مریم جلالی
نام: مریم جلالی
دیپلم خیاطی را که بعد از نه ماه گرفت برای خودش یک پا خیاط شده بود، خیاطی میکرد برای دور بریهایش توی کوشک، آن هم با یک چرخ خیاطی معمولی و صد البته به اضافهی معجزهی عشق، عشقِ به هنر به گرمی خون انگار جاری شده بود توی رگها و پخش شده بود توی تمام وجودش و کاغذ الگو، صابون و گونیای خیاطی و مترِ دور گردنش دوستداشتنیترین چیزهائی بودند که او
میشناخت اما دریغ که جادهی زندگی همیشه هموار نیست و گاهی به دستاندازهائی برمیخوری که ناگزیر از حرکت بازت میدارد، خیاطی را ناخواسته گذاشت کنار اما با این روح تشنهی هنر چه باید میکرد؟
عروسکدوزی یاد گرفت، طراحی و سیاه قلم آموخت، دورهی تزئین سفرهی عقد دید، نقاشی روی شیشه را تجربه کرد انگار که خدا یک مشتِ پر و پیمان از استعداد ریخته باشد توی ظرف وجودش.
آبان ماه 88 که کانون بانوان عفیفهی کوشک کلاس چرمدوزی گذاشت با شور و اشتیاق رفت نشست پشت میز و همان اوایل هم اگرچه با علاقه رفته بود اما شاید فکرش را هم نمیکرد که روزی سُنبه و مُشته و چرم بشود همه چیزش، بنشیند توی چاردیواری کوچک خانهاش و فقط کافی باشد تو برایش بگوئی توی ذهنت دنبال چه مدل کیفی هستی فوری الگویش را طراحی میکند و چرم را به هر رنگی که تو بپسندی میاندازد روی الگو، دور تا دورش را سنبه میزند و بعد هم با حوصله کوک میزند.
شاید 2 الی 3 روز طول بکشد تا کوله پشتی سفارشیات را تحویل بدهد، دستمزدش هم در مقایسه با قیمت کارهای دستی توی بازار ناچیز است.
کیف پول زنانه و مردانه هم اگر مشتری باشی میدوزد؛ خلاصه همه نوع کیف از دانشجوئیاش بگیر تا جاموبایلی و جا سوئیچی و...
گذشته از آن حالا برای خودش شدهاست مربی و به دیگران هم چرمدوزی یاد میدهد.
هر چند احساس میکند این یک ساله کار با چرم روی بینائیاش اثر گذاشته اما در عوض همه میگویند انگار چند سال جوانتر شده است. گوئی این تیک تیک آرام ضربههای مشته روی سنبه روح زندگی دمیده باشد توی کالبد خستهاش.
هر سفارشی که تمام میشود یک حس خوشایند میروید توی وجودش که او را وامیدارد همیشه به خاطر وجود چنین علاقه و استعدادی سپاسگزار خداوند باشد.