«احمدی‌نژاد 84» و «احمدی‌نژاد 90» یا چگونه از تبعات عملی یک گفتمان شانه خالی کنیم؟!

ارسال در مهم ترین خبرهای استان و کشور

فرارو- سوم تیرماه سال 1384 را هم نامزد پیروز انتخابات و هم هواداران او مبداء یک انقلاب جدید می دانستند. شعارهایی چون «می‌شود و می‌توانیم»، «تا دولت رجایی یک یا حسین دیگر»، «تشکیل دولت اسلامی» و... همه حکایت از ظهور یک گفتمان جدید در عرصه سیاسی ایران داشت. «دولت مهرورز» حضور خود را در قدرت محصول «بی اعتنایی به چپ و راست» و «حاصل فکر توده‌ی مردم ولایی و معتقد به امام و رهبری و جریان زنده‌ی عدالت» می دانست.

هواداران احمدی نژاد او را «معجزه هزاره سوم» خواندند و نماینده «پابرهنگان و كوخ‌نشينان» که شعارش «دیده شدن پول نفت بر سر سفره‌های مردم» است. مختصات گفتمان 3 تیر را هنوز هم می توان در سخنان رئیس جمهور مشاهده نمود؛ آنجا که در برائت از اختلاس سه هزار میلیاردی اخیر بار دیگر رجعتی به این گفتمان داشت: « سال 84 به آقای توکلی (از منتقدان امروز و حامیان دیروز دولت) گفتم اگر منِ پابرهنه بیایم دوباره انقلاب می شود و بساط اشرافی گری جمع می شود! و این کاری که ما در این دولت کردیم (جمع کردن بساط اشرافی گری) یک الگوی جایگزین در سطح دنیا است.»

پشت پرده 3 تیر 84
چگونگی به قدرت رسیدن احمدی نژاد، چهره ای نسبتاً گمنام که پیش از آن چند شکست را در انتخابات شوراها و مجلس نیز تجربه کرده بود، در انتخابات سال 84 همواره در هاله ای از ابهام قرار داشت تا اینکه افشاگری مهدی طائب و انتقاد شدید او به نزدیکان دولت، که چند ماه پیش صورت گرفت، اندکی از واقعیات پشت پرده را آشکار نمود.

بنا به اظهارات طائب دو سال پس از روی کار آمدن سید محمد خاتمی و در شرایطی که نیروهای انقلابی احساس می کردند نظام در معرض خطر قرار گرفته است «یك گروه هزار نفره از سراسر كشور جمع شدند و از میان آن ها 300 نفر و از بین آن ها گروه شانزده نفره ای تشكیل شد كه جلساتی برگزار شد و به این اندیشه بودند كه چگونه بتوانند در جریان انتخابات ریاست جمهوری، در انتخاب مردم مؤثر باشند، یكی از افراد آن گروه احمدی نژاد بود.» و...

اقتصاد به سبک احمدی نژاد
در هر حال احمدی نژاد با حمایت اکثریت جبهه اصولگرایان به قدرت رسید و با امضای «میثاق‌نامهٔ دولت اسلامی» با وزرای خود در مرداد ماه 84 دست اندرکار پیاده سازی برنامه های خود شد. گفتمان شبه سوسیالیستی احمدی نژاد با شعارهایی چون عدالت، توزیع ثروت، برچیدن فقر، خدمت رسانی به مناطق محروم، مبارزه با رانت خواری خواص و... ناگهان در حوزه مسائل اقتصادی ترجمانی لیبرالیستی یافت و برنامه تعدیل و آزادسازی در این حوزه به سرعت در دستور کار قرار گرفت.

دولت تلاش کرد تا با اجرای طرح «هدفمندی یارانه ها» هم ساختار معیوب اقتصاد کشور را اصلاح کند و هم دولت را از زیر بار تعهدات مالی فراوانش برهاند. دولت در حالی که هیچ اعتقادی به نظریات علمی اقتصاد و حتی مفهوم «توسعه» نداشت، بی توجه به توصیه های کارشناسان اقتصادی و اساتید دانشگاه بر اجرای برنامه های اقتصادی خود پای فشرد.

احمدی نژاد در شهریور ماه 88 و در تبیین برنامه های اقتصادی خود صریحاً اعلام کرد: «اکنون جهان از سلطه تئوری توسعه مایوس شده و به بن بست رسیده است و ماموریت امروز ما نه فقط منحصر به داخل کشور بلکه ماموریت جهانی است تا بتوانیم راهی را در پیش روی جامعه بشری برای رهایی از این وضع یاس آور باز کنیم.»

اما آنچه که در عمل رخ داد با آنچه وعده داده شده بود تفاوت بسیار داشت. دولت در عین حملات شدید علیه نظام سرمایه داری، با واردات بی رویه وابستگی شدید خود را به آن نشان داد و ضربات مهلکی به تولید داخل وارد نمود.

