ماجرای پینوکیو و و بی خبری این روزهای ما
داستان پینوکیو هنوز در خاطره ها مانده است. مخصوصا که این روزها به شکل فیلم سینمائی و یا همان کارتون قدیمی و خاطره انگیر مجددا پخش می شود. در آن داستان به یاد ماندنی و کم نظیر مرد درشکه سوار و ظاهرا مهربان، جوانان را برای سرگرم سازی به یک شهربازی کذائی می برد. آنجا بود که بچه ها کم کم هویت خود را با سرگرم سازی از دست دادند و تبدیل به الاغ شدند. نویسنده از هویت الاغ استفاده کرده بود تا اوج بلاهت و خرفتی انسان مدرن که صرفا مشغول سرگرمی است را نشان دهد.
اتفاقی که در آن شهربازی افتاد تصویری از دنیای جدید خبر در جامعه مدرن و امروزی ما است. روز خبرنگار فرصت خوبی است که یک بار دیگر دنیای خبر و رسانه های خبری را با توجه به رسالت اطلاع رسانی آن مورد توجه قرار دهیم.
دگردیسی رسانه های جمعی طی چند دهه اخیر و بالاخص چند سال گذشته، بیش از آنکه بر مدار خبر رسانی چرخیده باشد، منشا سرگرمی سازی بوده و جامعه را بر خلاف تصور رایج هر روز در بی خبری بیشتری فرو برده است.
ماجرا چیست ؟چرا پس از رویش ده ها رسانه مکتوب و تصویری ، سایبری و تلویزیونی و روزنامه ای، جامعه بی خبرتر از گذشته می شود و بیش از گذشته غافل است.در این رابطه حرف بسیار است اما بطور گزیده و خلاصه به 4 علت در این رابطه اشاره می شود.
کاتبان پادشاه
1-علت اول نقش قدرت به معنای اعم آن یعنی سیاسی و اقتصادی است. قدرت در پیوند بارسانه های مدرن توانسته است جریان اطلاع رسانی در کشور در اختیار بگیرد. این اتفاق نیازی نیست در قالب یک توطئه از پیش برنامه ریزی شده اجرا شود بلکه خاصیت رسانه های جمعی دوران ما این است که می تواند ابزار قدرت سیاست مداران و سرمایه داران و کاتبان پادشاهان جدید باشد.
نمونه آشکار این رسانه ها که در خدمت امپراطوری قدرت وثروت قرار گرفته است وضعیت خبر در غرب است.امروزه غرب با در اختیار داشتن بزرگترین کارتل های رسانه ای بیشترین سهم را در بی خبر گذاشتن مردم دنیا دارد. فقط کافی است که سی ان ان تصمیم بگیرد که خبری را منتشر سازد یا از کنار آن عبور کند.
این روزها به اسم خبر رسانی آزاد و بی طرف، اطلاعات دستچین شده و جهت داری را در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا در اوج بی خبری و غفلت سرخوش باشد. نکته جالب در این بی خبری اعتماد به نفس بالائی است که مخاطب دارد و می پندارد که از همه چیز و از همه جا با خبر است.امروزه انتشار اطلاعات دست چین شده که با سیطره جریان قدرت و سرمایه بر رسانه ها توزیع می شود، خطرناک ترین وپیچیده ترین و پنهان ترین روش برای نفوذ حماقت در جامعه است.
رسانه و همبرگر
نیم نگاهی به اخبار تحولات منطقه و نحوه انعکاس آن به اندازه کافی گویای این موضوع است. این وضعیت صرفا به غرب و سی ان ان و بی بی سی نیز بر محدود نمی شود. گویا خاصیت رسانه های امروز این است که مانند اسب چموش در اختیار قدرت و ثروت قرار گیرند. آیا رسانه ملی ما و اخبار 20 و 30 و خبر 21 و غیره واقعیت های جامعه ما را منعکس می کنند؟
روش های جدید بخش های خبری سیما و راه یابی بیشتر اخبار حاشیه ای به این بخش های خبری، بستر مناسب تری برای بی خبر گذاشتن مردم است. چرا که باعث می شود مردم احساس کنند که در جریان همه خبرها قرار گرفته اند حتی حاشیه های خبر.
