شهید اسماعیل لری

ارسال در هنر های تجسمی

esmaeel-loriنام:                       اسماعیل لری

 

 

متولد:                     1336

 

 

تاریخ شهادت:          12آبان1361 میمک

 

شرح حال

در خانوادهای مستضعف و متدین در شهرستان خمینی شهر دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در محیطی گرم و سرشار از محبت سپری کرد.

در دوران تحصیل تا مقطع دیپلم نیز هوش و نبوغ او باعث تعجب دیگران می شد و همیشه شاگرد اول کلاس بود.
در دوران دبیرستان به علت نیاز مالی خانوادهاش با اینکه بخشی از اوقات خود را برای امرار معاش و کمک هزینه زندگی کار میکرد اما تلاش و پشتکار او باعث گردید که رتبه شاگرد اولی کلاس را برای خود حفظ کند و با رتبه خوبی در رشته راه و ساختمان (عمران) داشنگاه صنعتی اصفهان قبول شد.
شهید لری تنها فرزند ذکور خانواده بود و بعد از فوت پدرش مسؤولیت اداره زندگی مادر و خواهرانش به عهده او بود. او در زندگی کوتاه خویش ناملایمات فراوانی را تجربه کرد اما در مقابل مشکلات هرگز تسلیم نشد.
دوران دانشجویی لري همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی بود. به همین جهت در اکثر فعالیتها و تظاهرات علیه حکومت ستمشاهی شرکت می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و تعطیلی موقت دانشگاهها در کمیته انقلاب اسلامی شروع به فعالیت کرد و با تأسیس سپاه پاسداران برای خدمت به عضویت سپاه خمینی شهر درآمد.
به علت سوابق مبارزاتی و شایستگی به عنوان مسؤول بسیج و عضو شورای فرماندهی سپاه خمینی شهر انتخاب شد.
شهید لری شبانه روز برای راهاندازی پایگاههای بسیج در سطح شهر و جذب نیرو و آموزش آنان تلاش می کرد.
با همت والای او و دیگر همکارانش دهها پایگاه بسیج تأسیس و با توجه به نیاز نیروها به آموزش نظامی پادگان آموزش سپاه راهاندازی گرديد؛ مکاني كه مرکز آموزش هزاران نیروی داوطلب بسیجی شد.
با توجه به مسؤولیت خطیر وي و نیاز شهرستان، از مأموریت او به جبهه ها ممانعت میکردند. یکی از اهالی خمینی شهر در خاطره ای بیان می کند: «در زمانی که گشت و ایست و بازرسی برای حفظ امنیت در سطح شهر ایجاد شده بود، شبي با خودرو در حال تردد بودم که توسط چند نوجوان بسیجی متوقف شدم. از این عمل آنان ناراحت و قصد درگیری داشتم که یک دستگاه پیکان متوقف و شخصی از آن پیاده شد و به سوی ما آمد. از برخورد نیروها مشخص شد که ایشان مسؤول آنان است. با عصبانیت قصد اهانت به ایشان را داشتم ولی او به محض این که مرا مشاهده کرد با لبخند به سویم آمد و ضمن سلام گفت: اگر باعث معطلی و اذیت شما شده ایم معذرت خواهی می کنیم. سخنان و رفتار او باعث تعجب و تغییر حالت من شد و از تصمیم خویش منصرف شدم.»
نهايتاً در فروردین سال 1360 به عنوان فرمانده به منطقه میمک اعزام گردید. با توجه به ذکاوت و تجربه هایی که داشت در طول زمان مسؤولیت خویش و همکاری کادر فرماندهی اعزامی از خمینی شهر فعالیتهای زیادی در زمینه های مختلف برای مقابله و ضربه زدن به دشمن در منطقه انجام داد از جمله:
1- ایجاد هماهنگی و همکاری بین نیروهای مستقر در منطقه شامل (ارتش، ژاندارمری، سپاه، بسیج و عشایر محلی)،
2- برنامه ریزی و اجرای عملیاتهای ایذایی و تک‌های شبانه که باعث تلفات و ضعف روحیه دشمن متجاوز می گردید،
3- شناسایی کامل منطقه جهت مقابله بهتر با دشمن،
4- سازماندهی و بکارگیری نیروهای محلی برای دفاع از تمامیت کشور اسلامی،
5- انجام فعالیتهای فرهنگی برای ارتقاء و آگاهی مردم ساکن در منطقه.
شهيد لري در انجام مسؤولیت مدیري قاطع، با درایت، متواضع، با اخلاص و مطیع امام(ره) بود.
خاطرات زیادی توسط همرزمان او نقل شده که به قسمتی از آنها اشاره میکنیم. یکی از رزمندگان نقل میکند که وي احترام خاصی به روحانیت میگذاشت و این خصوصیت را در بازدید شهیدان محراب آیت اله مدنی و آیتاله اشرفی و دیگر روحانیون از منطقه میمک در عمل نشان می داد.
همیشه به ما سفارش میکرد که در گشت و شناسایی منطقه آیه الکرسی را قرائت کنیم و با توکل به خداوند متعال و توسل به ائمه اطهار(ع) کار خود را انجام دهیم.
شهید لری در نامهای به یکی از دوستانش در مورخه 6/5/1361 مینویسد:
«تاریخ آینده اسلام شاید بتواند گوشهای از هزاران ایثار، رشادت و شهامت این سربازان امام مهدی(عج) را به رشته تحریر در آورد. آنچه که این جا کاملاً مشهود است جوّ روحانی و معنویتی است که بر عزیزان حاکم است.
شهید لری پس از ماهها خدمت صادقانه و مخلصانه در منطقه میمک با ابلاغ مأموریت جدید در سرکشی و خداحافظی با رزمندگان مستقر در خطوط پدافندی بر اثر اصابت ترکش دشمن بعثی در تاریخ 12/8/1361 به فیض شهادت نائل گردید.
قسمتی از وصیت نامه شهید:
دنیا پست و بسیار دنی است و ارزش ندارد که حتی برای یک آن بدان نگریست. انسانها وجود همدیگر را توجیه میکنند و مؤمن با دیدن رخسار مؤمن تلخی حیات را تحمل کند. در دنیاي وانفسای کنونی چهره های گلگون این مردان خداست که به انسان نیرو می بخشد. چه خوب بود می آموختیم که چون مردان حق الهام‌بخش و امیدآفرین و آزاد و آزاده، راه حق را بپوئیم و شور و شوق بیافرینیم.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.