تحليل فرصت‌آنلاين درباره جنايت باغ / واقعه اخیر را از ابتدا مرور کنیم نه از انتها ...

ارسال در سایرعناوین

baghخدا رحمت كند شهيد حاج حسين خرازي فرمانده دلاور و خط شكن لشكر 14 امام حسين (ع) را. يك جمله تاريخي دارد در خصوص دفاع مقدس و نحوه انعكاس و طرح آن در جامعه. او در يكي از سخنراني هايش گفته بود: مطبوعات ما جنگ را درشت مي نويسند نه درست!

اين جمله تاريخي، به ميزان زيادي با وضعيت امروز ما و مسائلي كه در آن قرار داريم و بخصوص جنايت اخير، تناسب دارد. البته در اين موضوع، فقط مطبوعات و رسانه ها نبوده و نيستند كه بجاي درست گويي و درست نويسي، درشت نويسي و درشت گويي را وجهه همت خود قرار داده اند بلكه ظاهراً خود ما مردم هم در چنين شرايطي بيشتر به دنبال آن هستيم كه حرفهاي درشت را بخوانيم و بدانيم و بشنويم، تا حرفهاي درست را.

از اين منظر، لازم است كمي با آرامش بيشتر و بدور از هيجان زدگي و شايعه زدگي، اندكي تأمل و تفكر كنيم تا بدانيم كه:

1- واقعه اخير، ريشه هايش در كجاست و عوامل پديدآورنده اش كدام است؟

2- نتايج و تبعات منفي / مثبت آن براي شهرستان و مردم چيست؟

3- و راههاي جلوگيري از تكرار چنين وقايعي كدام است؟

در اين مقال، درصدد بررسي اجمالي و يافتن پاسخ هايي براي اين سه سئوال هستيم اما قبل از ورود به بحث، انا لله و انا اليه راجعون مان را مي گوئيم تا شدت تأسف مان را از اين جنايت ابراز كرده و بر اين نكته تأكيد كنيم كه اين بررسي ها، نافي لزوم مجازات قاطع جانيان نيست چرا كه در هر صورت و به هر دليلي، عنصر مادي جرم رخ داده و مجرم بايد مجازات شود.

اما بعد؛ معتقدم واقعه اخير را بايد تحليل كرد اما نه از انتها بلكه از ابتدا. جنايت اخير بروز عيني مسائلي است كه سالهاست در لايه زير پوستي شهرستان در حال وقوع است و متأسفانه بدانها توجهي نمي شود. اين واقعه معلول يك سري عوامل بود كه اگر آن علت ها كشف و برطرف نشوند بروز واقعه اي ديگر دور از انتظار نيست.

1- ريشه هاي اصلي: از روزي كه فرصت منتشر شد، در حين فعاليت هاي مطبوعاتي مان با واژه هايي آشنا شديم كه پيشتر با آنها غريبه بوديم اگر چه در خميني شهر زندگي مي كرديم؛ واژه هايي مثل: تراكم جمعيت، مهاجرپذيري بي حد و حساب و نتيجه آن اختلاط فرهنگ ها، خشكسالي و تغيير كاربري باغات، كمبود شديد زمين در شهرستان، آلودگي هوا، بيكاري جوانان، زمين هاي تصرف شده، بحران مالي شهرداري و برخي ديگر از نهادها، عدم انسجام فرهنگي، سياست زدگي شديد، بودجه بسيار پائين فرهنگي در مقايسه با ديگر شهرها، كمبود امكانات رفاهي، بي مهري مسئولان استاني و كشوري، كمبود نيروهاي بازدارنده مانند پليس و قاضي، آسيب هاي اجتماعي، معضل مواد، مديران غيربومي و ... قصدم سياه نمايي نيست، چه؛ اينها مواردي است كه بارها توسط مسئولان تكرار شده است.

