اندر حکایت همه آنچه فیس‌بوک نامیده می‌شود

ارسال در مهم ترین خبرهای استان و کشور

روزگار غریبی است. دنیا عوض شده است. مردم هم عوض شده‌اند. شهر و دیارمان هم عوض شده است. وسائل ارتباط جمعی‌مان هم عوض شده است و انگار دین و ایمان‌مان هم دارد عوض می‌شود. دین و ایمانی که قرار بوده از رسول خاتم تا روز قیامت یکی بماند، هر روز دارد به تعداد ما آدم‌ها تفسیر می‌شود. تفسیر به رای یک طرف و اجرا شدن یا نشدنش هم طرف دیگر. انگار در زمان غیبت، مدرنیته در حال پیشی گرفتن از سنت است و صاحبان این موج هم دین را گذاشته‌اند به حساب سنت و با کارهای‌شان می‌توان فهمید که به دنبال پشت سر گذاشتن آن هستند. بحث من اما به این گستردگی نیست. بحث سنت و مدرنیته را پیش‌تر گفته‌ام و در آینده نیز ان شا الله بیش‌تر خواهم گفت. بحث من عوض شدن دنیا است، در محدوده وسائل ارتباط جمعی. از این هم محدودتر، دنیای مجازی و از این هم محدودتر، پدیده‌ای به نام فیس بوک(Facebook). سایتی که خود دنیایی است از تمام آنچه در دنیای واقعی به آنها صفات خوب یا بد می‌دهیم و با آن‌ها زندگی می‌کنیم.

اول از همه ذکر این نکته خالی از لطف نیست که چرا فیس بوک؟ مگر سایت‌های ارتباط جمعی یا به اصطلاح شبکه‌های اجتماعی قبل از این سایت نبوده‌اند؟ آیا فیس‌بوک ایده جدیدی است؟ چرا این‌قدر مهم تلقی می‌شود و امروزه همه جا صحبت از فیس‌بوک است؟ در جواب این سوالات باید گفت از سال‌ها پیش از این نیز شبکه‌های اجتماعی مجازی متعددی در عرصه وب فعالیت می‌کردند. سایت‌هایی چون ارکات، مای اسپیس و نمونه ایرانی آن، کلوب. ولی با ظهور فیس بوک، به دلایل مختلفی از جمله ایده جدید ارتباط‌های ساده و به اشتراگ گذاری‌های علایق به نحو راحت و دلچسب، باعث شد تا موج جدیدی در فضای مجازی به راه افتد که حتی دنیای حقیقی را هم گرفتار
خود کند.

قدرت فیس بوک در سادگی آن است. در سرعت انتشار اطلاعات و امکانات قابل توجه برای هر کسی که به نوعی با فضای مجازی ارتباط دارد و علاقه دارد با دیگران رابطه برقرار کند. اما نکته مهمی که باید به آن اشاره نمود، منطبق بودن فضای این سایت بر یک سبک زندگی(lifestyle) کاملا آمریکایی است. این مساله شاید مهمترین وجه فیس‌بوک باشد که مرکز فرماندهی و کنترل آن هم در خود ایالات متحده قرار دارد.

حال ببینیم سبک زندگی آمریکایی به چه معناست و چگونه یک سایت می‌تواند در راستای آن قدم بردارد. سبک زندگی در واقع همان کارهای ریز و درشت روزمره ماست که با انجام دادن یا ندادن آن‌ها، حیطه‌ای را برای خود مشخص کرده‌ایم و در محدوده آن زندگی می‌کنیم. به عنوان مثال سبک زندگی یک مسلمان، از بایدها و نبایدهایی تشکیل شده است که امور روزمره وی در راستای آن‌ها انجام می‌پذیرد. منظورمان از سبک زندگی آمریکایی، همان حرکات و سکنات و خط قرمزهایی هست که برای یک شهروند آمریکا ترسیم شده تا وی در راستای آن‌ها حرکت کند و زندگی خود را بر آن‌ها منطبق سازد. اگر بخواهیم جزئی‌تر به این مساله نگاه کنیم، از سبک زندگی به طرز زندگی می‌رسیم که آن هم از نوع پوشش ما تا نوع تغزیه ما را شامل می‌شود.

