گفتم، گفت
گفت: فلانی !!! پس کجایی خبریت نیست؟
گفتم: انگار دست بردار نیستی، مگه نمی بینی تو این شهر نمی شه به کسی از گل نازکتر گفت؟
گفت: ای بابا تو هم چقدر دل نازکی، بی خیال!!! خدا را شکر مسابقات فوتسال جام رمضان هم قرعه کشی شد.
گفتم: بله! مبارکه. خب بالاخره دلخوشی فوتبالیست ها همین ماه رمضانه.
گفت: پس بچه های محله را جمع کن یه تیم راه بندازیم تو مسابقات.
گفتم: مگه الکیه باید تیم باشی!!!
گفت: بله و حتماً هم باید سازماندهی شده باشی، بزرگوار!!! می گم حالا که همه با هم دوست شدن و روابط حسنه شده تو رو خدا جنگ درست نکن.
گفتم: عجب بدبختی داریم، بابا من که تصمیم داشتم دیگه حرف نزنم، تو مجبورم کردی.
گفت: یعنی نمی خواستی بگی بعضیا به خاطر فشارهای سیاسی تصمیم گرفتند روابطشون را با سیاسیون تحکیم کنند.
گفتم: اینا چیه میگی؟ من هیچ حرفی ندارم. اصلاً به من چه که کیا برا حفظ سمتشون چه کارها که نمی کنن و متوسل به چه شخصیتهای سیاسی شدن!
باز هم فضول خان زبان سرخ ما را در به باد دادن سر سبزمان یاری داد.
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند