باشد. این باعث می شود فشارها روی گرده مردم وارد شود و همین ها زندگی مردم را سخت و بد کرده. مسوولان استان باید بیشتر به مشکلات خمینی شهر توجه کنند.


شهرهای دیگر که حضور داشتید این مشکلات را داشت؟
مبارکه ابتدا این مشکلات را داشت ولی درست شد. البته آنجا فولاد مبارکه را دارد. حتی در بحث فرهنگی من از فولاد مبارکه پول می گرفتم. اینجا از کی بگیرم؟

 

مبالغ خوبی می دادند؟

بله من دو تا حوزه علمیه را با کمک آنها اداره می کردم. مبلغین را اداره می کردم. اینجا شهردار هم که قوی باشد وقتی پول نداشته باشد نمی تواند کار کند.


در این دو سال و نیم فعالیت در خمینی شهر ناگفته هایی دارید؟
نه من چیز خاصی ندارم که بگویم، از مردم راضی ام، از مسوولان هم راضی ام. توقعی هم از آنها ندارم. گاهی گلایه می کنم ولی نسبتا همکاری ها خوب است. یک مقدار از مسوولان قاطعیت می خواهم. برخی شان قاطعیت ندارند و من از این موضوع رنج می برم. یک مسوول باید برش داشته باشد و بتواند مشکلات را بلدوزری حل کند. من این توان را در مسوولان نمی بینم.


دو سال و نیم از حضور شما در خمینی شهر می گذرد. با توجه به اینکه دوره های انتصاب امامان جمعه سه ساله است تصمیم دارید در خمینی شهر بمانید؟
بستگی به شرایط دارد. من زیاد علاقه به جابجا شدن زیاد ندارم. چون تا انسان بتواند افراد و جاها و خط و خطوط را بشناسد زمان می برد. برای همین من 16 سال در مبارکه ماندم. تکلیف و وظیفه شرعی برای من مهم است.


مهمترین خواسته ای که در خمینی شهر داشتید و محقق نشد؟
من دوست دارم بحث مصلی را به جایی برسانم. همیشه هم دنبالش هستم. یک لحظه هم از آن غافل نشدم و تا جاهایی هم پیشرفته ام. این آرزوی من است. یکی هم بحث برخی بدعت هاست که امیدوارم حل شود.

 

مهمترین کاری که در این دو سال و نیم انجام دادید؟
سعی کردیم انسجامی در بین روحانیون شکل دهیم و برای همین جامعه روحانیت را تشکیل دادیم که جلساتش مرتب تشکیل می شود. هر سال چندین جلسه با روحانیون برگزار می کنیم. نمازجمعه را داریم به جاهای مطلوبی می رسانیم هم از نظر خطبه ها و هم از نظر ستاد. تقویت نهادها را وظیفه خودمان می دانستیم. شورای امر به معروف را که خیلی بی خاصیت شده بود به جاهای خوبی رساندیم. شورای فرهنگ عمومی هم به همین مشکل برخورد کرده بود که با تثبیت ریاست ارشاد داریم به جاهای خوبی می رسانیم. مساجد مختلف شهر را یکی دو بار رفته ام و با مردم صحبت کرده ام. دو گروه فرهنگی برای منظریه و جوی آباد تشکیل دادیم. دنبال ساخت مسجد مسکن مهر و همچنین نماز خانه های ادارات هستیم. ستاد مرکز رسیدگی به مساجد را تقویت کردیم. رابطه خوبی با دانشگاه ها برقرار نمودیم. در مجموع کار امام جمعه کار فرهنگی است و بحمداله کارهای فرهنگی زیادی شده که مردم در جریان هستند.


به نظر می رسد همه کارهای مجموعه نمازجمعه را خودتان برعهده گرفته اید و مثل قبل ستاد نمازجمعه نقش پررنگی ندارد.
ستاد نماز جمعه، ستاد امر به معروف، شورای فرهنگ عمومی و ... همه یک تیم هستند که با محوریت امام جمعه در حال کار هستند. من پشت صحنه باید پیگیر مسائل و موضوعات باشم و این مراکز را حمایت کنم چرا که برخی مسوولان کُند هستند که باید هولشان داد و خودشان موتور ندارند و اگر کارها به خودشان واگذار شود خیلی دیر به نتیجه می رسد.