مردم ایتالیا موسیقی سنتی ایرانی را دوست دارند

ارسال در موسیقی

موسیقی یا خُنیا هنری ست که با صداها و آواها همنشین می شود و احساسات آدمی را آشکار می کند به گونه ای که سبب انبساط و انقلاب روان می شود. بتهون چه زیبا می گوید: آنجا که سخن از گفتن باز می ماند موسیقی آغاز می شود.
رسول قپانی متولد 1357 از ورنوسفادران خمینی شهر هنرمند و نوازنده چیره دستی ست که فعالیت هنری خود را در زمینه موسیقی ایرانی از سال 1371 در اصفهان نزد استاد مهدى پورو استاد احمد توجه آغاز کرد و نزد استادانی چون ظهیرالدینی، رحیمیان و بیگلرپور به آموختن موسیقی کلاسیک پرداخت. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی موسیقی از دانشکده صدا و سیمای تهران در سال 1385 " ارکستر مجلسی سیَلک" را بنیان نهاد و در همان سال به عنوان سرپرست گروه مقام نخست بیست و سومین جشنواره موسیقی فجر را به دست آورد. وی که در حدود 5 سال است به کشور ایتالیا رفته و در کنسرواتوار GIOVAN BATTISTA MARTINI مشغول به تحصیل است، برای مدت کوتاهی به ایران آمده است. با وی در یکی از روزهای پر مشغله اش به گفتگو نشسته ایم:


آقای قپانی چطور به موسیقی علاقمند شدید و پا به این عرصه نهادید؟
از ابتدا خانواده من با موسیقی آشنا بودند، سه تا از برادرهایم سازهای ترمپت، نی و تنبک را می زدند و برادر بزرگترم آواز هم می خواند. این بود که از کودکی با سازها و نواها آشنا بودم تا اینکه به ساز ویولن علاقمند شدم. به حوزه هنری اصفهان رفتم و در کلاس های استاد مهدی پور ثبت نام کردم و این شروع کار موسیقی من بود. در حدود سه، چهار سالی پیش آقای مهدی پور کار کردم و بعد از آن پیش استاد احمد توجه رفتم. پس از مدتی به موسیقی کلاسیک علاقه مند شدم اما چون شرایط و محیط موسیقی کلاسیک در اصفهان فراهم نبود به تهران رفتم و موسیقی را نزد استاد همایون رحیمیان دنبال کردم. در سال 81 در آزمون دانشکده صدا و سیما شرکت کردم اما در آزمون گزینش رد شدم دلیلش هم این بود که آزمون را زیاد جدی نگرفته بودم. یکی از دوستانم که او هم در آزمون رد شده بود، سال بعدش دوباره در آزمون شرکت کرد و بعد از قبولی اش مرا نیز تشویق به شرکت دوباره در آزمون کرد، من هم سال 83 دوباره در آزمون شرکت کردم و این بار در رشته ویولن آلتو پذیرفته شدم.


از اساتیدتان بگویید؟
در تهران استاد ویولنم همایون رحیمیان و در دانشکده استاد ویولن آلتوام محمد بیگلرپور بودند البته همزمان از محضر استاد ظهیرالدینی نیز استفاده می کردم.


" ارکستر مجلسی سیَلک" را چطور تشکیل دادید؟
در سال 85 با یکی از اساتید خوبم به نام آقای لوریس هویان ارکستر سیَلک را تشکیل دادم و ایشان رهبری ارکستر را بر عهده داشتند. در همان سال مقام اول جشنواره فجر را کسب کردیم. پس از آن به ما قول های زیادی مثل یکسال اجرای کنسرت بدون مجوز، محل تمرین و ...دادند اما متاسفانه هیچ کدام از آن قول ها عملی نشد. من هم چون با هزینه شخصی ام ارکستر را اداره می کردم نتوانستم ادامه دهم و همین موضوع باعث شد که تصمیم به ادامه تحصیل در خارج از کشور بگیرم.


