کاری نکنید که بدحجابی تبدیل به لجبازی شود
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
کلاف ابریشم که در هم بپیچد، پیدا کردن سرنخ دشوار میشود؛ موضوع حجاب در جامعه اسلامی ما مصداق همین کلاف شده که با بیحوصلگی و بد عمل کردن در قبال آن سر ماجرا را گم کردیم. ریشهها در هم تنیده و به سامان شدن اوضاع سخت شده است.
حرف این است که چه میشود «زنان و مردان معتقد به اسلام» دچار سهلانگاری در رعایت حدود میشوند و کمکم به این سهلانگاری عادت میکنند و ترک عادت هم دشوار. دیدیم که طی سالهای گذشته به جای یافتن این سوال، مسئولان و گروهها و نهادهای اجتماعی تنها به تکرار جمله «باید فرهنگسازی شود» پرداختند. البته اهتمامی تام هم بر اجرای طرح امنیت اجتماعی و گشت ارشاد داشتند، بدون عمل به جملهای که مکرر شنیدیم و به خوبی دریافتیم که آبی از تنور مسئولان فرهنگ در جامعه گرم نمیشود.
عدم توجه به ریشه مشکل بهعلاوه برخی اقدامات قهری و گاه سخنانی غیرکاربردی نه تنها بدحجابی را درمان نمیکند بلکه عواقب وخیمتری را نیز به دنبال دارد. چراکه کسانی که حالا به نادرست حجاب را امری شخصی میدانند با درک نکردن دلیل این سختگیری ممکن است کار را به لجبازی بکشانند و حجاب خود را دستاویزی قرار دهند برای ابراز ساز مخالف. به نظرتان اگر پدری ببیند دخترش بدون روسری داخل کوچه آمده و بعد بدون دادن آگاهی و در اقدامی غیردوستانه سیلی نثار او کند، واکنش دختر به جز انزجار از دین و حتی رفتار پدر خواهد بود؟
سالهاست که عنوان میشود فرهنگ، چرخ پنچر و پنجم ارابه مملکت است و نهادهای مختلف در این عرصه برای سامان دادن به اوضاع چنان دست روی دست گذاشتند که انگار قرار است اتم بشکافند! بعد برای مسری نشدن بدحجابی در جامعه تنها متوسل به طرح ارتقای امنیت اجتماعی شدند، بدون توجه به اینکه قبل از طی کردن تمام مراحل یک راست رفتهاند سرخانه آخر و رفتارشان مانند کردار همان پدر است در مقابل دختر.
میگویند برخورد از طریق گشت ارشاد مسکنی است برای درد جامعه تا بیمار به اورژانس رسانده شود. غافل از اینکه گرچه مسکنی است برای قشری از جامعه که با دیدن بدحجابها ناراحت میشوند اما دقیقا تاثیر معکوسی دارد بر قشر دیگر. البته خوراندن این مسکن هم درحالی ادامه دارد که حتی کسی به خودش زحمت نداده 115 را بگیرد. بیمار به بیمارستان هم که رسیده باشد انقدر از این پزشک به آن پزشک ارجاعش دادند که کسی هنوز سر درنیاورده دردش چیست. آنهایی هم که فهمیدند جرئت درمان او را ندارد. چون این بیمار نیاز به جراحی دارد، جراحی هم درد و زحمت و هزینه! و قبل از همه اینها خانواده بیمار باید با این حقیقت مواجه شوند که بیماری چیست و چرا فرد به آن مبتلا شده؟
اصلا فهمیدن چرایی بیماری و راه درمان آن مهمترین بخش ماجراست. کسی نمیخواهد بفهمد چون فهمیدن هزینه دارد. کسی نمیخواهد ببیند که در «برخی موارد» کار از بدحجابی هم فراتر رفته و نشان از نوعی عدم تفکر و تعمق در رفتار دارد. اینکه دختری با میکاپ عروس برای خرید از خانه خارج میشود و مانتویی شبیه به لباس مهمانی شب در دانشگاه ظاهر میشود، دختران نوجوان و کم سن و سال همپای مادران خود به زینت میپردازند، لباسهایی که برخی میپوشند به هیج عنوان مناسب مکان نیست و بدتر اینکه دختران بدحجاب دست در دست پدران مذهبی و زنان بدحجاب در کنار همسر و تحت حمایت خانواده هستند و ... تاولهای بیماری پیشرفتهتر از بدحجابی است.
در چنین شرایطی به نظر نمیرسد تنبیه و توبیخ تنها فایدهای داشته باشد که رفتن سر خانه آخر بدون طی کردن خانههای قبل جامعه را به جایی میرساند که پروندهدار شدن به جرم بدحجابی بشود افتخار و مدرکی برای جنگیدن. دختران و پسران حرف از تعداد دفعاتی بزنند که به این جرم سوار ماشین پلیس شدند و بخندند!
