گفتگوي اختصاصي فرصت با بازيگر نقش حرمله در سريال مختارنامه
" حداقل كاري را كه من با حسين كردم بشنو بعد بمير يا مرا بكش، وقتي كه تشنگي بر اردوي حسين غالب شد، با كودك ششماهه اش به ميدان آمد، او را بر سر دست بلند كرد و فرياد زد... تير سوم را وقتي زدم كه حسين دامن دشداشه اش را بالا برد تا عرق از جبين بردارد... تير سوم را بر قلب حسين زدم"
اينها جملات انتهايي سكانس به ياد ماندني مختارنامه بود كه در آن، مختار رو در روي حرمله قرار گرفت تا اين شقي ترين اشقيا را به مجازات برساند. اين سكانس بي شك يكي از تأثيرگذارترين سكانس هاي مختارنامه بود؛ سریالي كه سالâهای سال در یاد و خاطره همه ما خواهد ماند. حرمله در اين صحنه با همه شقاوت اش به تعريف كردن بخشي از جنايات خود در كربلا پرداخت و آنقدر پيش رفت تا مختار بگويد: ببر صدايت را ملعون و بعد خنجرش را پرتاب كند...
بازيگر كاراكتر حرمله، در اين صحنه اوج شقاوت و قساوت اين ملعون ابد و ازل را به زيبايي و هنرمندانه به تصوير كشيد و صحنه اي ماندگار خلق كرد تا اين صحنه هاي مختارنامه هم به مانند ديگر صحنه هايش در خاطره ها بماند. اساساً شهادت حضرت علي اصغر (ع) به دليل سن و موقعيت و مظلوميت اش، نمادي جانسوز و خاص از واقعه كربلاست. و شايد از اين جهت بود كه ميرباقري، براي ساخت تيتراژ ابتدايي مختارنامه، و موسيقي آن، حضرت علي اصغر (ع) را محور قرار داد. آنجا كه امام حسين (ع) سوار بر ذوالجناح، خون گلوي اصغر را به آسمان پاشيد و آسمان سرخ گون گشت. و نواي لالاي خواننده بوشهري، دل ها را لرزاند.
چندي پيش فرصتي فراهم شد تا بتوانيم با انوش معظمی بازیگر نقش حرمله دقايقي با او به گفتگو بنشينيم.
معظمي بعد از ايفاي نقش در مختارنامه، در معرض توجه رسانه âها قرار گرفت. اگرچه بسیاری فکر میâکنند که او سابقه چندانی در بازیگری و عرصه هنرهای نمایشی ندارد اما او از تئاتری âهاي کهنه کار است و علیرغم هیکل تنومند و ورزشکاری، در رشته تخصصی تئاتر عروسکی فعاليت مي كند.
معظمی بارها با داود میرباقری در کارهای مختلف او از جمله «مسافر ری» و «معصومیت از دست رفته» همکاری داشته و بسیار هم خوش اخلاق و خوش برخورد است بر خلاف برخي سوپراستارهاي امروز سينما. وی نقش تمام اشقیا را بر صحنه تئاتر بازی کرده و در عرصه تصویر نیز علاوه بر حرمله در فیلم سینمایی «روز رستاخیز» احمدرضا درویش نقش شمر را بر عهده داشته است. وی همچنین سال گذشته نیز در نقش رستم به روی صحنه رفت.
معظمی علاوه بر نمایشنامه âنویسی و داستان âنویسی، ترانهâ سرایی هم میâکند و آن âطور که از اطرف و اکناف خبر می âرسد تا چندی دیگر اولین آلبومش نیز روانه بازار میâشود. آنچه در ادامه مي آيد متن گفتگوي اختصاصي فرصت است با حرمله تا از حس او به هنگام تعريف اين صحنه ها بيشتر بدانيم.
در ابتدا از خودت بگو.
من بيشتر در تئاتر فعال بوده ام و البته شايد باور نكنيد در تئاتر كودك زياد كار كرده ام!
