دکتر بهروز نقیبیان

ارسال در در شهر

 نقیبیان پس از سالها تحصیل و اخذ مدرک دکترای زبان شناسی از دانشگاه تهران راهی سوئد شد تا آموزش زبان خود را تا تسلط بر 8 زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، عربی، فارسی (دستور زبان)، اسپرانتو و ایتالیایی افزایش دهد. نقیبیان در سال 83 و پس از 23 سال اقامت در سوئد به زادگاهش خمینی شهر برگشت تا دانش خود را در کسوت استاد دانشگاه اصفهان در اختیار دانشجویانش قرار دهد. خانواده نقیبیان را هم می توان خانواده نابغه ای دانست؛ 11 برادر و خواهر که همگی دارای مدرک دکترا هستند؛ از دکترای ریاضی و فیزیک و شیمی گرفته تا هنر، سینما، سرطان شناسی، علوم آزمایشگاهی و .... بی تردید گفتگو با برادر بزرگتر خانواده دکتر پرویز نقیبیان (دارای سه مدرک دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه و استاد هنر كلاژ) در فرصتی مناسب خالی از لطف نخواهد بود...
شخصیت دکتر نقیبیان، شخصیتی متفاوت است، او در دنیای پر هیاهو، سوار بر اتوبوس واحد بر سر قرار حاضر می شود با دو نایلون بزرگ که وسایلش را در آن جای داده. به سختی و با کراهت از موفقیت هایش سخن می گوید، تاکید دارد در عصر تکنولوژی جاهلانه زندگی می کنیم و...
**
از خودتان بگویید. تحصیلات را کجا گذراندید؟
کلاس اول را در خمینی شهر خواندم و بعد رفتم اصفهان. تحصیلات دبستان و دبیرستان را در اصفهان گذراندم و در سال 52 دیپلم گرفتم. در مقطع کارشناسی در رشته زبان انگلیسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم و برای دوره کارشناسی ارشد رشته زبان شناسی تطبیقی راهی دانشگاه تهران شدم. دکترا هم همانجا دانشگاه تهران خواندم و بعد سال 59 راهی سوئد شدم و آنجا هم مجددا زبان خواندم.

زبان آموزی را از چه سنی آغاز کردید؟
از 12 سالگی. قبل از آن زیاد درس خوان نبودم و بیشتر دنبال فوتبال و بازی بودم. کم کم با توصیه معلم ها و تاکیدات مادرم روش زندگی ام عوض شد. ابتدا ترجمه قرآن را یاد گرفتم. کم کم منابع عربی پیدا کردم و زبان عربی را فرا گرفتم. فارسی را هم به خاطر آشنایی با حافظ و خیام و فردوسی مطالعه کردم و دستور زبان فارسی را با علاقه یاد گرفتم.

چرا برای ادامه تحصیلات، کشور سوئد را انتخاب کردید؟
سوئد کشوری است با بالاترین سطح آزادی و فرهنگ بالا. کشوری هست بدون بحران و جنگ و کشتار. مردم آن مردمی خونگرم هستند و آدم می تواند آنجا در شرایط بهتری تحصیل کند.

آنجا علاوه بر تحصیل، تدریس هم می کردید؟
بله. یادم هست یه شاگرد فرانسوی داشتم به نام اریک که عاشق فارسی بود و می خواست اشعار عمر خیام را ترجمه کند. من انگلیسی و فارسی را به او یاد دادم.

و در مجموع چند زبان فرا گرفتید؟
با زبان فارسی هشت زبان را؛ فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی، اسپرانتو و فرانسه.

زبان اسپرانتو چه نوع زبانی است؟
یک زبان جدید و اختراعی است که دکتر لودویک زامنهوف ابداع کرده. او یک دستور زبان برای آن نوشته که قواعد آن استثنا ندارد. لغاتش هم مشترک بین همه زبان های دنیاست. الان هم در اروپا بیشتر تحصیلکردگان این زبان را یاد می گیرند. هر کس هم 20 ساعت زمان بگذارد می تواند این زبان را فرا بگیرد.

معیار انتخاب و فراگیری این هشت زبان چی بود؟
فارسی که زبان مادری است. عربی هم زبان اسلام و گذشته ماست. انگلیسی هم که زبان جهانی است. آلمانی هم زبان نوابغ بزرگ جهان مثل بتهوون، اینیشتن، هگل، پلانک و... است. ایتالیایی هم زبانی در کنار زبان های دیگر برای زیباشناسی و مخصوصا هنر است. فرانسه و اسپانیایی هم که زبان اروپا است و هر کسی اروپا می رود یا باید به زبان فرانسوی صحبت کند یا اسپانیایی.

چرا انگلیسی نه؟
اروپایی ها زیاد از انگلیسی خوششان نمی آید چون روابطشان با آمریکا و انگلستان چندان گرم نیست و آمریکا با اروپا مخالفت می کند در همه ابعاد. از طرفی براساس فرهنگ لغت، الان فرانسه زبان 26 کشور، عربی 43 کشور، اسپانیایی 42 کشور و انگلیسی زبان 19 کشور جهان است و حتی چین و هند هم زبانشان را انگلیسی کرده اند. البته زبان فارسی را هم ما نباید دست کم بگیریم. مثلا امرسون آمریکایی می گوید ای کاش ادبیات آمریکا یک سعدی داشت یا مثلا اشعار خیام به 112 زبان ترجمه شده. الان ایران را به چهار چیز می شناسند نفت، کاشی، فرش و عمر خیام. شما هر جای جهان که بروی تا بگویی من ایرانی ام آنها یاد این چهار چیز می افتند.

