مدیریت خاموش

ارسال در سایرعناوین

modirجمله ای از لائو تسه یا استاد کهن، فیلسوف افسانه ای چین در جایی خواندم که گفته بود: بهترین مدیر و راهبر کسی است که دیگران متوجه حضورش نشوند و وقتی کارش تمام شد و به هدفش نائل آمد، بقیه بگویند: «ما خودمان موفق به انجام آن شدیم» به این کلمات که فکر کردم دیدم می شود نوعی مدیریت را که نویسنده ای کلمه خاموش برای آن به کار برده بود تعریف کرد.

البته درمورد انواع مدیریت ها از دیدگاه های علمی و نیز طنز بعداً مطالبی آورده خواهد شد ولی حالا ببینیم اگر این مدیریت خاموش قرار است وجود داشته باشد، تعریف آن چیست چه مشخصاتی دارد، مثالها و فواید آن کدام است و این مطالب که می خوانید به ذهنم رسید.

 

تعریف مدیریت خاموش

مدیریتی است که فرد دورادور همه چیز را تحت نظر دارد و شخص، اشخاص، خانواده، گروه، اداره، مؤسسه و شهر خود را هدایت می کند و یا آنها را پرورش می دهد، اما خود او حضور واضح و شفافی ندارد.

 

مشخصات مدیر خاموش

  • مدیر خاموش عمده وقت خود را صرف فکر کردن و یافتن راه کارها می کند.
  • مدیر خاموش عمده وقت خود را صرف شناسایی استعدادها و توانایی های فرد یا افراد تحت مدیریت خود می کند.
  • مدیر خاموش بسترهای رشد و شکوفایی استعدادها را فراهم می سازد.
  • مدیر خاموش راه حل ها و اهداف و برنامه های خود را توسط استعدادهای شناسایی شده اجرا می کند
  • مدیر خاموش وقت خود را صرف تنش ها و مسائل حاشیه ای نمی کند.

مثالهایی از مدیریت خاموش

  • مدیر یا فردی که با حرف، موضع گیری و اقدامات خود دیگران را تشویق و به آنها دلگرمی می دهد ولی میل به مطرح کردن خود ندارد.
  • پدر و مادر و مربی و معلمی که از طریق تجارب شخصی به فرزندان وافراد تحت تعلیم خود و دانش آموزان درس زندگی و روبرو شدن با مشکلات و کسب مهارتهای لازم را می دهد.
  • رئیس و مدیر اداره، مؤسسه، شرکت و نهادی که با تعیین حد و مرزها و ارزش نهادن به کار هر کارمند سبب می شود که فرد شدیداً نسبت به کارش احساس مسؤولیت نماید.

فواید مدیریت خاموش

  • رشد استعدادها و خلاقیت ها افراد تحت مدیریت
  • حل مشکلات و معضلات حوزه تحت پوشش با استفاده از آن استعداد ها و خلاقیت ها
  • ایجاد احساس وابستگی و همبستگی در کارمندان و کارکنان مجموعه
  • تقویت ایمان و علاقه به کار و وظیفه شناسی و فرهنگ کار برای کار، نه رفع تکلیف
  • فعال شدن ذهن و توانایی های افراد در جهت خدمت به مردم و حل مسائل حوزه مربوطه و تحمیلی نبودن وظایف
  • روانی کارها، عدم وجود تنش
  • عدم مقاومت نیروهای سازمانی در مقابل مدیر و برنامه های وی و همراه شدن با سیاست های سازمانی.