در تئاتر چه نقش هايي بازي كرده اي؟
مي توانم بگويم نقش تمام اشقيا را بازي كرده ام.
و سينما؟
در فيلم سينمايي روز رستاخيز احمدرشا درويش نقش شمر را بازي كردم.
نقش حرمله یک نقش منفی بود و پیش زمینه ذهنی نفرت آمیزی نزد مردم دارد. فکر میâکنم در پذیرش این نقش قطعاً تبعات اجتماعی و دید مردم را هم در نظر داشتی!
ببین! نقشâهای منفی در یک نگاه کلی به دو بخش تقسیم میâشود یک نوع از آنâ ها نقشâهای منفی معمولی و بدون پیش زمینه ذهنی نزد مردم است و یک نوع دیگر نقشâهای منفی است که ما به ازای حقیقی در عالم واقع یا در ذهن مردم دارد. قضیه بازی من در نقش حرمله یا سایر دوستان که در نقش اشقیا بازی میâکردند به مسائل اعتقادی باز میâگردد. ما از جامعه مستثنی نیستیم. به هر حال من هم به عنوان شیعهâای که کارش بازیگری است به خاندان اهل بیت(ع) ارادت دارم و به دنبال این هستم که ببینم چگونه در شغل خود میâتوانم به خاندان اهل بیت خدمت کنم؛ این خدمت در مختارنامه در قالب بازی در نقش حرمله تجلی پیدا کرد که یک فرد منفور و ملعون تاریخ است. روزی که میâخواستم این نقش را بپذیرم هیچ تردیدی به خود راه ندادم و آن را پذیرفتم و تا به امروز هم هیچ مشکلی برای من در این مورد پیش نیامده و مردم بعد از آن بیشتر هم به من لطف دارند.
فکر میâکنی این لطف بیشâتر از کجا نشات میâگیرد؟
فکر میâکنم توانستیم با این نقش و سریال مختارنامه زخمâهای کهنه همیشه تازه شیعه را بابت واقعه کربلا التیام بخشیم و نقشم نیز به نظرم جایگاه خود را پیدا کرد و منفور بودن و ملعون بودن شخصیت بیرون زد و در پردازش نقش موفق بودیم.
حرمله در این سریال فقط نقشی ملعون و منفور نبود بلکه یکی از باهوشâترین شخصیتâهای داستان نیز بود. به نظرم در آوردن یک آدم ملعون و منفور در کنار هویدا ساختن هوش و ذکاوت در این نقش یکی از سختیâهای اصلی نقش تو در این سریال بود.Â
قطعاً با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردیم ولی توجه داشته باشيد که آنâ سوی دوربین استاد داود میرباقری نشسته بود که هم متنی قوی داشت و هم به قول دوستان سینمایی، کسی است که سینما را از آخرش شروع کرده؛ من از ابتدا مطمئن بودم که کشتی مختارنامه ناخدای قوی âای به نام داود میرباقری دارد علاوه بر اینâکه ایشان سر هر پلان مرا راهنمایی میâکرد و بسیار به من کمک کرد. حال اینâکه چهâقدر در ایفای این نقش موفق بودیم بستگی به دیدگاه بیننده و به ویژه بیننده کارهای تاریخی، مذهبی دارد.
گفتي زخم هاي كهنه شيعه. روايتي داريم كه امام سجاد (ع) وقتي خبر كشته شدن قاتلان كربلا بدست مختار را شنيدند فرمودند حرمله چه شد؟ و اين نشان از عمق پليدي حرمله دارد و داغي كه بر دل اهلبيت (ع) گذاشت. يك بازيگر براي اصطلاحاً درآوردن نقش، بايد كاراكتر مورد نظر را درك كند و با او همذات پنداري كند. همذات پنداري با شخصي مثل حرمله كه خلاف اعتقاداتت هم بود سخت نبود؟ براي درك شخصيت حرمله چه كردي؟
ببین من در جواب به این سئوال خیلی تعارف نمیâکنم. بحث همذات پنداری برای من خیلی در این نقش اتفاق نیفتاد چون آگاهانه به سمتش رفتم و قدری از تکنیک بهره گرفتم؛ بیشتر با این نقش تکنیکی برخورد کردم. در خباثت این کاراکتر و در آنچه ما بدان عالمیم برای خودم جدولی درست کردم و طبق آن جدول به هر کدام از خوی و صفات حیوانی این آدم امتیاز میâدادم.