این که می‌گوییم فیس بوک، بر اساس سبک زندگی آمریکایی مدیریت می‌شود، یعنی این که اولا آزادی‌های سبک زندگی آمریکایی را داراست و دوما خط قرمزهای دولت ایالات متحده آمریکا هم به شدت در آن رعایت می‌شود. به عنوان مثال، در سبک زندگی آمریکایی، حریم خصوصی افراد تا جایی است که هر کس اجازه دارد هر غذایی بخورد، هر پوششی برای خود انتخاب کند، هر دین یا مسلکی داشته باشد و تمام این‌ها را بی‌پرده در اختیار دیگران هم قرار دهد. اگر بخواهیم این بحث را به صورت مصداقی با فعالیت جاری سایت فیس بوک منطبق کنیم، می‌توان به تصاویر، نوشته‌ها و اطلاعاتی که افراد در فیس‌بوک منتشر می‌کنند اشاره نمود. عضو آمریکایی فیس بوک، تصاویر خود را از جشن‌های ازدواج و تولدش، مسافرت‌هایش و گاها فعالیت‌هایی چون ورزش و مهمانی‌هایی که در آن شرکت می‌کند را منتشر می‌کند.

در این‌جا لازم است تعریف صحیحی از کلمه انتشار داشته باشیم. اشتراک (Share) یا انتشار (Publish) عکس، متن یا هر چیز دیگری در فضای وب به معنی آن است که منتشر کننده آن رسما اعلام می‌کند که من تمایل دارم که این اطلاعات در اختیار همگان قرار بگیرد. جالب است بدانید وقتی کاربری قصد ارسال مطلبی به سایت ویکی پدیا را دارد، ویکی پدیا صریحا به او می‌گوید اگر نمی‌خواهید اطلاعاتتان در اختیار دیگران قرار بگیرد، آن را منتشر نکنید! این مساله که سایتی مثل فیس‌بوک امکان تنظیم کردن امنیت اکانت را به کاربران می‌دهد یک شوخی بیش نیست. چرا که اولا وقتی شخصی اطلاعاتی را بر روی فضای مجازی آپلود می‌کند، به مانند این است که آن اطلاعات وسط خیابان رها شده باشد! دوما در مورد سایت فیس بوک به راحتی می‌توان از طریق روابطی (Friendship) که ایجاد می‌شود، به اطلاعات اکانت کاربران دسترسی پیدا کرد. شاید ادعای اول کمی دور از ذهن باشد، ولی این موضوع سخن پژوهشگرانی غربی است که مدت‌ها بر این مساله تحقیق نموده‌اند.

نکات جالبی در مورد سیاست حفظ حریم شخصی کاربران (Privacy Policy) در فیس بوک وجود دارد. اول آن که افراد مکلف‌اند نام و نام خانوادگی واقعی خود را درج کنند. غیر از این که فیس بوک این مساله را به کاربر گوشزد می‌کند و راه‌هایی برای تشخیص واقعی بودن نام دارد، از تعویض مکرر نام و نام خانوادگی جلوگیری می‌کند. دوم آنکه فیس بوک به کاربران گوشزد کرده تا تصاویر برهنه منتشر نکنند. چرا که در غیر این صورت، فیس بوک محبوبیت خود را در بین بسیاری از افراد از دست داده و دیگر نمی‌تواند به هدف اصلی خود برسد. سوم آنکه هیچ کس نمی‌تواند نام، عکس پروفایل و جنسیت خود را مخفی کند و این موارد از جمله اطلاعاتی است که برای تمام بازدید کنندگان، قابل دیدن است. اما قانون نانوشته دیگری نیز وجود دارد و آن، جلوگیری از فعالیت گروه‌ها و کاربرانی است که به نوعی بر خلاف سیاست‌های دولت ایالات متحده عمل می‌کنند.

اما شاید بتوان زیر بنای اساسی این سایت و دلیل موفقیت و برتری آن نسبت به سایت‌های هم خانواده‌اش را یک جمله دانست و آن این است که فیس بوک به محض ورود هر کاربر، از او می‌پرسد: در چه فکری؟ پاسخ این سوال ساده، احتمالا جواب ساده‌ای خواهد بود که کاربر در قالب چند کلمه بیان می‌کند. ولی همین مساله یعنی بیان مسائل شخصی که در نهایت سبک زندگی وی را تشکیل می‌دهند.

