الوفرصت شماره 50

ارسال در الو فرصت

aloحجم تلفن ها و نامه های مردمی به دفتر «فرصت» که اغلب حاوی درخواستهای مردم از مسؤولان و ارگان هاست رو به افزایش است واین نشان دهنده ضوررت وجود یک پل ارتباطی بین مردم و مسؤولان استان است.

انعکاس این درخواستها و درد دل ها لزوماً به معنای تأیید آنها نیست و در عرف مطبوعات هم نیست که یک مطبوعه در خصوص صحت و سقم ی کادعای تلفنی تحقیق کند. بلکه مطبوعات عموماً تلفن ها و تماسهایی را که· حاوی توهین و تهمت نبوده و تنها شامل یک درخواست یا گلایه جزئی است منتشر نموده و نهادها وارگان ها هم توجیه هستند که باید پاسخ لازم را ارائه کنند.و اینک این تماسها:

چند روز پیش یکی از دوستان من برای ثبت نام فرزندش به مدرسه راهنمایی فرهیختگان خمینی شهر رفته بود. مدیر مدرسه به ایشان گفته است که این آموزشگاه راهنمایی مخصوص فرزندان فرهنگی و معلمان است. وقتی از اداره کل و وزارت خانه پیگیری کردند معلوم شد چنین مدارسی در کشور نداریم و راه اندازی چنین مدارسی تخلف است و ثبت نام فرزندان قشر خاصی از مردم در مدارس دولتی ممنوع است برای همین وزارت آموزش وپرورش قرار شد موضوع را پیگیری و با متخلفان برخورد کند. خواستم بدینوسیله از مسوولین وزارت که با یک تلفن به شکایت من رسیدگی نمودن تشکر نمایم. امیدوارم این کار سرلوحه مسوولین خمینی شهر گردد و به شکایات مردمی زود پاسخ دهند.

خانم کریمی

 

چرا درب زندان که می رویم برای ملاقات زندانیان مأموران بد برخورد می کنند؟ شوهرم خلاف کرده به من چه؟ بعد هم مراجعه کردم انجمن حمایت از زندانیان ولی کمکی به من نکردند.

یک خانم همشهری

 

سر چهارراه اسفریز به طرف اسفریز روبه روی مدرسه ابن سینا چند سالی است یک ساختمان را می خواهند خراب کنند و چون دید برای ماشین ها ندارد ماشین ها تصادف می کنند.

یک شهروند

 

در خیابان شریعتی شمالی روبروی مسجدابوالفضل کوچه اکبر علی شاهی و رو به روئیش چون موتورها را برای کلاه ایمنی می گیرند می روند در این کوچه و اصلاً نمی شود در خانه را باز کرد و آمد بیرون.

یک خانم

 

چرا شما از مردم حمایت نمی کنید؟ یکی از آشناهایمان رفته بود اصفهان خرید. مغازه دار تا از لهجه فهمید خمینی شهری است گفت از مغازه بروید بیرون شما جنایتکارید! یا از پلاک ماشین که فهمیده بودند ماشین خمینی شهر است، شیشه هایش را خرد کرده بودند. چند شب پیش هم در پیست اسکیت پارک پیروزی یک نفر مست کرده بود و وارد پیست شد و کلی دری وری گفت. او را گرفتند و بردند ولی فردایش او را آزاد کردند. درضمن پسر او در آن پیست آموزش می دید. مربی می خواست او را قبول نکند. ولی مجبورش کرده بودند قبول کند.

یک خانم

 

از دوهفته نامه تان ممنون. ما یک کارگاه کوچک تولیدی بافندگی نزدیکی مسجد صفا داریم که همین روزها متروکه می شود چون اراذل و اوباش ریخته بودند آنجا و تهدید کرده بوند و مقداری از وسایل را برده اند. امام جمعه راست می گوید که دست بسیج را باز بگذارید. قبلاً سر چهارراه ها مأمور کشیک بود ولی حالا نیست. بودجه بسیج را قطع کرده اند یا چیز دیگری است که خودش را کنار کشیده نیروی انتظامی نیروهایش کم هستند و به باغات نمی رسند. در ضمن دست مسؤولان درد نکند که این خیابان مسجد صفا را ساختند! هر 15 متر یک بار یک پیچ خطرناک دارد!

یک شهروند

 

بازیافتی ها را هم که دیگر نمی آیند ببرند (میدان امام پشت دبیرستان عماد) کوچه های خمینی شهر هم آسفالت درست و حسابی ندارد و شهرداری آسفالت ها را تکه تکه می ریزد مثل پارچه ای که وصله شده است. نکته دیگر اینکه چرا امسال فاضلاب ها را سم پاشی نکردند؟ در ضمن اداره گاز در محوطه پشت دبیرستان عماد علمک های قدیمی را بیرون آورده و چاله کنده و پرش نکرده است.