چه جالب! و در نهایت در این امتیاز دادن âها این آدم را چگونه دیدی؟
او را بیشتر یک لمپن خودنما و حیوان صفت دیدم که باید نقشش را بازی کنم. این آدم را اصلاً دارای دید سیاسی و ایدئولوژی خاصی برای مثال چون شمر و عمر سعد ندیدم. او را لمپنی دیدم که در شرایط آن زمان میâخواهد خودنمایی و عرض اندام کند و خیلی هم مستقل عمل می âکند و از نظر ایدئولوژی با دیگر اشقیا هماهنگ نیست.
برای همه نقشâها این گونه هستی یا فقط در این مورد با نقش زندگی نکردی؟
جوری خودم را تربیت کردم که به محض انجام نقش به سرعت آن را رها کنم و از شخصیت جدا شوم و این گونه نباشد که بگذارم با من زندگی کند تا تحت تاثیر شخصیتش قرار گیرم یا اذیت شوم.
راستی چند سال سر این کار بودی؟
من از همان سال ابتدایی درگیر این کار شدم تا یک سال مانده به پایان فیلمبرداری در واقع از سال 83 تا فکر میâکنم 87 درگیر بودم.
آن صحنه اي كه حرمله براي مختار تعريف مي كند كه چطور تير سه شعبه را به گلوي ششماهه اباعبدالله (ع) زده است خيلي حسي از كار درآمده بود. اين صحنه چطور درآمد؟ آن ماجرايي كه گفته مي شود قبل از فيلمبرداري اين سكانس ميرباقري چند روز با تو حرف نمي زده تا عصبي شوي و اين صحنه را با حالت عصبيت بازي كني چه بود؟
خب جریاناتی دارد که فکر میâکنم شنیدنش بد نباشد.
خب بگو.
جناب استاد میرباقری با هوشیاری و علم بالایی با این صحنه برخورد کردند. آن روز وقتی مرا گریم کردند خودم را آماده کرده بودم که سکانس پایانی را کار کنم و خیلی راحت هم بودم و از ابعاد و زوایایی كه در آیندهâ قرار است بابت این پلانâها از طرف مخاطبین و بینندگان رقم بخورد شاید خیلی اشراف نداشتم. ولی خب استاد دقیقاً اشراف داشتند و زوایایâ پنهان بعدی را میâ دیدند و خیلی عالمانه و هوشیارانه با قضیه برخورد کردند. آن روز نزدیک ظهر بود که من به سر لوکیشن رسیدم، وقتی رفتم که با ایشان سلام و علیک داشته باشم خیلی سرد با من برخورد کردند به شکلیâکهÂ احساس کردم آقای میرباقری همیشگی مهربان که تکیه گاه ما بودند و غالباً وقتی می âخواستیم پلان را فیلمبرداری کنیم خوش و بشی میâکردیم و گاهاً بنده لطیفهâای میâگفتم نبودند.