چرا ایتالیا را برای ادامه تحصیل انتخاب کردید؟
همان دوستم که یکسال زودتر از من در دانشکده صدا و سیما قبول شده بود، یک سال زودتر از من برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و باز هم مشوق من شد. من هم سال 89 از ایران رفتم و در حال حاضر در شهر بولونیا ایتالیا ساکن هستم. دوره لیسانسم را گذرانده ام و سپتامبر ورودی فوق لیسانس هستم.
با توجه به این که در حدود 30 هزار نفر از جمعیت ایتالیا ایرانی هستند، شما با ایرانی های مقیم آن کشور چقدر در ارتباطید؟
ایرانی های زیادی را می شناسم اما فرصت زیادی برای دوستی ها و ارتباطات ندارم. در کنسرواتوار خودمان 3 نفر آهنگساز و 2 نفر نوازنده ایرانی داریم. می توان گفت ما بعد از چینی ها بیشترین جمعیت را در آنجا داریم.


خمینی شهری چطور؟
شنیده ام که می گویند خمینی شهری ها همه جا هستند، از قضا سهم بولونیا من بوده ام.
با توجه به اینکه ایتالیا مهد ویولن است و اولین ویولن ها در آنجا ساخته شده،

آیا موسیقی سنتی ایرانی توانسته تاثیری در کار شما داشته باشد؟ و نظر آنها در مورد موسیقی ایرانی چیست؟
اوایل که رفته بودم فکر می کردم که آنها به موسیقی ما علاقه ای نداشته باشند چون موسیقی خودشان هم علمی ست و هم هیچ چیزی کم ندارد. اما بعد استادم از من پرسید که کار ارکسترار ایرانی هم دارید؟ و من پاسخ دادم بله ما آهنگسازهای زیادی داریم. همان دوستم که یک سال زودتر از من به ایتالیا رفته بود نیز، سال قبلش، یک قطعه ایرانی برای استادم نواخته و او خیلی خوشش آمده بود، همین باعث شد که وقتی ارکستر را تشکیل داد همیشه در کنسرت هایش یک قطعه ایرانی نواخته می شود. بیش از یک ماه از رفتن به ایتالیا نگذشته بود که استادم مرا به ارکسترشان دعوت کرد و اولین بار قطعه " به زندان" از استاد صبا و بعد قطعات " بیات تُرک" از دهلوی و " شیراز" از گرگوریان را اجرا کردیم و الانم که ایران هستم از من خواسته که برایش قطعات ایرانی ببرم.


مردم ایتالیا به موسیقی ما خیلی علاقمندند. من در این مورد ریشه یابی نکرده ام که علت این علاقه را بدانم، شاید کنجکاوی باشد یا برایشان تازگی داشته باشد اما در اجراهایی که ما در چند سالن داشتیم و حتی در کلیسا شاهد استقبال مردم از موسیقی سنتی ایرانی بودیم. یک بار هم علت این علاقه را از استادم جویا شدم و گفت: موسیقی ایرانی پر از ملودی های زیباست و چیز خیلی خاصی ست. من فکر می کنم روند ملودی و پیچیدگی موسیقی ماست که برایشان جذاب است چون موسیقی غربی معمولا اینطوری نیست، یک ملودی پایه دارد که بسط و گسترش پیدا می کند اما در یک قطعه موسیقی ایرانی، ملودی های مختلف خواهید داشت.


فضای موسیقی ایتالیا چطور است و جایگاه موسیقی بین مردمش چگونه است؟
موسیقی برای مردم ایتالیا شبیه غذا خوردن است یعنی نیاز روزانه آنهاست. شما اگر موزیسین هم نباشید هر روز در شهر یکی دو تا نوازنده را می بینید که کنار خیابان ترمپت یا گیتار یا ساز دیگری را می زنند و کوچه ای نیست که از آن عبور کنید و از پنجره اتاقی صدای تمرین ساز نیاید. البته حالا نسبت به 400 سال پیش کمی از کشورهای دیگر اروپا مثل اتریش، فرانسه یا آلمان عقب مانده اند و دلیلش هم شاید مشکلات اقتصادی اخیرشان باشد.


