هشدار آیت الله مجتبی تهرانی به 18 ساله ها

ارسال در هنر های تجسمی

mojtaba_tehraniبحث ما راجع به تربیت بود. عرض کردم که «تربیت» از «غیرت» نشأت گرفته است و به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن و گرفتن است. در باب این روش گرفتن و روش دادن به‏طور معمول و غالب چهار محیط است که انسان در آن محیط‏ها ساخته می‏شود، محیط خانوادگی، محیط آموزشی، محیط رفاقتی و محیط شغلی.

البته عرض کردم که فضای پنجمی هم بر آنها حاکم است. مباحثی که ما در گذشته داشتیم راجع به محیط دوم، یعنی «محیط آموزشی» بود. عرض کردم که نقش محیط آموزشی از محیط اول یعنی محیط خانوادگی قوی‏تر است. چه‏بسا کسانی باشند که از نظر محیط خانوادگی، روش صحیح الهی و انسانی نداشته اند ولی اگر ایشان را در محیط آموزشی بیاورید، ساخته می‏شوند و همین‏طور عکس.

به این معنا که ممکن است محیط خانوادگی‏، محیط خوبی باشد اما محیط آموزشی نقش تخریبی داشته باشد و موجب شود آنچه که در محیط خانوادگی ساخته شده است، خراب شود و از بین برود. چون محیط آموزشی قوی‏تر از محیط خانواده است و در گذشته در مورد جهتش به چند جهت هم اشاره کردم.

انسان باید نسبت به این محیط دوم، یعنی محیط آموزشی خیلی دقت و توجه داشته باشد. چون گفتم در محیط آموزشی تنها مسئله دریافت مسائل مفهومیِ علمی مطرح نیست بلکه این دریافت علمی همیشه با روش گرفتن و روش دادن در سه بعد دیداری، گفتاری و رفتاری همراه است.

نفی علمیت از استادِ بی‏تربیت

آخر جلسه گذشته روایتی خواندم که آن را تکرار می‏کنم. در روایتی از امام صادق(ع) داریم به این تعبیر که حضرت فرمودند: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِی». (بحارالانوار، 1، 138) این مسئله آموزشی و علمی است. اصلاً حضرت نفی علمیت می ‏کنند یعنی اگر آن معلم و استاد به تربیت الهی و انسانی تربیت نشده باشد، نمی تواند به تو علم بیاموزد.

یک وجه از معنای «ربانی» این است که خودش تربیت شده است و بعد هم همان را به شاگرد منتقل می‏کند. «ربانی» که می‏گویند دو بُعد دارد که من هر دو را گفتم؛ هم خود و هم انتقال به دیگری. تا خودِ شخص موصوف به وصفی نباشد نمی‏تواند آن را به دیگری بدهد. لذا حضرت اصلاً نفی علمیت می‏کنند و می‏گویند این ‏علومی که تو داری از این استاد می‏آموزی علم نیست. یعنی بدان که علم اینها مضر است.

جلسه گذشته سخنی را از استادمان امام (رضوان‏الله‏تعالی‏علیه) نقل کردم که بعضی تعجب کردند. ایشان فرموده بودند «درس توحید از زبانِ شیطان»، تعجب نکنید، اینها همه از این حدیث گرفته شده است که: «لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِی». یعنی این اصلاً علم نیست. چرا؟ چون آموزنده‏اش تربیت نشده و بی‏تربیت است.

به‏خصوص در آن مقطع خاص سِنی بر این مطلب تأکید کرده‏اند؛ چون بحث من راجع به مقطع خاص سنی است که از شش سالگی شروع می‏شود. در این مقطع خاص روش رفتاری و گفتاری دادن، کمال اثر را روی انسان می‏گذارد و نقش سرنوشت‏ساز دارد. اینکه می‏بینید در روایات این تعبیرات را می‏کنند به همین دلیل است.

هجده ساله‏ها مراقب باشید

آیه‏ای از آیات شریفه قرآن است که من این را تلاوت می‏کنم و روایتی از امام صادق(ع) ذیل آیه هست که آن را هم می‏خوانم که ببینید همین مقطع آموزشی که روی آن تأکید دارم، یک مقطع بسیار حساسی است و در زندگی انسان نقش سرنوشت‏ساز هم دارد. آیه در سوره فاطر است که دارد: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ». (سوره فاطر، آیه 37)

این نقل سخنان گروهی از جهنمی‏ها است که در جهنم فریاد می‏کنند ای پروردگار ما، ما را از این جهنم بیرون بیاور. چرا؟ تا کرداری غیر از آنچه که کردیم انجام دهیم، تا کردار شایسته و صالح انجام دهیم.

«أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ». یعنی خدایا، ما را از جهنّم نجات بده تا کارِ خوب کنیم. به آنها خطاب می‏شود: آیا ما به شما آن‏قدر عمر ندادیم که در آن پند بگیرید که هر کس می‏خواست پند بگیرد، می‏گرفت؟

سؤال این است که منظور از این عمری که در آیه آمده کدام مقطع زمانی است؟ ذیل آیه روایتی از امام صادق(علیه‏السلام) است که فرمود: «تَوْبِیخٌ لِابْنِ ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً». (بحارالانوار، 70، 388، باب 141)

 این مهم خطاب به هجده ساله‏ها است. یعنی خطاب خدای متعال در این آیه توبیخ هجده ساله هایی است که به جهنم رفته‏اند. مراد هفتاد ساله و هشتاد ساله‏ها نیست چهل سال به بالا نیست منظور هجده ساله‏ها است. هجده‏ساله‏هایی که روش رفتاری غلط گرفتند و سراغ معصیت رفتند و جهنمی شدند. اما چرا خدا هجده ساله‏های جهنمی را این‏طور توبیخ می‏کند؟ جهت این است که انسان از نظر رشد روحی به این مقطع که رسید، دیگر عذری ندارد و می‏تواند کاملاً تمیز بدهد در این سن دریافت و فهم بهترین دریافت و بالاترین فهم است.

خوب، بگو ببینم چه کسی تو را جهنمی کرد؟ این روش رفتاری غلط را از چه کسی یاد گرفتی؟ تو که نونهال بودی و در مقطعی بودی که می‏شد تو را به هر سو کشاند پس تحت سرپرستی چه کسی قرار گرفتی؟ این مطلب به این مربوط است که حضرت فرمودند از نظر عمر حساس‏ترین مقطع زمانی، این مقطع است.

ای جوان‏ها حواستان را جمع کنید. وقتی به این مقطع برسی دیگر خوب می‏توانی زشت را از زیبا تشخیص دهی. تو دیگر انسانی و می‏فهمی دیگر در بعد اعتقادی‏ات هم خوب می‏توانی بفهمی. اما بگو ببینم چه کسی تو را خراب‏ کرد؟ در محیط آموزشی به تو رفتار غلط دادند تو هم تأثیر گرفتی و جهنمی شدی.

مربی باید تربیت شده الهی باشد

لذا روایتی را آخر جلسه گذشته خواندم و گذشتم که شخصی که خود را در اختیار غیر قرار می‏دهد و غیر می‏خواهد او را سرپرستی کند و بسازد، باید خودش ساخته شده باشد. اول ببین این‏طور هست یانه؛ یعنی ببین عالم ربّانی است، یا شیطانی به صورتی انسان است؟ کدام یکی است؟ روایت از علی(ع) بود، که حضرت فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ خدا پیغمبر را تربیت کرد؛ «وَ هُوَ أَدَّبَنِی»؛ او هم من را تربیت کرد؛ «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أُوَرِّثُ الْأَدَبَ الْمُکَرَّمِین». (بحارالانوار، 74، 268، باب 11) یعنی حالا که من به واسطه پیغمبر تربیت شده‏ای الهی هستم، سرپرستی دیگران را می‏پذیرم.

خطابم به اساتید است که اگر خودتان تربیت الهی ندارید نباید وارد عرصه تربیت دیگران شوید. از آن طرف هم جوان و دانش‏آموز نباید خودش را در اختیار هر کسی قرار دهد و سرپرستی هر کسی را نباید بپذیرد. این است که من عرض کردم باید در محیط‏های آموزشی دقّت شود. حتی در بهترین محیط‏های آموزشی هم انسان نباید خیال راحت هم داشته باشد.

اقسام روابط؛ رابطه بر محور احتیاج، رابطه بر محور پیوند

در اینجا می‏خواهم به نکته‏ای اشاره کنم که مَدخَلی باشد که از اینجا وارد محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی شوم. ابتدا مقدمه‏ای را نسبت به روابط انسان‏ها با یکدیگر عرض کنم و بعد وارد می‏شوم. یک‏وقت هست روابط انسانها بر محور «پیوندها» است، یک‏وقت هست نه! پیوندی نیست. بلکه روابط بر محور «احتیاجات» است.