یک خانم

 

در جریان باغ باید در درجه اول تکلیف خود خانم ها مشخص بشود. چرا رسانه ها از جمله فرصت و مسؤولان شهر تا این حد شهر را زیر سؤال می برند؟ روزنامه فرصت باید فرهنگ سازی کند و به رسانه ها و قوه قضائیه اعتراض کند. فرصت باید یک تجمع اعتراضی راه بیندازد.

یک شهروند

 

وقتی مشاهیری، نابغه ای باشد (از خمینی شهر) به اسم اصفهان درج می شود ولی اگر کار بد و خلافی باشد هی بزرگش می کنند.

یک شهروند

 

هر از گاهی می آیند توی مجتمع های ارغوان و ماهواره ها را می گیرند. اگر بد است چرا خانه شخصی ها را نمی گیرند. هی به زن های مردم هم توهین می کنند. چرا قانون برای همه یکسان نیست؟

یک خانم

 

جدیداً در یکی از آموزشهای رانندگی ثبت نام کردم. مربی من کلی ساعت های مرا می زد ساعتم 13-11 بود، حتماً یک ربع ساعت اول را و یک ربع ساعت آخر را حذف می کرد و خریدهای شخصی و کارهای روزانه اش را در حین آموزش انجام می داد. اصفهانی بود مرتب به راننده های خمینی شهری توهین می کرد.

یک خانم از خیابان امیرکبیر

 

سطل های زباله ای که شهرداری سر برخی از کوچه ها گذاشته بوی مشمئز کننده می دهد. آب آن جاری شده و مردم راخیلی اذیت می کند لطفاً فکری بکنید.

یک شهروند

 

امروز یک آقایی درب خانه ما را زد و گفت که از دوستان شوهرم است و از شهر دور می آید و پولش تمام شده و از شوهرم می خواهد قرض کند من هم چون مشخصاتی که داده بود درست بود ساده لوحی کردم و 10 هزار تومان به او پول دادم. یک ساعت بعد فهمیدم این آقا کلاهبردار است و این اطلاعات را هم از پسرم که در کوچه بازی می کرد گرفته است مردم آگاه باشند که فریب نخورند.

یک خانم

 

بخش زیادی از زیبایی هر پارک مربوط به فواره های آن می شود که به محیط نشاط می دهد. سؤال اینجاست که چرا فواره های پارک های خمینی شهر هم خاموش است؟! اگر مشکل کم آبی است چرا شهرهای اطراف مثلاً همین رهنان فواره هایش روشن است؟! چرا تبعیض؟!

یک شهروند

 

خمینی شهر افتخارات زیادی اعم از رجال و بزرگان در تاریخ دارد. ما باید یک دو تا از این افتخارات را بزرگ کنیم و الگوسازی کنیم تا شهرمان جلوه کند اینکه به صورت پراکنده به این بزرگان و افتخارات بپردازیم اثر چندانی ندارد.

یک شهروند

 

ما درکوچه کربلا 2 هفتصد دستگاه ساکن هستیم، همسایه ای داریم به نام .... که کراک فروش است و یکی از برادرانش هم در زندان کشته شد. بارها او را دستگیر کرده اند و دوباره رها شده است. همه همسایه ها تومار نوشته ایم. دوباره توی همین چند روز 110 را خبر کردیم و بردیم روبروی بیمارستان ساعی. اما به 24 ساعت نکشید که آزاد شد. ما توی این کوچه امنیت نداریم.باید چه کار کنیم؟

یک شهروند

 

سرویس های بهداشتی پارک پیروزی خیلی کثیف است. پنج شنبه جمعه ها قطعاً افرادی از شهرهای دیگر می آیند پارک و برای ما زشت است. در ضمن اسفریز کوچه ای دارد به اسم پاچنار که کوچه باغ است و منازل مسکونی هم دارد اما تیر چراغ برق ندارد و شبها بسیار تاریک است. نکته دیگر اینکه 3-2 ماه است که هم حضوری رفتیم اداره برق و هم تلفنی تقاضا کرده ایم اما مرتب می گویند توی نوبت هستید این وضعیت برای همه مخصوصاً بچه ها خطرناک است.

خانمی از اسفریز

 

توی صحرا مواد مخدر می فروشند و مصرف می کنند و شده است پاتوق، و هر چقدر زنگ می زنیم 110 نمی آید. حالا گفته است باید به مواد مخدر زنگ بزنیم كه می گویند توی نوبت هستید و ما 5-4 ماه است توی نوبتیم.