مردم بارها و بارها از همایش های خالی و خوابیدن در این همایش ها و زمین افتادن خودکار یک مسئول و غیره می شنوند اما به سادگی هر چه تمامتر خبر دستگیری جادوگر مستقر در قدرت و فرماسون خواندن یک جریان سیاسی از سوی آیت الله مصباح و یا ماجرای طلبه های مضروب و یا نطق پیش از دستور و مهم برخی از نمایندگان مجلس سانسور می شود و اتفاقی هم نمی افتد. در واقع می توان گفت کسانی که در جامعه امروز ما تنها از رسانه ملی خبر کسب می کنند، جز بی اطلاع ترین قشر جامعه هستند.
رسانه های امروز کاملا در خدمت قدرت قرار دارند و جامعه را همچون برده هایی به این سو وآن سو می کشند.در همین رابطه هاکسلی در رمان معروف دنیای قشنگ نو تعبیر جالبی دارد.وی تصریح می کند که رسانه های جدید تحت تدبیر قدرت، افراد را بی هویت و غافل نگه می دارد. وی می گوید در چنین جامعه ای افراد حتی تحت تاثیر رسانه، شعار آزادی هم سر می دهند اما مطالبه آنها بیش از این فریاد نخواهد بود که "رسانه و همبرگرم را به من بدهید اما از مسئولیت های ناشی از آزادی با من سخن مگوئید."
این جامعه با شعار های هزار رنگ و مدعی آزادی با جادوی رسانه های خبری، غافل و سرگرم مبارزه برای شهوت می شود.
حاشیه های داغ و سرگرم کننده
2-دومین دلیل در بی خبر گذاشتن جامعه امروز خبررسانی حاشیه ای است.خبر با شکل گیری رسانه مدرن و بیشتر در رسانه های مجازی و سایبری تبدیل به سرگرمی شده و جدیت خود را از دست داده است. افراد به شکل سرگرمی به اخبار نگاه می کنند.طبیعی است که در چنین شرایطی اخبار مهم و البته غیر جذاب به حاشیه روند.مهمتر از متن، حاشیه ها می شود.خبر آمدن یک سوسک در جلسه سخنرانی دکتر ولایتی در شبکه چهار، بازدید رویایی پیدا می کند و همه از ازدواج چندم فلان بازیگر مطلع می شوند و کشف حجاب خانم گلشیفته همه را درگیر خود می کند، اما بسیاری هنوز نمی دانند که سومالی چه خبر است و فرق سوریه با مصر چیست و چرا رئیس جمهور به فلان سفر رفت و دستاورد سفر لاریجانی به بهمان کشور چه بوده است.
این روزها برخلاف تصور رایج، رسانه منشا دانائی نیست بلکه بر عکس مهمترین ابزار برای بی اطلاع نگه داشتن و بی خبر گذاشتن مردم شده است.
این ماجرا نه در ایران بلک همه جائی است.مدتها پیش گفته شد که آمریکا به عنوان مهد رسانه های آزاد، در ردیف بی اطلاع ترین مردم جهان قرار دارد.
خبر های دست چندم و گزینشی همراه با اخبار سرگرم کننده و در کنار بمباران خبری باعث می شود که افراد، کمتر احساس نادانی و بی اطلاعی کنند و با اعتماد به نفس کاذب خود را مطلع بدانند.