تفاوت ها و شباهت های موسیقی ایرانی و موسیقی ایتالیایی در چیست؟
من تفاوتی در موسیقی نمی بینم چون هدف موسیقی بیان احساسات است و هر موسیقی ای به یک شکل بیان احساسات می کند. موسیقی غرب دوره های مختلفی از جمله بارُک، کلاسیک، رومانتیک و در حال حاضر هم دوره مدرن را داراست. اگر بخواهیم شباهتی بین موسیقی غرب و ایرانی بیابیم به نظر من موسیقی ما شبیه به دوره بارُک است چون موسیقی بارُک هم مثل موسیقی ما پر از ملودی است. اما اگر بخواهیم دقیق تر مقایسه کنیم موسیقی ما با یک درآمد و پیش درآمد شروع می شود ولی در موسیقی آنها آواز که یک موسیقی بدون تِم و سرعت است کمتر دیده می شود و شباهت چندانی با موسیقی ما ندارد چون من هر فرمی از موسیقی خودمان را که تعریف می کنم برایشان تازگی دارد.


به عنوان کسی که هم موسیقی سنتی ایرانی کار کرده اید و هم موسیقی کلاسیک، به نظرتان از نظر تئوری موسیقی سنتی چه کمبودهایی نسبت موسیقی کلاسیک دارد؟
کمبودی ندارد بلکه متفاوت است. مثلا ما در گام های ایرانی دو پرده داریم که در موسیقی غرب پیدا نمی شود، در موسیقی هند پیدا می شود اما در موسیقی کلاسیک نه. به نظر من چیزی که در موسیقی ما جایش خالی ست فن تدریس خوب است و این که چطور می توانیم معلم خوبی باشیم. موسیقی ما در گذشته به صورت سینه به سینه تدریس می شده است یعنی استاد می نواخته و شاگرد حفظ می کرده و به شاگرد بعدی انتقال می داده است، تا صد سال پیش که وزیری این روند را تغییر داد. صد سال گذشته اما هنوز فن معلمی در ایران وجود ندارد و فن تدریس را اساتید ما نمی دانند. همچنین تئوری موسیقی ما نسبت به غرب ساده تر و خلاصه تر است. آن چیزی که ما امروزه از آن برای ارکسترال کردن موسیقی ایرانی استفاده می کنیم کاملا از غرب گرفته شده است. وقتی در تئوری موسیقی ایرانی دقیق می شویم می بینیم که خیلی چیزها از غرب گرفته شده است اما سر همین موضوع هم اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. عده ای می گویند تئوری موسیقی از شرق وارد غرب شده است برای مثال کسانی مثل فارابی گام های موسیقی را سال ها پیش از غربی ها توضیح داداند اما این چیزی ست که نمی توان ثابت کرد. البته از طرفی هم نمی توان تلاش های موسیقیدان های غربی را در این زمینه نادیده گرفت. به طور کلی موسیقی کلاسیک پیشرفته تر، علمی تر و کامل تر است.


در ایتالیا چقدر ملیت شما در روابط کاری و اجتماعیتان تاثیر گذار است؟
اگر منظورتان تبعیض های اجتماعی ست باید بگویم طرز برخورد و رفتار با کسی که برای تحصیل به کشوری رفته است با کسی که برای کار رفته است متفاوت است. کسی که تحصیل می کند با افراد دانشگاهی سرو کار دارد و از احترام بیشتری برخوردار است ولی وقتی به عنوان یک انسان معمولی وارد جامعه می شوی و بخواهی کار کنی رفتارهای آزاردهنده هم وجود دارد، اما در کل با ایرانی ها رفتار خوبی دارند. روابط بین کشورها در روابط افراد دو جامعه خیلی تاثیرگذار است، اگر دولت ها تبلیغ بدی نسبت به ایران داشته باشند در رفتار مردم آن کشور نیز اثر می گذارد. من یادم است آقای فرهادی که اسکار گرفته بود تا مدتی جو خیلی خوبی نسبت به ایران و ایرانی ها بود. وقتی که فیلمش در ایتالیا اکران شد دوستان ایتالیایی خیلی این فیلم را دوست داشتند.


آیا شما در ایتالیا تدریس هم می کنید؟
خیر. در آنجا برای تدریس باید خیلی خیلی درجه یک باشی و با اینجا متفاوت است. در ایران یک نفر چند سال پیش یک معلم درس می گیرد، هنوز هنرجوست وکتاب های زیادی را نخوانده و هنوز مراحل زیادی را که باید طی کند، طی نکرده و تحصیلش تمام نشده است اما همزمان در یک آموزشگاه دیگر تدریس می کند و این یکی دیگر از مشکلات ماست.