جوانی از دستگرد

 

رفته ام پمپ بنزین میدان 22 بهمن می بینم این راننده ها توی آفتاب سوزان ایستاده اند توی نوبت. سراغ رئیس پمپ بنزین را گرفتم یک پیرمرد را نشانم می دهند. با احترام ومؤدبانه می گویم: آقا یک سقف بزنید که این مردم توی آفتاب و برف و باران اذیت نشوند و این شخصی که سن و سالی ازش گذشته بود با لحن بسیار تندی گفت: سقف که نمی زنیم هیچ این سرپوش ها را که هست هم برمی داریم. اگر کسی اعتراضی دارد برود جای دیگری بنزین بزند. اگر دستم به مسؤولان می رسید، اگر می دانستم که همراهی ام می کنند و بعد یک چیزی بدهکار نمی شوم حتماً به آنها مراجعه می کردم. ناراحتی من از این است که من اصلاً برای خودم نمی گفتم من واقعاً دیگران را در نظر گرفتم. یک مسئله دیگر اینکه با این اتفاقاتی که توی خمینی شهر افتاده من واقعاً از خمینی شهری بودنم شرم دارم و دوست داشتم اگر می شد صادره از خمینی شهر را از شناسنامه ام برمی داشتم و می کردم صادره از اصفهان. به نظر من این قدر بزرگ جلوه دادن موضوع کار اصفهانی ها بود تا الحاق منتفی شود.

جوانی خمینی شهری

 

روبروی مدرسه امینی یک زمین وقفی است که رها شده و محل زباله دان و تردد حیوانات موذی شده است. با توجه به اینکه این زمین وقف مسجد شده لطفاً رسیدگی کنید.

یک شهروند

 

توی جوی آباد خیابان طالقانی و بلوار توحید موشهای زیادی هستند که منطقه را از نظر بهداشتی آلوده کرده اند. لطفاً یک تدبیری بیندیشید.

یک شهروند.

 

تلفنی که برای بیمه گذشته اند برای نوبت گرفتن، شما خودتان یک روز صبح از ساعت 8 تماس بگیرید. ببینید می توانید بگیرید یا نه! من 8 تا 10، یک روز مرتب تماس گرفتم اشغال بود و 10 به بعد تماس گرفتم نوبت ها تمام شده بود. دارو هم که درست تجویز نمی کنند. من سرماخوردگی و عفونت شدید داشتم ولی رسیدگی درست نکردند.

خانم شاهین

 

من یک جایزه 2 میلیون تومانی به شهردار می دهم اگر به من یک خیابان بدون دست انداز در خمینی شهر نشان دهد.

یک شهروند

 

یک دامداری توی دستگرد پاتوق مواد مخدر(فروش و مصرف) است به 110 هم که زنگ می زنیم می گویند می آییم ولی نمی آیند.

یک شهروند

 

وقتی به 118 زنگ می زنیم آهنگ انتظارش خیلی زشت است و خیلی هم ما را معطل می کنند. بهزیستی هم آهنگ انتظارش زشت است.

یک خانم

 

در خیابان بوعلی بودم که یک حاج آقایی بدون کلاه ایمنی سوار بر موتور آمد داخل خیابان، سرباز جلوی او را گرفت. روحانی ایستاد و دری وری بار سرباز کرد. حالا مردم به روحانیون احترام می گذارند آنها نباید بی احترامی کنند.

یک جوان

 

توی کوچه ما خیلی وقت است خاک ریخته اند و جمع نمی کنند. وقتی هم که زنگ می زنیم شهرداری می گوید خوب یک کم نخاله است دیگر .

یک خانم

 

در خیابان 17 شهریور روبروی مسجد قائمیه یک نانوایی است. نانوا که پخت می کند پول کثیف را هم می گیرد. این پولها کثیف است چرا شاگردی که آنجا ایستاده خودش پول را خرد نمی کند؟

یک خانم

 

توی میدان امام گدا زیاد شده است. در دوشنبه بازار گداها با میکروفون گدایی می کنند شال سبز هم دور گردنشان می اندازند! چهره شهر خیلی زشت شده است.

یک شهروند

 

وقتی که از اعتکاف بر می گشتم، فکر می کردم که اتوبوس هست، ولی اتوبوسها می آمدند و می رفتند. کم کم خلوت شد و ما چند زن ایستاده بودیم. من به اعتبار اینکه اتوبوس هست فقط بلیط باخودم آورده بودم. موبایل هم نداشتم و خیلی ترسناک بود. می خواستم بپرسم اگر زن و بچه خودتان کنار خیابان بودند باز هم پا را روی گاز می گذاشتید و می رفتید؟

یک شهروند

 

من از چهارشنبه بازار رد میشدم امروز که 31 ام است زباله ها را نمی برند ولی مردم زباله هاشان را گذاشته اند بيرون چون تاریخ های ماه را حفظ نیستند. اگر مثل قبل بردن زباله ها برحسب روزها هفته باشد (مثلا شنبه، دوشنبه، چهارشنبه) بهتر است.

ابطحی

 

از شهرداری می خواهم برای دوشنبه بازار چند تا سطل زباله ثابت بگذارند.

یک خانم

 

هزینه کلاسهاي اسکیت در شهر زیاد است. اگر در کلاسهای خصوصی شرکت کنیم 80 هزار تومان باید بدهیم و در کلاسهای عمومی باید 40 هزار تومان بدهیم.

یک خانم