در همین رابطه نیل پستمن در کتاب زندگی در عیش و مردن در خوشی گزارش جالبی دارد.وی می نویسد که آمریکائی ها کم اطلاع ترین و بی خبر ترین مردمی هستند که از حداقل اطلاعات عمومی برخوردارند.وی در ادامه به نتایج یک نظرسنجی در این کشور اشاره می کند و می گوید در یک مقطع مشخص 70 درصد مردم نمی دانستند که نام وزیر امور خارجه شان چیست و رئیس دیوان عدالت اداری کشور کیست؟ وی به موضوع گروگان گیری آمریکائی ها در ایران اشاره می کند و می گوید این حادثه بیشترین سهم را در رسانه ها آن دوره داشته است اما در همان زمان از هر 100 نفر یکی نمی دانست اصلا ایران کجاست و مردم آن چه مذهبی دارند و چطور صحبت می کند.
به تعبیر پستمن این روزها ضداطلاعات جای اطلاعات و اخبار واقعی را گرفته است و افراد در بی خبری محض خود را مطلع می پندارند و همچون قدیس به رسانه ها ایمان دارند.
عکس +خبر و احساس خواب آلودگی
خبر رسانی سرگرم کننده با سرعت هرچه تمامتر جای خبر رسانی جدی و سرنوشت ساز را گرفته و کوچک و بزرگ و سیاستمدار و مردم عادی را الوده خود کرده است. نمونه این سرگرم سازی، اخبار به علاوه عکس و تصاویر است.
خبر-عکس و خبر- تصویر که این روزها به شدت به رسانه های مجازی راه یافته است نمونه ای از این سرگرم سازی رسانه ای است.
افراد علاقه دارند کمترین زمان را برای خواندن اخبار صرف کنند.عکس- خبر بهترین و جذاب ترین نوع ارضای خبری مخاطب امروز است.
عکس و تصویر جای خبر رسانی مکتوب را گرفته است و هر روز عرصه را برای این دست خبر ها تنگ تر می کند.جمله تحقیر آمیز "برخی عقلشان به چشم شان است" با رونق عکس -خبر ها بیشتر جلوه می کند.چشم و بصر مربوط به وادی کمیات است و افراد را از کیفیات دورتر می سازد. قدرت فکر و تخیل و اندیشه را از مخاطب می گیرد حال انکه به همان اندازه و بلکه بیشتر ذهن افراد را خسته می کند.
گویا افراد بعد از خواندن این دست خبر ها احساس خستگی زیادی می کنند و نیاز به خوابیدن دارند. یک نظر سنجی از مخاطبین سایت جهان نشان می داد که افراد روزانه کمتر از 5 دقیه کتاب می خوانند و یبش از 2 ساعت صرف سایت های خبری می کنند. اگر از تک تک این افراد بپرسید، می گویند به اندازه خواندن یک کتاب و فکر کردن طولانی خسته شده اند حال انکه خستگی ذهن انها ناشی از تحمیل اخبار است نه تعقل و تفکر ذهن آزاد.
جری ماندر در کتاب کندکاوی در ماهیت و کارکرد تلویزیون به خوبی توضیح می دهد که چطور تصاویر تحمیلی جای خود را به تصاویری که در درون شخص تولید می شود می دهد و افراد را مسخ می سازد.در این رابطه نیز حرف و سخن بسیار است که بماند برای بعد.
بس است؛ و حالا به این خبر توجه کنید
3-نکته سوم در غافل نگه داشتن جامعه ، تولید و توزیع و انتشار انبوه اخبار و اطلاعات است.
جامعه امروز در برابر پمپاز سرسام آور خبر و شبه خبر قرار دارد.بمباران خبری باعث می شود حساسیت جامعه نسبت به خبرهای اصلی کم شود .