برنامه آزادسازی اقتصادی در ذیل طرح هدفمندی یارانه ها، همزمان باعث افزایش افسارگسیخته تورم و ورشکستگی فزاینده صنعت و تولید به دلیل بالا رفتن هزینه های اولیه شد و دولت با سرپیچی از قوانین مصوب مجلس در خصوص اعطای حمایت مالی به بخش کشاورزی و صنعت، صدمات وارده بر این بخش را شدت بخشید، با افزایش نرخ بیکاری در کنار تورم فزاینده، ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از سوءکارکرد بخش اقتصاد روز به روز خود را بیشتر در سطح جامعه نشان داد.

مجموعه این انتقادات اقتصادی (که در اینجا به صورت بسیار مختصر بیان شد) باعث شد تا بسیاری از کارشناسان اقتصادی و حتی نمایندگان مجلس صراحتاً از شکست طرح هدفمندی یارانه ها سخن بگویند و به این ترتیب برنامه های التقاطی شبه سوسیالیستی و لیبرالیستی در این حوزه که در زیر شعارهای ضد سرمایه داری دولت پنهان شده بود به سرعت زمین گیر شد.

نتایج انقلاب اقتصادی دولت تنها به ورشکستگی تولید داخل منجر نشد بلکه در انفعال و سکوت معنادار دولتمردان کلیت نظام مالی و پولی اقتصاد کشور نیز تا مرز فروپاشی پیش رفت و در آشفته بازار ارز و طلا ارزش پول ملی تنها طی چند هفته به نصف کاهش یافت. آنچه اما این بار صدای نمایندگان مجلس را درآورد تنها سوء مدیریت مسئولین اقتصادی دولت نبود بلکه «حضور فعال ابردلالان دولتی» در بازار ملتهب ارز و سکه بود که باعث متشنج تر شدن بیشتر بحران می شد.

دوستان دیروز و منتقدان امروز
اما این همه ماجرا نبود سایه سنگین فساد اقتصادی هرگز از روی کابینه و نزدیکان احمدی نژاد کنار نرفت و اصولگرایانی که روزگاری آرمانهای خود را در گرو روی کار آمدن دولت او می دیدند به تدریج از آن فاصله گرفته یا کنار گذاشته شدند. منتقدین امروز و دوستان دیروز احمدی نژاد را به خودرأیی، تنگ نظری و فقدان روحیه انتقاد پذیری متهم می نمایند. حجت‌الاسلام غلامحسين محسنی اژه‌ای، حسين صفار‌ هرندی، كامران باقرِی لنكرانی، پرويز فتاح، منوچهر متکی، كاوه اشتهاردی، مهرداد بذرپاش و داوود احمدی ‌نژاد از جمله حامیان و نزدیکان دولت بودند که بتدریج از آن فاصله گرفته یا طرد شدند.

با زمین گیر شدن گفتمان 3 تیر در بخش اقتصادی و بروز شکاف در میان حامیان سیاسی دولت عدالت محور، این جریان تلاش کرد تا از طریق به میان کشیدن موضوع «مکتب ایرانی» به ترمیم گفتمان آسیب دیده بپردازد، تلاشی که البته باعث تشدید شکاف میان حامیان سنتی دولت نیز می شد.

همزمان مشایی با ارائه تعابیر اومانیستی از دین و رسالت پیامبران تلاش کرد بحث مکتب ایرانی احمدی نژاد را تکمیل کند و همچنین با بخشهایی از بدنه جامعه هنری و حتی روشنفکری ارتباط برقرار کند تا شاید بتواند برخی نیروهای سرگردان اجتماعی و سیاسی را که از بدنه جناح رقیب و پس از انتخابات سال 88 ریزش کرده بود جذب کند.

معرفی وزیر زن برای نخستین بار و طرح سخنانی از جمله اینکه 50 نفر از 313 سرباز امام زمان (عج) زن خواهند بود با هدف ارائه چهرهای مترقی از گفتمان 3 تیر در برابر حامیان سنتی بود که اینک بیش از پیش به خشم آمده بودند. احمدی نژاد و نزدیکان او در زمینه مسائل فرهنگی هم تا آنجا پیش رفتند که از سوی منتقدینی چون علی مطهری علناً به «لیبرال بودن» متهم شدند.

اما گفتمان 3 تیر علیرغم چنگ زدن به ناسیونالیسم و طرح تعابیر روشنفکرانه از مذهب و سرمایه گذاریهای سنگین در فضای رسانه ای موفق به جذب طبقات متوسط شهرنشین نشد و در عوض زمین بازی جدیدی را برای هجمه منتقدین و مخالفین دولت گشود.

