کاش غذاهای نذری امام حسین (ع) "فنیل آلائین" نداشت

ارسال در خبر و گزارش

من یه کودک "پی کی یو" هستم. دوست دارم به مادر امام حسین خانم فاطمه زهرا تبریک بگم. بگم یا فاطمه جان خوش به حالت که پسر به این خوبی داری.
فاطمه جان منم خیلی دلم می خواست مثل بچه های شما قوی و شجاع و نترس باشم ولی...
ولی خانم فاطمه جان بدن من اونقدر قوی نیست که جلوی سختی ها و مشکلات بایستم.
فاطمه جان، من و مادرم هر وقت میریم روضه خیلی برای بچه هات مخصوصا امام حسین گریه می کنیم و دلمون میسوزه برا غصه های دل شما.
مادرم قصه شما و بچه هاتون را برام تعریف میکنه.
میگه یه روزی یکی از بچه هاتون مریض میشن و تبشون بالا میره و شما نذر می کنین بچه تون خوب بشه و با امام علی و بقیه بچه هاتون روزه می گیرین. وقت افطار یه فقیر میاد در خونتون و میگه گرسنه اس و شما هم نونی که برای افطارتون بود را بهش میدین و خودتون با آب و نمک روزه خودتونو باز می کنین. شما سه روز همین کارا انجام میدین تا اینکه روز آخر خدا غذاهای خوشمزه بهشتی براتون میفرسته تا افطار کنین.
من وقتی این قصه را شنیدم بیشتر بیشتر از خدا خوشم اومد. چقدر خدا خوبه. من خدارو شکر کردم که حواسش به شما بود و بهتون جایزه داد.


بابام گفته هر کی در راه خدا سختی بکشه خدا اون دنیا عوضش میده، جایزه بهش میده و می بردش بهشت. من به خدا می گم خدا جونم من مریضم، دکتر گفته نباید غذاهایی که پروتئین داره بخورم مثلا گوشت، مرغ، ماهی حتی سوسیس وکالباس که بچه ها خیلی دوست دارند و حتی کبابم نباید بخورم.
فاطمه جان من حتی نون معمولی هم نمی تونم بخورم نون من باید مخصوص باشه.
خدایا میگم نمیشه این فنیل آلائینا را از بین ببری که دیگه هی نیان توی غذاهای خوشمزه تا من بتونم ازشون بخورم.


مامانم به خاطر من مهمونی نمیره میگه دیگران مارو درک نمی کنن، اصلا نمی دونن مشکل بچه های پی کی یو چیه، به مامانم میگن تو وسواس داری روی بچه ات.
حتی مامان برای خرید، بازار یا فروشگاه نمیره برا اینکه من چشمم به خوراکیا می افته دلم می خواد و هی به جونش نق می زنم که یالا من خوراکی می خوام.
وقتی یه چیزی برا من بد باشه مامانم هم نمی خوره حتی اگه دوست داشته باشه میگه بدمزه اس.
بعضی وقتا هم که مجبوره یه چیزی رو بخوره گریه می کنه.
راستی مامانم برام لباس سیاه خریده می پوشم میرم سر کوچه و دسته های عزاداری را نگاه می کنم، سینه هم
می زنم ولی مامانم نمیاد بریم خیمه میگه نمیشه بریم اونجا.!
یه روزم یه خانم توی خیابون یه غذای نذری بهم داد گفتم نه من نمی خوام برام بده گفت بخور عزیزم گفتم آخه من مریضم اون خانومه گفت عزیزم نذری امام حسین شفای هر مریضه اما مامانم نذاشت اون غذا را بخورم.
فاطمه جان یه جوری به مامانم بفهمون که غذای نذری پسرت امام حسین برای برای منم خوبه حتی اگه فنیل آلائینش بالا باشه.


یه روز آقای دکتر به مامانم می گفت بیماران پی کی یو اگه پروتئین مصرف کنن کبدشون نمی تونه فنیل غذا رو هضم کنه بعدش اینا میرن روی سلول های مغزی بیمار رسوب می کنن و سلول را تخریب می کنن و در نتیجه کودک عقب مانده ذهنی میشه.
من که معنی حرف آقای دکتر را نفهمیدم ولی مامانم خیلی ترسیده چون هر وقت می خواد به من خوراکی بده یا غذایی برام درست کنه اول وزن و اندازه گیری می کنه، میگه بذار ببینم این مواد چقدر فنیل داره بعد میپزه. تازه از اون بدترش اینه که مواد غذایی ما توی ایران درست نمیشه از کشورهای خارجی وارد میشه و خیلی هم گرونه بابام میگه قیمت اینا برق از کله آدم می پرونه.!


به بابام میگم کاشکی خارجی ها هم امام حسین را می شناختن اونوقت براش غذای نذری بدون فنیل می پختن و شما از شون می گرفتین من بخورم. آخه وقتی بچه های دیگه نذری می خورن دلم آب میشه...


€Â¢ این مطلب به عنوان گوشه ای از کتاب در دست چاپ "بچه های آفتاب" نوشته منیژه رضایی در توصیف یک کودک خمینی شهری که مبتلا به این بیماریست، نوشته شده است.