چمن های شهر من زبان ندارند؟
امروز به دلیل رشد جمعیت و توسعه سریع مناطق مسکونی و مهاجرت از مناطق روستائی به مناطق با امکانات بیشتر و بروز و ظهور فن آوریها و نیازهای نوین و تغییر و توسعه مناسبات اجتماعی و ارتباطات مردم و پیچیده تر شدن آنها و استفاده مشترک از امکانات تفریحی، ورزشی، خدماتی و حمل و نقل و دیگر مظاهر، با روابط و تفکرات و رفتاهای سنتی دیگر نمی شود
شهری مناسب داشت و پافشاری بر آن رفتارها و نیز آشنا نبودن به چگونگی استفاده از نوپدیدها سبب بروز آسیب هایی اجتماعی نوپدید می شود که قبلاً در مورد برخی از آنها مثل بوق زبانی و زباله پراکنی نوشته شد. برای اینکه بتوانیم از بروز این آسیب ها جلوگیری کرده و حداقل خسارات آن را کم کنیم ناچار از آموزش های شهروندی هستیم که نهادهای فرهنگی مانند آموزش و پرورش، دانشگاهها، ارشاد، گروههای هنری و فرهنگی دولتی و مردم نهاد و رسانه ها و نیز شهرداریها باید برای آن طرح و برنامه داشته و با استفاده از صاحب نظران و روش ها و فن آوریهای مناسب در جهت آن گام بردارند. در کشورهای توسعه یافته اول هر چیزی را آموزش می دهند و سپس با روشهای مناسب اعمال قانون از جمله نقره داغ کردن بر آن می ایستند که در فرصتی دیگر درباره آن خواهیم نوشت.
مطلب اصلی از قلم فاصله نگیرد به این منظور در شهرداریهای شهرهای بزرگ از جمله اصفهان کمیته های شهروندی شکل گرفته که با استفاده از روشهای مختلف از جمله نصب بنر و جزوه ها و جشن های پارک مکان و هنرها و نمایش های خیابانی و اختصاص قسمتی از پارک ها برای تأسیس محله یا شهرک آموزش های شهروندی و غیره سعی در آموزش های شهروندی می کنند. از جمله این روش ها بنرهایی است که چند وقتی است شهرداری اصفهان در مورد یک موضوع خاصی در تمام شهر نصب می کند و تا کنون بنرهای در مورد شیرابه، سلام و چمن انتشار یافته است که بد نیست شهرداری از بنرهای قبلی آنها گرفته و در سطح شهر نصب نماید.
در اين خصوص، بنرهای که در مورد چمن زده شده زیر ذره بین رفته است. محتوای مطالبی که در مورد چمن ها زده شده عبارت اند از:
- و چمن گفت ...«حتماً آهای سوختم، یکی به دادام برسه چمن آزار، ناشهروند و غیره»
- قابلمه یا ظرف داغ را که روی چمن گذاشتی دیگر چمن نیست « حتماً مرحوم چمن است»
- چقدر کفشهایت سنگین است
- مرا له کردی
بهر حال همه این مطالب نشان دهنده این است که چمن ها در شهرهای بزرگی مثل اصفهان زبان دارند و یا کسانی هستند که از آنها نقل قول کنند اما چرا در شهر من چنین چیزی نیست؟ من که تاکنون حرفی، درد دلی و اعتراضی از چمن های این دیار ندیده ام. شاید دلیل و یا دلایلی از احتمالات آورده شده وجود داشته باشد.
1-چمن های این شهر اصولاً زبان ندارند و لال مادرزادی می باشند و زبان بسته ها نمی توانند حرفی بزنند.
2-چمن های این دیار از نژاد و گونه پوست کلفت ها هستند و مانند آن چمن ها سوسول و ننر و تیتیش مامانی نیستند که از یک قابلمه یا کتری داغ و نشستن نیم تن آدم و راه رفتن روی آنها سر و صدا به پا کنند و ننه من غریبم در بیاورند.
3-چمن های این شهر خجالتی و سر به زیر هستند و هر چه تو سرشان می زنند جیکشان در نمی آید.
4-فضای سبز شهرداری آنها را چیز خور کرده دعایی و آرامبخشی در آب آنها ریخته و گیج و منگشان کرده است.
5-این چمن ها راه های اعتراض را نمی دانند، یا بعنوان اعتراض خیلی بلند می شوند یا اصلاً رشد نمی کنند و زبان منطق ندارند.