خب بعد چه شد؟
من دیدم خیلی سرد برخورد کردند و در ادامه در دو، سه مورد بابت خیلی مسائل سطحی و پیش پا افتاده کار با من برخورد میâ کردند. از ته دل می âگویم من خیلی به هم ریختم چون ما فقط به مهربانی ایشان عادت کرده بودیم و اینâکه ایشان مثل یک پدر برای ما می âماندند. سردی برخورد ایشان نه تنها روی من بلکه روی تک تک عوامل خیلی تاثیر داشت چرا که این برخورد از ایشان غیر متعارف بود تا اینâکه به دقایق صرف ناهار نزدیک شدیم و استاد برای ناهار رفتند. یادم میâآید آن روز از شدت تالم حتی ناهار هم نتوانستم بخورم. برایم سئوال بود که چرا ایشان با من اين گونه برخورد میâکنند؟ بعد از ناهار دو برگه به من دادند که دیالوگâ های تازه âای در آن نوشته شده بود و در واقع مرا شگفت زده کرد چون دیالوگâ های آقای میرباقری سخت است و باید چند وقتی با تو باشد که مراحل حفظ و آماده سازیشان را بگذرانی اما خب من چون در تئاتر یاد گرفته بودم که چگونه دیالوگ را بدون آمادگی قبلی حاضر کنم دیالوگ âها را حاضر کردم و برای بازی آماده شدم و آقای میر باقری هم خیلی مصمم و سرد آمدند و گفتند که باید این دیالوگ âها را ادا کنی. دوربین روشن شد و هر آنچه ملاحظه کردید انجام دادیم و اکثراً هم با یک برداشت میâ گرفتیم. Â به هر تقدیر خیلی زودتر از زمانی که پیش بینی میâشد این کار تمام شد و ما حدود 2 ساعت این صحنه âها را گرفتیم و این قدر گروه آن روز وقت زیاد آورد که یک پلان دیگر از بازیگری که حضور داشت کار کردند.
من خیلی متالم وÂ متاثر بودم و از این برخورد مغموم و ملول بودم تا اینâکه در مسیر برگشت احساس کردم دستی به شانه âام خورد. برگشتم دیدم آقای میر باقری است و مثل همیشه خیلی گرم برخورد کردند و خوش و بشی کوتاهی با من کردند. بعداً متوجه شدم این تمهیدی بوده برای بازیگردانی و درآوردن نقش و وقتی هم که من پلانââ ها را از تلویزیون دیدم فهمیدم که ایشان چه قدر موفق بودهâ و در بازیگردانی من هوشیارانه عمل کردند.
گریمت هم گریم تاثیرگذاری بود. این گریم چگونه درآمد؟ چند بار آزمایش شد تا داود میرباقری قبولش کرد؟
اینâکه این کاراکتر بدن پر مویی داشته و بدنش پر مو بوده مسئله âای است که آقای میرباقری به آن اشاره داشتند و او را مثل یک حیوان دیده بودند اما روی چهره کاراکتر آزمایش âهای طولانی زده شد من حتی یک مورد برای رسیدن به گریم 8 ساعت زیر دست استاد مسعود ولدبیگی نشستم اما هر بار که برای بازبینی خدمت استاد میرباقری میâرفتیم میâ گفتند این نیست. یک چیزی کم بود.
چی؟
استاد اعتقاد داشتند آن چیزی که کم بود در چشمâ های من وجود داشت. چشمâهای من خیلی مثبت است و بسیار سختی می âکشیدند تا این چشم âها را منفی کنند. این بود که یک روز که من برای تست مجدد رفتم خدمت استاد ولدبیگی ایشان تصمیم گرفته بود که ابروهای من را محو کنند این کار موجب شد که پیشانی âمن قدری به جلو بیاد و چشمانم به لحاظ حدقه عمق پیدا کند و در حد زیادی منفی شود. یادم می آید آن روز 8 ساعت طول کشید تا به این گریم رسیدیم و حدود ساعت 3 و 4 بعداز ظهر که استاد از نهار به لوکیشن بر می âگشتند سر راه ما به خدمتشان رسیدیم تا Â بازبینی کنند و وقتی که گریم را دیدند گفتند این آن حرمله است که من می âخواستم.
صحنه تیراندازی به حضرت علی اصغر (ع) یکی از تاثیرگذارترین صحنهâهای این سریال بود. دوست دارم کمی در این مورد بدانم.