در باب احتیاجات همانی است که مثلاً شخص به‏طور معمول می‏خواهد برود خریدی کند یا امثال اینها؛ فروشنده را هم نمی شناسد که چه کسی است؛ کاری‏ هم ندارد که فروشنده کیست و چه خصوصیاتی دارد. رابطه خریدار و فروشنده برای رفع احتیاج و بر محور احتیاج است. این گاهی در محیط شغلی، مطرح می‏شود که من الآن وارد آن نمی‏شوم.

اقسام پیوندها؛ پیوندهای جسمانی، پیوندهای روحانی

اما در طرف مقابل، روابطی هست که بر محور پیوندها است. این پیوندها مختلف می شود؛ پیوندهایی داریم جسمانی، که شامل پیوندهای حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی، مثل پدر و مادر و همسر است. ولی یک دسته از پیوندها، پیوندهای روحانی است. در پیوندهای روحانی یکی از پیوندهایی که در معارف ما هست، پیوند ایمانی و معنوی است.

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة».(سوره حجرات، آیه 10) مؤمنین برادرند. این اخوت، یک پیوند ایمانی است؛ پیوندی روحی است؛ برادری است. اسم آن را «برادر ایمانی» می‏گذاریم؛ برادر ایمانی است نه جسمانی. این پیوند روحی بر محور همان مسأله معنویِ ایمانی است.

قوی‏ترین پیوند، پیوند قلبی و محبتی

قوی‏ترین پیوند، پیوند قلبی یعنی پیوند محبتی است. چون رابطه‏ای که دارند، بر محور پیوند محبتی و علاقه‏مندی است که این کاربرد دارد. لذا معارف ما روی این خیلی تکیه می‏کند. من یک وقت در ماه مبارک رمضان راجع به حب به خدا بحث می‏کردم و بعد انس به خدا و حب به اولیای خدا. اینها را من بحث کرده‏ام.

من اینها را می‏گویم تا بفهمید که خیلی روی پیوند قلبی تکیه می‏شود. پیوندی که بر محور پیوند قلبی است، خیلی تأثیرگذار است. کارِ قلب، دل‏بستگی است. دل‏بستگی، همین پیوند یعنی پیوند محبّتی است. این مقدمه بود و حالا وارد بحثم می‏شوم.

پیوند قلبی در محیط رفاقتی

در محیط آموزشی اغلب این‏طور است که از محیط آموزشی، محیط سوم که محیط رفاقتی است متولّد می‏شود. من گام‏به‏گام پیش می‏روم. این بچه که به مدرسه می‏رود، یک محیط دیگری در مقابلش باز می‏شود و آن محیط رفاقتی است. عجیب این است که چون این بچه‏ها با یکدیگر هم‏اُفق هم هستند و از نظر باطن، صفای باطن هم دارند، زود همدیگر را جذب می‏کنند و «چسبندگی سریع» دارند.

الآن دیگر به استاد کاری ندارم. رفتم سراغ بخش شاگردها در محیط آموزشی. این شاگردها در محیط آموزشی به همدیگر پیوند می‏خورند. چه پیوندی؟ قوی‏ترین پیوندها که پیوند محبتی است. لذا از دل محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولد می‏شود.

قوّت و بُرد پیوند رفاقتی

چند روایت از علی(ع) بخوانم؛ حضرت فرمود: «ألصَّدِیقُ أقرَبُ الأقَارِبِ». (غررالحکم، 413) رفیق، نزدیک‏ترین نزدیکان انسان است. یعنی دوست از همه نزدیکان حَسَبی، نَسَبی، سَبَبی و همه کسانی که به آنها می‏گوییم «أقارب»، به انسان نزدیک‏تر است. یعنی قدرت و بُرد و نقش این پیوند محبتی‏ روی انسان از آن پیوند نسبی پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اینها بیشتر است.

در یک روایت دیگر از علی(ع) «ألأصدِقَاءُ نَفسٌ وَاحِدَةٌ فِی جُسُومٍ مُتَفَرَّقَة». (غررالحکم، 416) رفیق‏ها یک روح هستند، اما در بدن‏های متعدد. اینجا علی(ع) از نظر روحی، وحدت را پیش می‏کشد؛ یعنی آن‏قدر این پیوند قلبی قوی است که اصلاً موجب یگانگی روحی می‏شود.

اثرگذاری ناخودآگاه دوست

خوب حالا بچه رفته در محیط آموزشی و غالباً هم این‏طور است که از محیط آموزشی، محیط رفاقتی متولد می‏شود. یعنی بچه‏ها با هم رفیق می‏شوند؛ در سِنی هم هستند که هم‏اُفق هستند. با هم که رفیق شدند، آن‏وقت این روی انسان نقش دارد. چگونه روی انسان اثر می‏گذارد؟ روش را از رفیقش می‏گیرد.