معادله سختي نيست. يك شهرستان داريم با قدمتي هزاران ساله، و فرهنگي غني و مردماني فرهنگ ساز. اين يك مبالغه هم نيست. مگر نه اينكه هر دياري را با نام آورانش مي شناسند؟ آيا اين همه فقيه و عالم و دانشمند و متخصص و شاعر و هنرمند خميني شهري كه نامشان بر تارك تاريخ مي درخشد، نشانه تمدن يك ديار نيستند؟ آيا وقتي افغانها به ايران حمله كردند و تا اصفهان آمدند و آنهمه جنايت آفريدند اين مردم خميني شهر نبودند كه مدافع اصفهان شدند؟

اما سئوال اين است كه چرا چنين شهري با اين سابقه بايد درگير معضلات اجتماعي و فرهنگي باشد؟

ساده است. يك شهرستان مستعد با جمعيت فعال و طبيعت بكر و آماده براي مهاجرت هاي بي رويه و هدايت مهاجرت هاي بي رويه! در طول دهها سال، در پناه بي مهري استان و بي توجهي و سياست بازي ها در شهرستان، سيل جمعيت مهاجر وارد شهر مي شود، طبيعتاً مناطقي براي سكونت برگزيده مي شوند و رفته رفته بحران كمبود زمين آغاز مي گردد. از آن سو، در اطراف هم، بخشي از زمين ها به تصرف دانشگاه صنعتي و برخي مراكز نظامي و ... در مي آيد. در منظريه اختيار بخشي از زمين هاي شهر به سازمانهايي مثل مسكن و شهرسازي استان و .... داده مي شود! اين وضعيت، باعث بالا رفتن تراكم جمعيت مي گردد؛ آنهم جمعيتي ناهمگون و نامتجانس و ... تراكم و افزايش جمعيت، لاجرم به مشكل بيكاري و مشكلات اقتصادي منجر مي شود و در نتيجه آن، جرائم بخصوص جرائم درآمدزا افزايش مي يابد بخصوص كه متناسب با اين سرريز جمعيت، امكانات از استان و كشور نمي رسد. سرريز جمعيت كه فقط سرريز جمعيت نيست، سرريز جرائم و نابساماني هاي جمعيتي هم هست. ساخت و ساز غيرمجاز براي سكونت و تشكيل حلقه هاي جمعيتي غيرقابل كنترل و نظارت، و در كنار آن كمبود نيروهاي انتظامي و .... چه معادله اي پديد مي آورد؟

از طرفي، در اختصاص بودجه به شهرستان كم لطفي مي شود و در طول دهها سال، و درست در زماني كه شاهين شهر با قدمت چند ده ساله به سرعت پله هاي رشد را طي مي كند و يا نجف آباد توسعه مي يابد، در خميني شهر مشكلات تل انبار مي شوند و مخفي، تا روزي كه اتفاقي رخ دهد و همه متحير بمانند.

همه معضلاتي كه ذكر كردم، در بستر زمان در هم تنيده مي شوند و آسيب زا مي گردند. اين معضلات اجتماعي در كنار تربيت هاي نادرست خانوادگي و ضعف امر به معروف و نهي از منكر در جامعه و تضعيف مباني ديني و اهمال نهادهاي مسئول باعث بروز نابساماني مي شوند.

در همين ماجراي باغبان تأمل كنيد: باغ هاي سرسبز خميني شهر ديرزماني است كه رو به اضمحلال است و ميوه ها و محصولات اين باغ ها به تاريخ مي پيوندند! با وضعيت موجود، دخل و خرج كشاورزان متناسب نيست و آنها با تغيير كاربري باغات خود، در اين باغ ها ويلا مي سازند و آب و برق مي آورند تا اجاره دهند و درآمدي كسب كنند! بر اين تغيير كاربري ها ارگاني نظارت نمي كند و هر ارگان به ديگري حواله مي دهد. و اين باغات مي شود محلي براي تفريح و ... و سيل جمعيت بومي و غيربومي در روزهاي تعطيل روانه آنها مي شوند. همين يك ماه پيش بود كه يك پارتي در يكي از باغ هاي اصغرآباد كشف شد و در آن 50 دختر و پسر همگي غيرخميني شهري كه مشغول لهو و لعب بودند دستگير شدند و شلاقي نوش جان كردند. بر اين باغ ها نظارتي هم نيست و ...

همه اين عوامل دست به دست هم مي دهند تا باغ ها بشود حياط خلوت تخلف، هم براي اراذل و اوباش و هم براي خانواده ها و غيرخانواده هاي بي مبالات و خوشگذران و بدپوشش، و مسلم است كه در اين حياط خلوت، تصادف هم رخ مي دهد! و وقتي تصادف رخ داد پليس مي آيد سر صحنه كه ديگر كار از كار گذشته است...

در اين شرايط، هر اتفاقي در محدوده اي كه به نام خميني شهر مشهور است رخ دهد از چشم خميني شهري ها ديده مي شود!

خواستم بگويم كه بروز ناهنجاري هاي اجتماعي و اخلاقي، ريشه ها و زوايايي اصلي دارند كه در هنگام بروز واقعه كمتر ديده مي شود. ما در فرصت آنلاين، يك نظر سنجي گذاشتيم با همين رويكرد و بدين مضمون كه:

به نظر شما در بروز واقعه اخير، مقصر درجه اول كيست؟

و پاسخ ها جالب بود:

- نهادهاي بازدارنده مانند پليس و دستگاه قضا به دليل عدم قاطعيت در موارد مشابه (43.8%)

- خود مجرمان به دليل ارتكاب اين جنايت و تبعيت از هواي نفس (16.9%)

- قربانيان به دليل عدم رعايت كامل موازين شرعی (15.8% )

- افزايش بي اخلاقي و كاهش تدين در جامعه (10%)

- خانواده مجرمان به دليل تربيت نادرست (         7.2%)

- جامعه به دليل عدم نظارت كافي و عدم امر به معروف و نهي از منكر (6.3%)

مي بينيد كه بسياري از مردم هم؛ ضعف مباني اخلاقي، عدم امر به معروف و نهي از منكر، تربيت نادرست خانواده ها و ... را در بروز واقعه مؤثر مي دانند.

همين متهمان واقعه اخير، 8 نفرشان داراي پرونده و سوءسابقه بوده اند. و هم نهادهاي بازدارنده از آنها پرونده داشته اند و هم مردم محله شان از جرائم آنها خبر. برخي از اين افراد آنقدر در محله خود مشهور بوده اند كه به محض پخش شدن خبر جنايت، بسياري از اهالي آن محل حدس زده اند كه كار كيست! اگر مثلاً 100 نفر از مردم اين محل در تخلفات قبلي اين افراد به مسئولان انتظامي و قضايي مراجعه مي كردند و يا حتي يك تماس ساده با 110 مي گرفتند شايد چنين اراذلي فرصت و جرئت چنان جنايتي را نمي يافتند. با وجود اين بي تفاوتي، آيا ما هم بعنوان شهروندان دور شده از امر به معروف و نهي از منكر مسئول نيستيم؟ و در كنار مردم، آيا نبايد دستگاه قضايي و نيروي انتظامي و فرمانداري شهرستان بعنوان متولي شوراي تأمين، با اراذل و اوباش سابقه دار و خطرناك، برخورد كنند و مانند شهر تهران، براي برخورد با آنها طرح امنيت اجتماعي اجرايي گردد؟

2- اين واقعه تبعاتي داشت. اول آنكه در اين حادثه هم، بي مهري فراواني به خميني شهر مظلوم صورت گرفت و آنقدر در بوق و كرنا كردند كه انگار نظير اين واقعه در هيچ جاي جهان رخ نمي دهد! در حالي كه همين چند سال قبل بود كه پدر و پسري اصفهاني به اتهام تجاوز به بيش از 70 زن اعدام شدند و دهها نمونه ديگر. فقط كافي است صفحات حوادث مطبوعات را ورق بزنيد تا از انواع و اقسام جنايات مشمئز كننده در همه جا مطلع شويد. اما متأسفانه در سايه ضعف و ناهماهنگي مسئولان شهرستان و اظهارات شتابزده بعضي از مقامات، چنان جو مسمومي در كشور ايجاد شد كه تا مدتها از بين نخواهد رفت.

در هر شهر و محدوده اي، عناصري تحت عنوان اراذل و اوباش وجود دارند كه بايد با آنها برخورد كرد اما اگر 12 نفر از اراذل و اوباش يك شهر 300 هزارنفري جنايت كردند بايد چنين وانمود شود كه خميني شهر مأمن جنايت كاران است؟! اصلا از همكاران رسانه اي مي پرسم اگر مثلاً خميني شهر به اصفهان ملحق شده بود آنوقت اين همه جنجال براي اين واقعه به پا مي كردند؟

اما در كنار اين اثر مخرب حيثيتي، اگر چشم باز كنيم و درست ببينيم چهره درخشان خميني شهري ها آشكارتر شد. نظير اين وقايع در همه جا رخ مي دهد اما اين مردم مؤمن خميني شهر بودند كه بصورت خودجوش و در نخستين روزهاي انتشار خبر، در تجمعي چند هزار نفري و آرام و عاقلانه، انزجار خود را آشكار ساختند و نشان دادند كه تا چه حد از اين جنايت آزرده خاطر هستند اگر چه از بي مهري ها به شهرستان و بي مبالاتي غيربومي ها در محيط باغات و ... متأثرند و لذا جا دارد كه با صداي رسا بگوئيم: به خميني شهري بودنمان افتخار مي كنيم.

از ديگر سو، اين واقعه مي تواند توجه لازم مسئولان استاني و كشوري را به مشكلات فرهنگي، اجتماعي، مالي و امكاناتي خميني شهر – كه اغلب تحميلي است و نه بومي – جلب كند تا بدانند كه بايد روند تبديل خميني شهر به محلي براي سرريز معضلات جمعيتي و فرهنگي و .... كلانشهر اصفهان و اطراف، متوقف شود.

در عين حال، نخبگان و فعالان بومي شهرستان مي توانند و بايد با بهره برداري از شوك عاطفي به وجود آمده در اين ماجرا، با تشكيل جلسات كارشناسانه، به بررسي علمي مشكلات و معضلات اجتماعي و فرهنگي شهرستان بپردازند و با دعوت از مسئولان استان و شهرستان و مردم، يك عزم ملي و منطقه اي براي رفع نابساماني ها ايجاد نمايند.

3- چه بايد كرد؟

اين سئوال مهم امروز ماست.

مسلماً اين واقعه زنگ هاي هشدار را به صدا درآورده است. و اميدواريم كه هم مردم و هم مسئولان اين صدا را شنيده باشند. هر كدام از ما در جاي خود وظيفه داريم از تكرار چنين فجايعي جلوگيري كنيم. بي ترديد مسئولان استاني و كشوري بايد بيش از پيش نسبت به برنامه ريزي براي حل مشكلات و معضلات اغلب تحميلي در خميني شهر اقدام كنند و مهر پاياني بزنند بر بي مهري هاي فرهنگي و امكاناتي و اقتصادي و ... به خميني شهر. و مسئولان شهرستان نيز بايد عزم جدي تري از خود نشان داده و با كنار گذاشتن مسائل فرعي و نزديك شدن به دغدغه هاي مردم، صداي خميني شهر را به استان و كشور برسانند و مسلماً در اين ميان، فرماندار و نماينده بيش از ديگران مسئولند.

ما مردم هم بايد نسبت به اصلاحاتي در روابط و اخلاق اجتماعي و شهري مان اقدام كنيم. خميني شهر به حسينيه ايران مشهور است. آيا از خود نپرسيده ايم كه چرا بايد در حسينيه ايران و در لابلاي اين همه ادعاي ولايتمداري ما، اين جنايت رخ دهد؟ آيا اين امر نشانه آن نيست كه ما از عمق معارف اهلبيت فاصله گرفته ايم و بجاي تعميق باورها و افزايش شعور ديني، بصورتي افراطي به سمت شعار و ظاهرگرايي و مراسم صرف رفته ايم؟ چرا بايد در شهري كه اين همه عزاداري پرشور در ان صورت مي گيرد اين واقعه اتفاق بيفتد؟ اندكي تأمل كنيم و دست از افراط و تفريط برداريم و از سطح به عمق برويم. برخي از اين جنايت كاران در صف اول علم كشي محرم بوده اند و بايد از خودمان و مبلغان ديني مان بپرسيم چرا اين علم كشي مانع جنايت آنها نشده است؟

واقعه اخير بايد درسي باشد براي همه ما مردم و مسئولان. اميد كه چنين باشد.