باشد؛ گشت ارشاد همراه با رعایت شان و حدود امر به معروف و نهی از منکر همان مسکن آرام کردن بخشی از جامعه. اما محض رضای خدا بیمار را هم که دارد درد میکشد به بیمارستان برسانید و فکری به حالش بکنید. بگذارید برایتان بگوید که چیزی فراتر از تعلیمات دینی و روخوانی قرآن در مدرسه به او عرضه نکردند. آنچه هم از نمود دین در جامعه لمس کرده تفاوت عمیقی با آموختههایش دارد و همین دین گریزش کرده؛ دروغ و دوریی و کجرفتاری و... به ویژه در جماعت به اصطلاح مذهبی دچار سرگردانیاش میکند.
بگوید که بیکار است، وعدههای تامین شغل اغلب پوچ از آب درمیآید، مهارت کافی نیاموخته و سیستم آموزشی خلاقیت او را کور کرده و هیچ وقت جو یادگیری علم و پروراندن و ذوق یادگیری به حدی نبوده که استعدادها شکوفا شوند تا او را از نظر ذهنی آنقدر غنی کنند که نیازی به غنی کردن صورت نباشد، آنقدر سر و دل و مغرش را شلوغ کند که پرداختن افراطی به ظواهر برایش بیمعنی شود. آنقدر برای تفکر و ایده و وجودش در جامعه ارزش قائل باشند که نیازی به ارزش گذاری و جلب توجه ظاهری نداشته باشد. بگوید که عوض همه اینها او مانده و انبوه آگهیهایی که منشی با روابط عموی بالا میخواهند و سادهاش میشود منشی با ویترین خوب! و مهمتر؛ جوانان بیکار در جامعهای سرگردان شدند که فضایش به دلایلی که همه میدانیم جنسی است.
سرگرمی و تفریح و اوقات فراغت که هیچ، حتی تعریف و مدل و الگوی درستی هم از اینها ندارد. از طرفی هرجا سر میگردانند چیزی را عرضه میکند که با آموختهها مغایر است اما فراوانی آن کم کم عرفش میکند و جوان را به همراهی وادار. مثل انواع و اقسام تکنولوژها و وسایل ارتباط جمعی که سرگرمی شده و راهی برای تهاجم فرهنگی و حتی تمام مانتوفروشیهایی که باید زیر پا بگذارد و مدل درست و درمانی پیدا نکند برای پوشیدن. الگوی پوشش زن ایرانی- اسلامی هم همواره رویا باشد چون اتفاق نظری دراین باره از سوی متولیان نیست و تمام طرحها شکست میخورد.
دلم خواست یادی از سینما و تلویزیون کنم و الگوهای بدی که ارائه میدهند و کارهایی که باید انجام دهند و نمیدهند. اما راستش خجالت کشیدم! آنقدر که گفتیم و نشنیدند، آنها که ناشنوا نیستند، ترسیدم فکر کنند ما مجنون هستیم که مرتب تکرار میکنیم.
و سخن آخر؛ قبل از اینکه بدحجابی گناه باشد و نهی از آن واجب، ما با گناههای بزرگتری مواجه هستیم که چون نمود اجتماعی ندارند نادیده گرفته میشوند. گناهانی که اتفاقا گاه ریشه و عامل همین بدحجابی هستند. مثل دزدی. دزدی از کار، مسئولیت، آموزش، صداقت، عمل به حقیقت و دین و خیلی از دزدیهای دیگر در جامعه که باعث دین گریزی جوانان میشود.
جالب اینکه درمقابل هر دو شخص بدحجاب و دزدی که از دیوار بالا رفته(و نه سایر دزدیها) نگاه مجرمانه وجود دارد! درحالی که ماهیتی کاملا متفاوت دارند اما چه فرقی میکند وقتی مسئولان تنها یک راه را برای مقابله بلدند. آنهم وقتی راههای دوستانهتری هم هست. از نگاه دیگر نیز بد نیست به عقاید هم احترام بگذاریم. جای خدا ننشینیم و جایگاه کسی را به خاطر پوشش قعر جهنم ندانیم و با رفتار و رافت اسلامی دوستان و اثرگذاری خود را روی آنان بیشتر کنیم. مگر نه اینکه فردی در زمان حضرت علی(ع) تنها به خاطر این مسلمان شد که مولا بعد از همراهی در سفر تا مسیری فرد نامسلمان را مشایعت کرد و او آنقدر شیفته دینی چنین محترم شد که همان جا به اسلام گروید. این خلق مسلمان در برابر نامسلمان است. حالا حساب کنید رفتار مسلمان با هم کیش خود باید چگونه باشد.