روش رفتاری را از او می‏گیرد، روش گفتاری را از او می‏گیرد. حتی آن بچه خودش هم نمی‏خواهد رفیقش را تربیت کند؛ اما او ناخودآگاه از این تأثیر می‏پذیرد و روش رفتاری و گفتاری می‏گیرد.

در باب تربیت گفتیم که تربیت از عناوین قصدیه نیست. لذا این رفیق از رفیق خودش از هر جهت، دیداری‏، گفتاری‏ و شنیداری‏ تأثیر می گیرد. حتی دوست دارد پیراهنش مثل پیراهن او شود. دوست دارد لباسش هم مثل لباس او شود. او هم نمی‏خواهد به این رفیق این چیزها را بیاموزد؛ خودش خودبه‏خود می‏آموزد.

روایت از علی (ع) است: «رُبَّ صَدِیقٍ یُؤتِى مِن جَهلِهِ لَا مِن نِیَّتِه». (غررالحکم، 424) چقدر زیبا می‏فرماید، چه‏بسا دوستی که به دوست دیگرش چیزی را تقدیم می‏کند که منشأ آن جهل و نفهمی است و نیتی هم در کار نیست. یعنی چه‏بسا نمی‏خواهد او را خراب کند قصد تخریب ندارد، اما صداقت و رفاقت این تأثیرپذیری را به همراه می‏آورد. او در یک محیط خانوادگی تربیت شده که ـ‏نعوذ بالله‏ـ مناسب نبوده و حالا اینها با همدیگر رفیق شده‏اند؛ بعد می‏بینی بچه‏ات خراب شد، نقش رفیق هم که از پدر و مادر خیلی قوی‏تر است. پدر خوب، مادر خوب، معلم خوب، رفیق بد، ببین چه در می‏آید.

مصیبتِ بزرگِ خانواده‏های خوب

بسیاری از مصیبت‏هایی که خانواده‏های خوب دارند، این است که بچه‏هایشان وقتی می‏آیند در محیط‏های آموزشی، خراب می‏شوند که منشأ خیلی از آنها هم رفاقت‏هایی است که بچه‏ها در محیط آموزشی پیدا کرده‏اند. غیر از این است. آن‏هایی که مبتلا هستند، حرف‏های من را خوب می‏فهمند. این همه زحمت کشیدی، معلم هم بد نیست‏، اما رفیق بد است. نگاه کن فرضیه را چگونه گام‏به‏گام پیش رفتم. همه خوب، اما بچه چگونه شد.

این مسئله متأسفانه از مسائل مبتلابه جامعه ما است. من که عرض می‏کنم محیط آموزشی خیلی مهم است، برای همین چیزها است. اما متأسفانه به این چیزها توجه نمی‏شود. همان سیری که تا حالا گفتم، همان است. مصیبت این است که فقط دنبال این هستند که بچه درسی را یاد بگیرد که یک‏وقت پشت کنکور نماند می‏گویند هر چه شود، بشود اما پشت کنکور نماند. چقدر روی آن هم تبلیغ می‏کنند، این جامعه اسلامی است؟! جامعه انسانی است؟!

تأثیر پیوند رفاقتی بر دین انسان

یک روایت می‏خوانم؛ روایت از پیغمبر اکرم(ص) است که حضرت فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ»؛ اگر می خواهی ببینی دین شخصی چیست، ببین رفیقش چه دینی دارد. از آنجا بفهم دین او چیست. «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ». ( بحارالأنوار، 71 ، 192، باب 14) حواست را جمع کن با چه کسی رفیقی. با هر کسی که رفیقی، دین او را هم داری. با او هم‏دین هستی. این همان مسئله قدرت و بُرد پیوند رفاقتی و محبتی را می‏رساند که هم نقش سازندگی دارد و هم نقش تخریبی دارد. من سراغ هر دو مورد رفتم.

بنابر این من عرض کردم در باب محیط آموزشی، یک محیط سوم که چه بسا قدرتمندتر از محیط دوم است، از آن تولد پیدا می‏کند. حالا آیا این درست است که انسان بی‏تفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محیط آموزشی فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هیچ وقت خاطر جمع نباش؛ چون یک خطر بزرگ‏تر کنار گوش او هست. خاطرجمعی در کار نیست. بلکه انسان باید از نظر تربیتی نسبت به کسانی که تحت سرپرستی او هستند دقت داشته باشد.

-----------------------------------------

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی