از سيگار برگ يك ميليون توماني تا پردههاي 200 ميليون توماني!
گاهي اوقات كه صحبت از فاصله طبقاتي به ميان ميآيد، برخي از كارشناسان اقتصادي و حتي مديران دولتي اعتراض ميكنند و اين بحثها را به نفع اقتصاد ايران نميدانند.
البته حساب برنامهريزان اقتصادي كه با برنامههاي خود سناريوي فاصله طبقاتي را كليد زدهاند، جداست. آنها اقتصاد را از دريچه سياست ميبينند و براي همين دوست دارند تا تحت هر شرايطي از فعاليتهاي آنها در حوزههاي كلان اقتصادي تعريف شود ولي كارشناسان اقتصادي با نگراني از تئوريهاي اقتصادي ميخواهند فاصله طبقاتي را با تعارف و جملاتي تزيين شده بيان كنند.
به هر حال اما ميان اين دو گروه كه قرار ميگيري اين واقعيت بيش از هر چيز ديگري تو را آزار ميدهد كه چگونه شده است در يك شهر كوچك يا حتي بزرگ و در كنار گوش هم، شهروندان با كيلومترها فاصله، نسبت به موقعيت اقتصادي زندگي كنند؟ پاسخ اين پرسش بدون شك سخت است و ما هم براي اينكه موجب ناخشنودي مديران دولتي اقتصاد نشويم، خيلي هم كاري به چرايي ماجرا نداريم. فقط از قيمتهايي گزارش ميدهيم كه اقتصاد را تبديل به يك طنز كردهاند.
در ضمن كاري هم به اين نداريم كه تئوريهاي اقتصادي چه ميگويند يا از چه چيزي خوشحال ميشوند. اين را هم ميدانيم كه همه شهروندان حق دارند آن طور كه دوست دارند، زندگي كنند. اين را به خاطر اين ميگوييم كه شما لطف كنيد و فردا به روزنامه زنگ نزنيد و فرمولهاي اقتصاد سرمايهداري را به ما يادآوري نكنيد تا آنجا كه ميدانيم حتي طرفداران اقتصاد آزاد نيز تمايل ندارند تا در جامعهاي زندگي كنند كه فاصله طبقاتي آن بيمارگونه رشد كرده است.
بگذريم. حتما شما تا به حال از كنار مغازههايي عبور كردهايد كه در اوج هدفمند شدن يارانهها و گراني بهاي برق، در نور لامپهاي متعدد ميدرخشند. اين مغازهها لوسترفروشي هستند. شما هم ميتوانيد وارد اين مغازهها شويد اما فراموش نكنيد كه در بهترين حالت فقط شايد يك تماشاچي باشيد چون لوسترهاي وارداتي صد ميليون توماني دود را از سر شما راهي هوا ميكند.
باور كنيد كه ما شوخي نميكنيم. لوستر صدميليون توماني را ميتوان در همين شهر بزرگ پيدا كرد كه هنوز با صدميليون تومان ميتوان دو فقره آپارتمان 40ميليون توماني خريداري كرد. يعني كمي آنسوتر از اين مغازههاي لوسترفروشي، در جايي به اسم اسلامشهر يا مناطقي جنوبيتر از 13 آبان و حوالي كهريزك، صدميليون تومان پول دو فقره آپارتمان 40 تا 50 متري است.
ما دو روز پيش با يكي از فروشندگان لوسترهاي وارداتي صحبت كرديم. از او پرسيديم: «آيا اين لوسترها فروش هم ميرود و كسي آنها را ميخرد؟» آقاي فروشنده لبخندي تحويل ما داد و گفت: «ما سفارش لوسترهاي 200ميليون تومانی هم داريم و تعداد زيادي هم مشتري داريم. برخي از مشتريها حتي سفارش لوسترهايي ميدهند كه با رنگ خانه آنها در يك طيف باشد و پول بيشتري هم ميدهند.»
البته اين همه ماجرا نيست. سناريوي واردات در چند سال گذشته حتي لوسترهاي گرانتري را نيز وارد بازار کرده است كه ما بدون تعارف از ارايه نرخ آنها پرهيز ميكنيم. منتها اين را بگوييم با قيمتهاي ارزان هم ميشود لوستر وارداتي خريد. فقط بايد كمي به سمت نقاط جنوبي تهران برويد. در آنجا لوسترهاي 50هزار توماني تا يك ميليون توماني هم پيدا ميشود.