در ایتالیا با چه ارکسترهایی همکاری داشته اید؟
یکی از واحدهای درسی ما ارکستر است و باید حتما در ارکستر شرکت کنیم، در کنسرت هایی هم که دانشگاه برگزار می کند باید شرکت کنیم که هر ساله حدود دو الی سه کنسرت برگزار شده است. من به غیر ارکستر دانشگاه با یک ارکستر زهی هم مدتی کار می کردم.


آیا با نوازندگان ایرانی نیز همکاری داشته اید؟
بله در سال 2011 یک کار تلفیقی از موسیقی ایرانی و موسیقی اُپرای ایتالیایی همراه با رباعیات خیام انجام دادیم که استقبال خیلی خوبی هم از آن برنامه شد. همچنین در کلیسا هم موسیقی ایرانی اجرا کردیم و علاوه بر آن بیش از 15 کنسرت با ارکستر استادم اجرا کرده ایم که در آن قطعات ایرانی اجرا شده است. البته در این کنسرت ها تنها موسیقی ایرانی نواخته نشده، قطعات چینی، یونانی و اسپانیایی هم نواخته می شود اما موسیقی چینی و ایرانی بیش از بقیه طرفدار دارد. ما در پایان هر کنسرت یک قطعه را به صورت درخواستی دو مرتبه اجرا می کنیم که در اکثر اوقات این قطعه در خواستی یا از چین است یا از ایران.


به نظر شما چقدر تحصیلات در پیشرفت یک نوازنده می تواند موثر باشد؟
قبلا فکر می کردم که شما کافی ست که نوازنده باشید و نیاز چندانی به تحصیلات ندارید اما حال معتقدم که یک نوازنده باید تاریخچه و سبک های موسیقی را بداند. مثلا اگر من 20 سال پیش باخ یا لیوالدی گوش می کردم فکر می کردم که اینها همه با هم و در کنار هم در یک دوره بوده اند اما وقتی تاریخ موسیقی بخوانیم می بینیم که لیوالدی آهنگساز به سبک بارُک است و بتهون آهنگساز سبک کلاسیک و فرم موسیقی این ها خیلی متفاوت است. همچنین یکی دیگر از واحدهای تحصیلی ما، سلفژ است که برای تربیت شنوایی بسیار مهم است، خواننده ای که سلفژ کار کرده باشد کوک تر ساز می زند. از واحدهای دیگر خواندن در گروه کُر است که به گونه ای خوانندگی را نیز تجربه می کنیم. همچنین سازشناسی، آهنگسازی، هارمونی و نواختن پیانو که اکثر نوازنده ها باید نواختن پیانو را بلد باشند چون پیانو سازی ست که همزمان می توان با آن چند نوت را اجرا کرد و قابلیت های زیادی دارد. اینها چیزهایی ست که شاید در ابتدا اهمیتش را ندانست ولی در طول کار خیلی به پیشرفت نوازنده کمک می کند.


شما ویولن را بیشتر دوست دارید یا ویولا را؟
من عاشق ویولن هستم و علاقه زیادی به ویولا ندارم.
به نظر شما کدامیک از این دو ساز بیشتر می تواند به قدرت بداهه نوازی و خلاقیت نوازنده کمک کند؟
اصلا نباید نقش ساز را در نظر گرفت، با هر سازی می توان بداهه نوازی کرد، مهم ایده است که باید در ذهن نوازنده پرورش پیدا کند. اما با بعضی از سازها راحتتر می توان بداهه نوازی کرد مثلا با ویولن سِل نمی توانید خیلی خوب بداهه بزنید چون فواصلی دور از هم دارد و سرعت دست را می گیرد اما با ویولن راحتترخواهید بود. ویولا هم چون فواصل بازتری دارد سختتر از ویولن است. در کل بداهه نوازی یک ایده است و فقط اندازه ساز می تواند در راحتتر بودن و سخت تر بودن آن موثر باشد.