در مورد تاثیرگذاری من در سریال نظر لطف شماست و از مردم هم ممنونم چون میâگویند این صحنه اصطلاحاً خوب درآمد و تاثیر خود را گذاشت و از این بابت خدا را شکر گذارم و بعد هم لطف خود آقا امام حسین (ع) بود که این صحنه به خوبی درآمد. این صحنه یکی از تاثیر گذارترین و دردآورترین صحنهâهای کربلاست و دل هر انسانی را به درد میâآورد حالا ما که شیعه هستیم و جای خود داریم. روزی که میâخواستیم این صحنه را بگیریم من خیلی اذیت شدم. گاهی اوقات پیش میâ آمد که عوامل پشت صحنه رد میâ شدند و یک متلکی می âانداختند. این متلک ها خیلی حرفه âای بود اما به شدت مرا به هم میâریخت یا برخوردهایی که از مردم بومی منطقه طرود واقع در 130 کیلومتری شاهرود انجام میâ شد برخوردهای سردی که با این کاراکتر انجام می âدادند خیلی من را به هم میâریخت اما به شدت معتقد بودم که باید در مورد این نقش امانت داری کنم. این نقش مثل تمامی نقش âهای منفی دیگر نبود که بتوانم لطافت روح خودم را به آن اضافه کنم اصلاً به خودم چنین اجازه âای نمیâدادم و احساس می âکردم که باید امانت âداری کنم و سنگدلانه این نقش را بازی کنم و به عنوان بازیگر خیلی خونسرد نقش را بازی کنم و برخلاف ناراحتی که دارم خوشحالی خودم را از برخورد این تیر نشان دهم. باور کن این کار خیلی سخت بود و خدا میâداند که چقدر اذیت شدم هر کس دیگری هم به جای من این نقش را بازی می âکرد اذیت میâشد. این مسئله اصلاً تعارف بردار نیست ولی با این امانت داری که حس میâ کردم تمام سختیâ ها را به جان خریدم و سعی کردم تمام این تالمات درونی را به بیرون منتقل نکنم و این پلان سکانس را بازی کنم و 24 ساعتی هم با آن درگیر بودم اما به لطف خدا خیلی به سرعت توانستم راحت شوم و خیلی اذیتم نکند.
و تسکینت برای رهایی سریع از این عذاب چه بود؟
جریان اعتقادی که بابت این قضیه داشتم و اعتقاد داشتم با انجام این نقش وظیفه و نوکری خودم را نسبت به پیشوایان دینی و حضرت امام حسین(ع) انجام میâدهم، این قدری مرا تسکین میâداد.
جایگاه مختارنامه را در میان سایر سریالâهای تاریخی، مذهبی دیگر چگونه میâبینی؟ هر چند که این سریال ماندگار شد.
من با تو در اینâکه این سریال ماندگار شد موافقم. دلایل خودم را هم دارم و از طرف خودم میâگویم. ببین در مورد سریال امام علی (ع) حقایقی وجود دارد. همان طور که ما از بچگی در هیئات یا حسین میâگوییم به ما یاد دادندکه زمانی که خواستیم کاری بکنیم یا علی بگوییم. ما با واژه علی (ع) و اتفاقات زندگی او و همچنین حتی روز عاشورا چندان بیگانه نیستیم. اما با ابعاد عاشورا جوانان ما بیگانه بودند. این سریال بسیاری از واقعیت âهای تاریخی را برای جوانان بیان کرد و متوجه شدند که بسیاری از اشقیا در قیام مختار قصاص شدند و این مرهم کوچکی بود بر زخمâ های همیشه تازه عاشورا که به واقع تا قیامت زنده است و هیچ گاه التیام پیدا نمیâ کند. گهگاه ما با اشکی مرهم بر این می âگذاریم و ذکر مصیبتی میâ کنیم و اگرچه جناب مختار (ره) میâآید و انتقامی میâگیرد این زخم هیچ وقت خوب نمیâ شود تا زمانیâکه خود آقا امام زمان بیایند و انتقام واقعی را بگیرند و هر آنچه که به ما وعده داده شده را بگیرند و لذا این زخم âها تازه است. یکی از رموز ماندگاری این سریال به نظرم در همین جریان است که آگاهی را به مردم و جوانâ ها که کمتر به سراغ کتب تاریخی و مذهبی می âروند نسبت به اینâکه چه بلایی بر سر مسببین کربلا آمد و چه شدند افزایش داد. Â این یکی از رموز ماندگاری این سریال هست جدای از تکنیک آنâکه از سایر سریالâ های تاریخی گامی به جلو بود و امیدوارم فتح بابی برای سریالâ های آینده باشد.