بعد از لوستر شايد فرش هم كالاي خوبي باشد كه حيرت را به چهره شما تحميل ميكند. بدون شك اين روزها همه ميدانند كه روزگاري ايران تنها نام قابل اعتنايي در بازار فرش ايران بود. مصرفكنندگان ايراني نيز طعم زندگي روي فرش ايراني را چشيده بودند اما حالا كار به جايي رسيده است كه يك فرش ششمتري صد رج تبريز تا 20ميليون تومان به فروش ميرسد. البته در اين نوع از فرشها با 10ميليون تومان هم ميتوان يك فرش ششمتري خريداري كرد.
به قول يكي از فروشندگان فرش، رقابت خوبي براي خريد فرشهاي 20ميليون تومانی بين برخي از شهروندان شكل گرفته است. با خود كه فكر ميكني به اين نتيجه ميرسي كه اين رقابت خيلي هم بيراه نيست. وقتي در تهران و در برخي از نقاط شهر، آپارتمان هر متر تا 15ميليون تومان به فروش ميرسد يا يك آپارتمان 300 متري روي دوش يكي از برجهاي معروف تا ششميليارد تومان قيمت ميخورد يا يك ساعت با مارك رولكس وقتي در فهرست كالاهاي وارداتي قرار ميگيرد و تا 150ميليون تومان به فروش ميرسد يا وقتي در چند رستوران بهاي يك پرس غذا حتي 300هزار تومان را مزمزه ميكند يا يك گردبند طلا با مرواريدهاي درخشان با قيمت 200ميليون تومان به تندي به فروش ميرسد و طلا فروشان ميگويند از اين مشتريها باز هم دارند يا وقتي ماشينهاي يك يا دو يا سه ميليارد تومانی كالاي وارداتي ميشود، چه ايرادي دارد كه براي فرش 20ميليون تومانی رقابت شكل بگيرد؟ حتما شما اگر در خانه يكي از خودروسواران ميلياردي يا مصرفكنندگان كالاهايگران وارداتي يك فرش 180هزار توماني دست بافت ببينيد تا حد زيادي بخنديد.
اين را هم فراموش نكنيد كه اين روزها مصرف سيگارهاي برگي در ميان برخي باب شده كه هر نخ آن 300هزار تومان تا يك ميليون تومان به فروش ميرسد. در ضمن شما اگر مصرفكننده كالاهاي لوكس خارجي باشيد، ميتوانيد سري هم به بازار لوازم خانگي بزنيد.
اين روزها مارك ميله (اگر درست نوشته باشيم) ساخت آلمان مشتريان پرو پا قرصي دارد. يخچالهاي ميله از 600هزار تومان تا 20ميليون تومان در بازار قیمت دارند. گازهاي ميله نيز از يكميليون و 700هزار تومان تا سهميليون تومان به فروش ميرسند. السيديهاي پاناسونيك نيز اين روزها كمي ظاهرا ارزان شدهاند. فروشندگان اين محصول ميگويند، فقط با 55ميليون تومان ميتوان يك دستگاه صد اينچ خريداري كرد.
مبلمان هماكنون جزو كالاهاي مفيد وارداتي محسوب ميشود. بعضي از شهروندان عزيز براي يك دست مبلمان ايتاليايي 300ميليون تومان و براي يك ميز تلويزيون ايتاليايي نيز فقط چهارميليون تومان پرداخت ميكنند. فروشندگان اين محصولات نيز ميگويند، آنقدر مشتري دارند كه كالاهايشان روي دستشان نماند. جالبتر از همه اينها نرخ پردههاي وارداتي است. در شمال تهران نرخي كه براي پرده يك آپارتمان 450متري ارايه ميشود، بيش از 200ميليون تومان است و براي يك آشپزخانه 14متري نيز كابينتهاي آلماني با نرخ 55ميليون تومان نصب ميكنند.
به نظر شما با اين 200ميليون تومان كه فقط پول پرده يك آپارتمان است چند تا آپارتمان ميشود خريداري كرد؟ البته ما فاصله طبقاتي نداريم.