تفاوت نواختن انفرادی و نواختن در ارکستر و به صورت جمعی در چیست؟
اول باید دید که نوازنده شخصیت سلونوازی دارد یا نه؟ یعنی هر نوازنده ای باید با خودش رو راست باشد که آیا آدمی هست که بتواند روی سن در مقابل چند هزار نفر به تنهایی ساز بزند؟ یک سلونواز باید از همه نظر درجه یک و آدمی با اعصاب آرام و بدون استرس باشد همچنین باید در طول روز ساعت ها تمرین کند. در کل نوازنده انفرادی خیلی کم پیدا می شود اما کسانی که موسیقی می خوانند باید هم واحدهای سلو، هم واحدهای ارکستر و هم معلمی را بگذراند اما بعد خود نوازنده انتخاب می کند که در چه شاخه ای بهتر می تواند فعال باشد. نواختن در ارکستر و هماهنگی با بقیه اعضا نیز کار سختی ست اما به نظر من دست یافتنی تر از کار انفرادی ست.


به جز موسیقی به چه هنر دیگری علاقمندید؟
به سینما خیلی علاقمندم و فیلم زیاد میبینم. خوشنویسی و نقاشی هم برایم خیلی جذاب است اما اولویت اولم موسیقی ست و اگر باز هم حق انتخاب داشته باشم همین هنر را دنبال می کنم.
بنا به یک نظریه علمی موسیقیدان ها ذهن پویاتری نسبت به بقیه افراد جامعه دارند، نظر شما در این مورد چیست؟
فکر می کنم درست باشد چون موسیقی ترکیبی از ریاضی و هنر است. من خودم همیشه در ذهنم ایده ای یا ملودی یا قطعه ای را مرور می کنم و به تغییراتش فکر می کنم. شاید به دلیل تمرین ذهنی و تمرین فیزیکی ذهن پویاتر می شود.


روزانه چقدر برای موسیقی وقت می گذارید؟
به نظر من هر موزیسینی باید هر روز موسیقی گوش کند و کتاب هم بخواند که من خودم بیشتر تاریخ می خوانم. من روزانه در حدود 4 ساعت تمرین می کنم. ورزش هم خیلی مهم است خصوصا تمرین هایی که خصوص آرامش اعصاب است.


هنرجویان ایتالیایی هم همین قدر تمرین می کنند؟
بله حتی خیلی بیشتر. من خیلی ها را سراغ دارم که روزی تا 8 ساعت هم تمرین می کنند.
از مشاهیر موسیقی جهان به چه کسانی علاقه مندید؟
باخ، بتهون و موتسارت


آیا تصمیم دارید پس از اتمام تحصیلاتتون به ایران برگردید؟
بله تصمیم دارم برگردم و تدریس را دنبال کنم.
قبل از اینکه از خمینی شهر بروید فعالیت موسیقی شما در شهر به چه صورت بود؟
خمینی شهر که بودم در آموزشگاه دهکده هنر تدریس می کردم. مدتی هم در ارکستر ملی اصفهان فعالیت داشتم، یک ارکستر کوچک هم در شهر داشتم که در چندین برنامه از جمله شب شعر برنامه اجرا کردیم.


آیا در این مدتی که از ایران رفته اید اخبار شهر را پیگیری می کنید؟
بله اخبار شهر را از طریق فرصت آنلاین پیگیری می کنم، خصوصا به بخش مصاحبه با هنرمندان علاقمندم و آن را مطالعه می کنم.


توصیه شما به جوانان همشهریتان که به موسیقی علاقمندند، چیست؟
سوال سختی ست اما فکر می کنم باید از آرزوهای بزرگ نترسند. برای من زمانی بود که موقعیت الانم برایم چیز غیر ممکنی بود، زمانی که به سختی توانستم برای آموختن موسیقی به اصفهان برم و خانواده ام در این مورد سختگیری می کردند. بعد از آن تهران رفتن برایم کار سختی بود و بعدش قبولی در دانشکده صدا و سیما که آن را هم انجام دادم. در دانشکده دوست داشتم که از بقیه دانشجوها بهتر باشم، که توانستم عنوان دانشجوی برتر را نیز بگیرم. بعد از آن آرزو کردم که یک ارکستر داشته باشم، ارکستر سیلَک را تشکیل دادم و در جشنواره فجر اول شد. بعد آرزو کردم که خارج از کشور ادامه تحصیل بدهم و آن هم محقق شد. یعنی همه آرزوها و هدف ها با تلاش وکوشش دست یافتنی خواهد بود و باید از آرزو کردن نترسید، امید و تلاش هر محالی را ممکن می کند.