حالا که مفهوم سبک زندگی و فضایی که فیس بوک در آن تنفس می‌کند روشن شد، به مساله اصلی باز می‌گردیم. تطبیق فیس‌بوک به مثابه یک محیط آمریکایی بر جامعه مسلمان ایرانی. نکته‌ای که گمان می‌رود هدف غایی فعالیت فیس بوک باشد. تقریبا از همان اوایل فعالیت فیس بوک، کاربران ایرانی و پارسی زبان هم این سایت را شناختند و در آن ثبت نام کردند. ابتدا افراد کم و محدود، ولی به مرور زمان و با گسترش امکانات سایت، افراد زیادی در داخل و خارج از کشور به این سایت ملحق شدند. شاید در ابتدا همه به این سایت به چشم یک شبکه اجتماعی معمولی مانند بقیه شبکه‌های اجتماعی نگاه می‌کردند، ولی با گذشت زمان و سیاست‌هایی که مدیران فیس بوک به کار بردند، باعث شد تا اولا افراد مجذوب آن شوند و دوما هویت واقعی و اطلاعات کاملا درستی از خود را بر روی این سایت قرار دهند. تعداد کاربران پارسی زبان فیس بوک آن‌قدر زیاد شد که زبان فارسی هم به زبان‌های این سایت اضافه گردید.

هم اکنون فیس بوک به بانک اطلاعاتی عظیمی تبدیل شده که از منظر ما ایرانی‌ها، افراد بسیاری با عقائد و تفکرات متفاوت، در این سایت عضو هستند و به اشتراک اطلاعات می‌پردازند. اما نکته مهم اینجاست که ضوابط این اشتراک اطلاعات چیست؟ آیا فیس‌بوک برای غیر آمریکایی‌ها ضوابط ویژه‌ای دارد یا خطوط قرمز همه‌ی کاربران، خطوط قرمز ایالات متحده است؟ در جواب باید گفت متاسفانه به دلیل ویژگی‌هایی که در مورد سبک زندگی آمریکایی ذکر شد، بسیاری از کاربران ایرانی با شروع فعالیت در این سایت، فیس بوک را بستر مناسبی برای انجام فعالیت‌هایی دیدند که در مورد آن‌ها در کشور و دین خود خط قرمزهایی وجود داشت. حالا شهروند فیس بوک خود را تسلیم این سایت و قواعد و ضوابط آن کرده و مانند شناگری که پس از مدت‌ها آب دیده باشد، خود را در دنیای فیس بوک رها کرده است.

البته منظور از کاربران فیس بوک که با دیدن این محیط دست از پا نشناخته‌اند و به انتشار اطلاعات شخصی خود پرداخته‌اند، همه کاربران ایرانی یا پارسی زبان نیست. خوشبختانه افرادی هم هستند که در محیط مجازی هم ضوابط محیط حقیقی را رعایت می‌کنند و به اصول خود پایبندند. اما در این مجال، منظور کسانی است که پروفایل(Profile) فیس بوکشان به مانند دفترچه خاطرات آنهاست. از اسم و فامیل حقیقی خود تا محل کار و تحصیل و اعتقادات و علائق و بدتر از همه تصاویر خصوصی خود، که هر عقل سلیمی از انتشار آن‌ها امتناع می‌ورزد را در اختیار همشهریان دنیای مجازی قرار داده‌اند. اگر این افراد مسلمان‌اند، کجای اسلام اجازه چنین اقداماتی را صادر کرده و اگر مسلمان نیستند، به حرمت ایرانی بودنشان، این کارها خلاف غیرت و اخلاق جوانمردی است. فیس بوک تا بدانجا دست افراد را باز گذاشته که متاسفانه شاهد توهین به ادیان و مذاهب نیز بوده‌ایم. اما در کنار این، جلوی فعالیت گروه‌هایی چون مخالفات رژیم صهیونیستی مانند حزب الله لبنان در فیس بوک گرفته می‌شود تا نشان دهد که بسیار ضریف و دقیق با ضوابط خود به سمت هدفی که در ذهن دارند پیش می‌روند.

در آخر باید گفت فیس بوک ادامه تهاجم فرهنگی بیست سال پیش است که مقام معظم رهبری فرمودند. ولی گوش کسی بدهکار نبود تا تبدیل شد به ناتوی فرهنگی. باز هم کسی به حرف قائد توجه نکرد تا اکنون که آقا از این موضوع با عنوان جنگ نرم یاد می‌کنند. فراموش نکنیم وارد جنگی سخت شده‌ایم که جنگ افزار آن نه تانگ و گلوله، بلکه وسائل روزمره زندگی‌مان است و اهداف آن، نه خاک سرزمین‌مان، بلکه مغز جوانان‌مان و دین و آیین و فرهنگ‌مان است.