در کارهای تاریخی غیر از فیلمنامه، کارگردان، بازیگر و اساساً تیم حرفهâ ای چه چیزی لازم است تا آن کار ماندگار شود؟ چون ما سریالâهایی مثل امام علی (ع) و ولایت عشق را داشته âایم که ماندگاری فوق العادهâای داشتند ولی در مورد تنهاترین سردار چنین چیزی نبود.
در اینâکه درونیات و اعتقاد ما در این امر دخیل است به کنار، جدای تمام عواملی که نام بردی اشراف سازنده بر مسائل مذهبی و تاریخی تاثیر زیادی میâ گذارد. میâ خواهم مثالی در این مورد بزنم ولی فکر میâکنم مناسب نباشد.
خود سانسوری نکن. بگو.
شاید مثال مناسبی نباشد ولی میâزنم. دقیقاً مثل آشپزی می âماند. شما مواد مشابه را در اختیار 10 نفر میâ گذاری اما در نهایت یک نفر را انتخاب می âکنی. ببینید خب این انتخاب به خیلی چیزها بر می âگردد. مادر من همیشه راجع به آشپزی میâ گوید: «دست خیلی مهم است، مادر» بیاییم قبول کنیم آقای میرباقری در ساخت آثار به ویژه تاریخی دست ویژهâ ای دارند و مزه دست و نمک دستشان چیز دیگری است. من این را نمیâ گویم. بسیاری از افراد این نظر را در مورد ایشان دارند. ایشان آثاری مثل "معصومیت از دست رفته" دارند که در حداقل زمان و با سرعت بالا تهیه شد و روی آنتن رفت و در زمان خودش کلی بیننده گرفت و خیلی جذاب بود. امام علی و مسافر ری در کارنامه ایشان هست و این اواخر هم که مختارنامه را از ایشان دیده âایم. اجازه بده این جوری بگم در کلام آخر نمک دست ایشان در ساخت سریالâهای تاریخی یک چیز دیگر است.
آن صحنه معروف مربوط به حضرت عباس (ع) كه بر سر پخشش بحثهايي در جريان بود و سرانجام هم پخش نشد را ديده اي؟ چطور بود؟
خب با دلایل حذفش کاری ندارم ولی زمانیâکه سکانس âهای مربوط به حضرت عباس کار شد من در طرود بودم و یکی دو بار هم سر فیلمبرداری رفتم. خیلی تاثیرگذار بود و کاوه فتوحی بازی خوبی انجام داد.
کاوه فتوحی قبل از اين نقش جايي بازی نکرده بود؟
آقای میرباقری ایشان را به خاطر یک سری ملاحظاتی از خارج از دنیای بازیگری آورده بودند و من حتی راش ââهای خام این کار را در نمایشی محدود دیدم که به واقع دل هر بینندهâ ای را می âلرزاند و دوستان در چهره âپردازی و جلوهâهای ویژه چهرهâ پردازی روی چهره ایشان زحمات بسیاری کشیده بودند و مینیاتوری کار کرده بودند. خیلی نزدیک شده بود به این شمایلââ های خیلی ویژه و فاخری که دیده âایم و در ذهن داریم و حاصل کار هم به شدت تاثیر گذار بود یعنی ما که شیعه هستیم و مسلمان، من شک ندارم یک آدم غیر مسلمان هم که این صحنه âها را میâ دید به شدت تحت تاثیر واقع میâ شد. حيف كه پخش نشد.