تعاریف، ملاک ها و شاخص های سلامت

ارسال در بهداشت

شاید توجه کرده اید که در بسیاری از موارد، افراد همدیگر را به نداشتن سلامت و سالم نبودن متهم کرده و یا خودشان دچار تردید می شوند که آیا سالم هستند و یا نه، علائم و نشانه های واضحی وجود دارد که فرد متوجه بیماری و سالم نبودن خود می شود ولی اصولاً تعریف سلامتی و بیماری چیست؟ وسعت و دامنه سلامت تا کجاست و چه مواردی را در بر می گیرد؟ چه راهها و ملاکها و شاخصهایی برای تشخیص فرد سالم از ناسالم و بیمار وجود دارد؟ اگر فردی روپا و مشغول کار و فعالیت است سالم است و مشکلی نیست؟ احتمال اینکه اینگونه سؤالات یا مشابه آنها ذهن شما را هم درگیر کرده باشد وجود دارد. مطالب مطرح شده در این شماره و شمارههای بعدی را بخوانید تا جواب آنها را بیابید.

 

1- آیا تعریفی برای سلامت وجود دارد؟


بله، تعریف های متعددی برای سلامت وجود دارد. از جمله آنها تعریف سازمان بهداشت جهانی است كه بر اساس آن، سلامتی عبارتست از یک حالت آسودگی کامل جسمی روانی و اجتماعی. بنابراین اگر کسی بیماری ظاهری نداشت و ناتوان نبود نمی توان او را سالم دانست.

 

2- این طور که از این تعریف برمی آید سلامتی شامل سلامت جسم و روان و اجتماع می شود. به دلیل وسعت موضوع بهتر است در مورد سلامت جسمی، راههای تشخیص و ملاکهای آن و راههای پیش گیری در شماره دیگری صحبت شود و به شاخه دیگر سلامت یعنی سلامت روان بپردازیم. حال سؤال این است که در چه صورت می توان از نظر روانی فرد را سالم دانست؟


به جز بیماری های حاد و خاص روانی که علائم آن مشهود است در صورتی می توان فردی را از نظر روانی سالم دانست که دارای بهداشت روانی باشد.

 

3- آیا بهداشت روانی و سلامت روان دارای تعریف و چهارچوب مشخص است؟


بله؛ تعاریف زیادی وجود دارد، مثلاً تعادل بین اعضاء محیط در رسیدن به خودشکوفایی. اما سازمان کانادایی بهداشت روانی سه محور خود، دیگران و زندگی را در نظر گرفته و شرایط وضعیت فرد را در رابطه با آنها بررسی می کند. بنابراین اگر بخواهیم ببینیم فردی از نظر روانی سالم بوده و دارای بهداشت روان است نگرش و طرز تفکر و رفتار وی را در رابطه با سه محور ذکر شده باید بررسی کنیم.

 

4- قاعدتاً باید ملاک های مشخصی برای سلامت و بهداشت روانی وجود داشته باشد؟


درست است. با آشنایی و بررسی و مقایسه فرد با آن ملاکها می توان وضعیت شخص را مشخص کرد و اگر مشکلی بود در جهت رفع آن تلاش نمود. بهتر است برای روشن شدن موضوع سه محور ذکر شده را باز کرده و درباره آنها صحبت کنیم.
الف: محور خود: یک فرد با بهداشت روان باید بر هیجانات خود تسلط داشته و آنها را کنترل کند، از ضعف های خود آگاه بوده و خود را آنچه هست باور کند و البته در جهت اصلاح آن تلاش کند و از خوشی های خود راضی باشد و از آن لذت ببرد. در غیر این صورت مشکلی وجود دارد.
ب: محور دیگران: یک فرد که از نظر روان سالم است در رابطه با دیگران دارای این مشخصات است: به دوستی های مستمر و طولانی و سالم علاقه مند است، به یک گروه احساس دلبستگی و تعلق دارد و به آن علاقه مند است، در مقابل محیط احساس مسؤولیت می کند.
ج: محور زندگی: فرد با بهداشت روانی در ارتباط با زندگی دارای این مشخصات است: مسؤولیتپذیر بوده و از زیر بار مسؤولیت شانه خالی نمی کند، توانایی تصمیم گیری دارد و شخصاً تصمیم می گیرد، خوب کار میکند و وجدان کاری دارد، امکانات و علایق خود را توسعه می دهد و در واقع شرایط زندگی خود را بهینه می-کند.

 

5- بنابر این بسیاری از معضلات و رفتارهای ناهنجار افراد در جامعه و خانواده ریشه در نداشتن بهداشت روانی دارد. رفتارهایی مثل قانون گریزی، دیگرآزاری، پرخاشگری، نزاع و درگیری، مزاحمتهای خیابانی، فحاشی، گرایش به اعتیاد و فرار از خانواده، رفتارهای هیجانی، اختلافات خانوادگی و طلاق، ادبیات تهاجمی و خارج از عرف و ادب، عدم رعایت حقوق همسایه ها و شهروندان و غیره؛ آیا این طور نیست؟


بله! همه آنچه مطرح شد و رفتارها و معضلات دیگر ناشی از فقدان بهداشت روانی و نداشتن آموزشهای لازم در این زمینه می باشد.

 

6- حال سؤال این است که چه نهادها و عوامل و شرایطی در رسیدن به بهداشت روانی مؤثر هستند و یا آن را مختل می-کنند؟


نهادها و عوامل و شرایط متعدد و زیاد هستند؛ خانه و خانواده از جمله والدین، مدرسه و آموزگاران و مربیان، نهادهای فرهنگی و تربیتی از جمله آموزش و پرورش، دوستان و اقوام و مجاورین و... از نهادهای تأثیرگذار بوده و همچنین شرایط اقتصادی و فرهنگی، معیشت و مشکلات آن و نيز محیط های زندگی هم تأثیرات خود را دارد. البته نهاد خانواده و والدین عامل اصلي هستند که به طور جداگانه در رابطه با آن صحبت خواهیم کرد.

 

7- به عنوان آخرین سؤال، شاخصهای سلامت روان و بهداشت روانی به طور خلاصه کدام هستند؟


این شاخص ها عبارتند از: خودآگاهی، خودارزیابی، هدف داشتن در زندگی، مسؤولیتپذیری و تعهد، تسلط و کنترل بر افکار و احساسات و رفتار خود، احساس مفید بودن، درک صحیح از واقعیتها، توانایی برقراری ارتباط سالم با خود و دیگران که صد البته همه اینها احتیاج به آموزش و آشنایی با روشهای کسب آنها و مهارتهای ارتباطی مربوطه از جمله با خود و دیگران و همسران و فرزندان دارد.