انتشار پیاپی خبرها بدون ارتباط با یکدیگر باعث می شود فرد نسبت به اخبار خوشحال کنده و ناراحت کننده به یک میزان حساسیت نشان دهد.فرض کنید پای خبر 20 و 30 نشسته اید.مجری و اخبار گو ابتدا از سیل همراه بازلزله در یکی از شهرهای ایران خبر می دهد.واقعه ای که در ان دهها خانه از بین رفته و صدها خانواده نیز آواره شدند.این خبر تمام نشده بالافاصه خبر دیگری منتشر می شود و مجری از برکناری ناگهانی 3 وزیر در هیات دولت می گوید و پس از ان "صرفا جهت اطلاع "، افتتاح نمایشی یک پروژه را سوژه می کند و نهایتا اینکه گزارش خبری از اوقات فراغت جوانان در فصل تابستان پخش می شود. چه اتفاق می افتد؟ چه میزان خبر سیل و زلزله توانسته است مردم را تحت تاثیر قرار دهد؟ فراموشی و بی تفاوتی نسبت به اخبار مهم ناشی از همین بماران خبری در جامعه است. گم شدن اخبار مهم در میان خبرهای ریز و درشتی که در 70 درصد موارد، انتشار یا عدم انتشار آن فرقی نمی کند.
به همین دلیل است که پستمن می گوید جامعه خبری امروز، از هرگونه نظم و معنی تهی است و دلیلی برای جدی گرفتن اخبار وجود ندارد .هیچ قتل و جنایتی وحشتانک نیست.هیچ زلزه و زمین لرزه ای فاجعه آفرین نیست و هیچ خطای سیاسی خسارت بار و پرهزینه نیست.گوینده خبر با بیان سلسه وار اخبار می خواهد به شما بگوید که شما به اندزاه کافی درباره موضوع قبلی فکر کردید و لزومی ندارد که خود را ناراحت کنید.حالا به خبر جدید گوش کنید ... وخبر بعد خوانده می شود!
خبر رسانی به سبک ابوموسی اشعری
یکی از منافقانه ترین شیوه های رسوخ و نفوذ اخبار در جامعه، ادعای بی طرفی رسانه ها است.رسانه هایی که به سبک ابوموسی اشعری مدعی می شوند بین حق و باطل هیچ یک را انتخاب نمی کنند و اساسا اخبارشان فارغ از هر گونه ارزش ایدئولوژیکی است. بی طرفند و تنها به انتقال اطلاعات و خبر می پردازند.عده ای هم این دروغ بزرگ را باور می کنند و ذهن و دل خود را به این رسانه های بی طرف می سپارند.
حال آنکه خبر رسانی بی طرف اساسا محال ممکن نیست. ادعای خبر رسانی بی طرف نفاقی برای گمراه کردن جامعه است.امروزه خبرهائی که گفته می شود و انچه گفته نمی شود و چینش اخبار و انتخاب عکس ها و لید ها و تیتر ها و وزنی که به اخبار داده می شود و همه و همه روش های ارزش گذاری بر اخبار محسوب می شود که مخاطب از آن غافل است.امروز کمتر خبر- تحلیل منتشر می شود و این خبر است که توضیح دهنده خبر دیگری است.گزارش خبری ها جای خبر- تحلیل ها و مقالات را گرفته اند. خاصیت گزارش خبری این است که خبر را با خبر توضیح می دهد و مخاطب احساس می کند، رسانه مجموعه ای از اخبار را صادقانه و بی غرض در اختیار او قرار داده تا خودش انتخاب کند. حال آنکه گوشه رینگ قرار گرفته و ناگزیر است تحلیل های پشت سر خبرها را بپذیرد.
دهها دلیل دیگر هم وجود دارد که نشان می دهد که رسانه امروز با همه ادعائی آزادی و اطلاع رسانی که دارد نقش همان شهربازی داستان پینو کیو را بازی می کند و به شکل ناجوانمردانه ای جامعه را در اوج غفلت نگه می دارد.
جوانی را فرض کنید که این روزها با گودر و فیس بوک و جیمیل پلاس و غیره احساس مطلع بودن می کند و سرخوش از این همه خبر رنگارنگ است اما دریغ از آن که کمترین حساسیتی نسبت به مسائل اصلی جامعه داشته باشد. و البته در چنین جامعه زنگ زده ای است که گوش شنوائی برای مسائل اصلی نیست.