6- بی چاره ها تریبون و بلندگو و جریده و NGO و حامی و سخنگویی برای انعکاس اعتراض خود ندارند؛ بنابراین صدایشان به گوش هیچ کس نمی رسد.
7- سطح فرهنگ ساکنین این دیار حداقل در مورد قوانین چمن مداری از مجموعه حقوق شهروندی بالاست و اصولاً کسی به چمن ها آسیب نمی رساند که بخواهند اعتراض بکنند.
8-اصولاً در این دیار چمن ها از مصاحبت و هم نشینی با شهروندان لذت می برند و دلیل ندارد که اعتراض کنند.
9-چمن های این شهر به نحوی به حرفها و تخمه شکن های پارک بازهای حرفه ای معتاد شده اند و از ترس اینکه از مصاحبت آنها محروم نشوند درد و رنج ها را تحمل می کنند و بر پایه فلسفه باید سوخت و ساخت عمل می کنند.
10-چمن ها می فهمند برای اینکه مردم رفتارهای درست و مناسب نشان بدهند اولاً باید آموزش ببینند و ثانیاً بسترهای رفتار درست وشهروندی آماده شود و ثالثاً اگر کسی به قوانین عمل نکرد تاوان آنرا پرداخت کند و وقتی می بینند زمینه فراهم نیست چه اعتراضی بکنند؟ مثلاً در برخی پارک ها اگر شهروندی نرم افزار درک زبان گیاهان را بر خود و اعضای محترم خانواده نصب کرده بود و چمن فهم بود و خواست روی سکوی مخصوص نشستن، گلیم خود را پهن کند تا حتی پایش را از گلیمش درازتر نکند آیا انصافاً سکویی هست؟ جای مشخص هست؟ اگر در جاهایی صدای چمن ها بلند است حتماً دیگر موارد رعایت شده است و این هشدارها را می دهند که خدای ناکرده کسی هوای تجاوز به حریم چمن ها را نکند. اینجا اعتراض تف سر بالاست.
11-چمن ها که در تمامی سطح شهر گسترده شده اند می دانند و دیده اند که چگونه فضای سبزی ها به آنها می رسند، آنها را توسعه می دهند، زخم هایشان را درمان می کنند، محدوده شان را مشخص می کنند و با تلاش شبانه روزی سعی در حفظ آنها می نمایند. آنها می بینند که چگونه آدمیان چمن ستیز، هم نوعان آنها را جوان مرگ بلکه سقط جنین می کنند. به گونه ای که برخی تلاشهای مجدد فضای سبز را برای احیاء آنها پول حرام کردن می دانند لذا فکر می کنند که بخواهند تازه اعتراض و جیغ و دادی بکنند انگار نوعی قدر ناشناسی است.
12-چمن های این دیار که همه جا هستند و نسیم صبح گاهی، اخبار را در گوش آنها نجوا می کند از طریق دیده های خود و نیز شنیده ها و اخبار نسیمی در جریان مشکلات و کمبودهای متعدد این شهر هستند. آنها می دانند که چه طرح هايی که بر زمین مانده اند، چه ایده هایی که ناشکفته مانده اند و چه برنامه های عمرانی که نیمه کاره رها شده اند. آنها درک دارند و از حجم عظیم مشکلات این شهر باخبرند و احساس می کنند که با وجود این همه مشکلات اگر امکان رشدی به آنها داده شده و ساکن این شهر شده اند کمی هم باید قدرت تحمل خود را بالا ببرند. چمن های مناطقی که غرولند می زنند و جیغ و داد می کشند چنین مشکلاتی ندارند؛ طرح هایشان چند ماهه اجرا می شود، خیابانهایشان درمدت مشخصی آزاد و اجرا می گردد، تقاطع های غیر هم سطح کمتر از زمان پیش بینی شده اجرا می شود، مسئولانشان به جاي تلاش براي حذف همديگر و عزل و نصب هاي رفاقتي در تلاش براي حل مشكلاتشان هستند و... پس درد آنها درد بی دردی است و اینجا از بس درد هست لابد برای درد ما جایی نیست و بدانید که سکوت علامت رضا نیست و انتظار چمن ها در چنین شرایطی، رفتارهای خداپسندانه خود مردمان بیشتر نمی تواند باشد.