عدم تمکین در برابر قانون
مدعیان سردمداری گفتمان 3 تیر در شرایطی که بیش از پیش از پایگاه اجتماعی سنتی و جامعه رأی خود فاصله گرفته اند اکنون در قالب گروهی به سردستگی صادق محصولی موسوم به «جبهه پایداری» می روند که یک رقابت سخت و درون گروهی را با متحدین اصولگرای سابق خود به انجام رسانند اما به دلیل شدت و وسعت قانون گریزی و قانون شکنی، فضای سیاسی کشور اکنون دچار یک نوع آنارشی غیرقابل کنترل گردیده است. احمدی نژاد صریحاً اعلام کرده که «مجلس در رأس امور نیست» و به نظر می رسد که دولتمردان دیگر قوه قضائیه را به عنوان نهادی که کارویژه آن «حل و فصل مسالمت آمیز منازعات داخلی» است به رسمیت نمی شناسند.

به عنوان مثال پائیز امسال و پس از افشای تخلفات مالی گسترده برخی افراد و جریانات نزدیک به دولت، رئیس جمهور به جای تمکین در برابر قانون و تن دادن به روند قضایی برای رسیدگی به اتهام فساد مالی این افراد، در سخنانی جنجال برانگیز که برای تبرئه نزدیکان دولت از اختلاس 3 هزار میلیاردی صورت گرفت، تهدید به افشاگری علیه مسئولین نظام کرده و صراحتاً قوه قضائیه را نیز متهم به فساد نمود. تهدید به افشاگری بر مبنای اسنادی که صحت و سقم آن در هیچ مرجع قضایی به اثبات نرسیده بازی اطلاعاتی-امنیتی خطرناکی است که احمدی نژاد سالهاست در فضای سیاسی و رقابتهای داخلی بدان متوسل می شود.

پیش از این و در جریان مناظرات انتخاباتی سال 88 احمدی نژاد از این تاکتیک استفاده نمود و باعث ایجاد التهاب و بحران در فضای سیاسی کشور شد، چند سال قبل از آن نیز یکی از حامیان دولت، عباس پالیزدار، گوشه ای از آن 25 درصد حرفهایی که احمدی نژاد قول داده به زودی خواهد زد را در دانشگاه بوعلی همدان افشا نمود.

تاکتیک افشاگریهای غافلگیر کننده و هیجان آفریدن در میان مردم، حتی به قیمت آسیب رساندن به نظام، تنها و آخرین حربه ایست که برخی از منتسبین نزدیک به دولت، موسوم به «جریان انحرافی»، برای باقی ماندن در قدرت بدان متوسل می شوند. شاید سخنان رحیم مشایی در شهریور ماه سال 88، که در تحلیل جامعه رأی احمدی نژاد بر زبان راند، شاهدی بر این مدعا باشد: «از 24 ميليون رأی احمدی ‌نژاد، بیست ميليون منتقد به نظام هستند كه در اين انتقاد خود حتی از آن سیزده ميليون (هواداران موسوی) هم جدی ‌ترند، چرا كه آن سیزده ميليون فقط دولت احمدی‌نژاد را زير سؤال بردند، ولی اين بیست ميليون به كل روند سال‌های گذشته پيش از احمدی ‌نژاد نه گفتند و در حقيقت، احمدی ‌‌نژاد در اين ميان، تنها چهار ميليون رأی ايجابی دارد.»

طرح سئوال از پرچمدار گفتمان 3 تیر
مجموعه این بحران آفرینی و ناکارآمدیها آنقدر برای مجلس اصولگرا سئوال برانگیز بود که بالاخره تصمیم گرفت رئیس دولت اصولگرا را برای پاسخ گویی فرابخواند. مجلس هشتم که در ابتدا حمایت تام و تمام از دولت را وظیفه خود می دانست اکنون، پس از ماهها تشتت و تردید، به این نتیجه رسیده که پرچمدار گفتمان 3 تیر را در اسفندماه امسال برای پاسخگویی به سئوالات بیشمار خود به مجلس احضار کند. دولت اعلام کرده است که حاضر است قبل از انتخابات مجلس به سئوالات نمایندگان در صحن علنی پاسخ بگوید اما نمایندگان ترجیح می دهند این بازخواست پس از انتخابات صورت گیرد.

اینکه اعلام وصول طرح سئوال در این تاریخ و اینچنین هنگامه ای، با هدف اعمال کنترل بیشتر بر رفتارهای قوه مجریه در آستانه انتخابات صورت می گیرد هنوز بر ما مشخص نیست. نمایندگان مجلس قطعاً خطر عدم تمکین قوه مجریه در برابر قانون و همچنین بی اعتنایی آن به اقتدار و اختیارات دو قوه دیگر را درک کرده و شاید به همین دلیل چنین تصمیمی اتخاذ نموده اند. از سوی دیگر آشکار شدن این مسئله که آیا این بار نمایندگان واقعاً قصد بازخواست از عملکرد دولت عدالت محور را دارند نیز بر ما مشخص نیست و نیاز به گذشت زمان دارد.