چرا خیام؟
چون خیام هم کمتر از همه شعر گفته و هم همه را تشویق به تفکر و اندیشه و زیبایی کرده.

زبان را تجربی یاد گرفتید یا آکادمیک؟
اول تجربی یاد گرفتم و بعد به صورت آکادمیک. به شاگردانم هم می گویم دستور زبان و تلفظ ها را بخوانید بعد کلاس من بیایید.

مراحل زبان آموزی؟
11 سیستم تلفظ در هر زبانی داریم که باید فرا بگیریم؛ مثلا فونوتیک، آواشناسی، فونولوژی و .... بعد از آن لغات را باید در عالی ترین متون و عالی ترین جمله ها یاد بگیریم. مثلا لغات را در گفته های اینشتین یا امام علی(ع) فرا بگیریم نه در قصه خاله سوسکه! چرا که باید زبان همراه با اندیشه باشد نه زبان خالی.

در این باره بیشتر بگویید.
ما باید سعی کنیم عالی فکر کنیم و عالی ترین متون را ترجمه کنیم. من در تدریس هایم هم سعی می کنم زبان را همراه با اندیشه یاد بدهم مثلا این سخن حضرت عیسی را ترجمه باید کرد که: "من مرده ها را زنده کردم ولی نادان ها را نمی توان زنده کنم زیرا که نادان ها از دانا شدن وحشت دارند." جملاتی مثل "مردی سوار بر موتور به بازار رفت تا گوجه بخرد" ارزش ترجمه ندارد. بابا آب داد، مادر نان داد و ... ارزش ترجمه ندارد. اینها وقت کشی است.

در این صورت زبان آموزی یک ظرف بدون مظروف است.
بله، مثلا دکارت می گوید: «من شک می کنم پس هستم.» ما این جمله را ترجمه کنیم. امام علی(ع) می فرماید: «همه در خواب هستند وقتی مردند بیدار می شوند.» ما این جمله را باید ترجمه کنیم. ترانه های غیر عاشقانه به دست بیاوریم و ترجمه کنیم. مثلا مری متیو از خواننده های فرانسوی است، ترانه های او به جای آنکه عاشقانه باشد تذکردهنده است نسبت به موضوعاتی همچون ارزش وقت، محبط زیست، حیوانات و ...

چقدر کشورهای جهان را دیده اید؟
کشورهایی مثل رومانی، هند، فرانسه، اسکاتلند و .. را دیده ام.

در بین این کشورها از کدامیک بیشتر خوشتان آمد؟
از کشور هند چرا که مردم هند فوق العاده برای دانستن و دانایی ارزش قائل هستند.

برخلاف تصوری که از هند وجود دارد؟
در هند به دلیل وجود فراوانی ادیان مختلف و متنوع، آزادی های مطلقه ای دارند. در نتیجه هندی ها دنبال این هستند دین های مختلف و هنر کشورهای مختلف را بررسی کنند. به طور کلی توریست بودن خیلی خوب است مخصوصا توریست کتاب که فرهنگ های جهان را بشناسد. مثلا شما در اسکاتلند می بینید یک مرد دامن پوشیده است یا زن سوئدی همزمان چهار تا شوهر دارد، یا یک نفر اسکیمو هم سگ دریایی را به عنوان خدا می پرستد هم می خوردش. دیدن و فراگرفتن فرهنگ های مختلف جهان هم جالب و هم آموزنده است.

رمز موفقیتتان؟
ما باید در زندگی به دنبال عالی ترین ها باشیم، دنبال چیزهای خوب و حتی عالی هم نباشیم فقط دنبال عالی ترین ها باشیم مثلا توی غذاها ببینیم چه چیزی عالی ترین است، چه سخنانی عالی ترینند. کدام دانشمندان عالی ترینند. بهترین سخنان جهان از امامان است. اگر دنبال عالی ترین ها نباشیم زیان کرده ایم. مثلا شما بروی پفک بخوری. پفک بهتر است یا سنجد؟ سنجد بهتر است یا قاووت چهل گیاه؟ بهترین کتاب، بهترین فیلم، بهترین شعر را انتخاب کنیم چرا که عمر ما آنقدر طولانی نیست که بخواهیم تلف کنیم. ما باید قله های هر چیزی را بشناسیم و دنبال آن برویم. مثلا بهتر است پول و وقتمان را بگذاریم و فوتبال ببینیم یا آموزش نقاشی و خطاطی یا زبان خارجی فرا بگیریم؟ در بین زبان ها هم یاد گرفتن زبان ترکی عالی تر است یا زبان انگلیسی؟ سخنان امام علی(ع) را به زبان انگلیسی فرا گرفتن بهتر است یا بروم کتاب رمان معمولی بخوانم؟ کمتر از عالی زیان است.

به نظرتان در انتخاب های ما، چه چیزی مانع انتخاب عالی ترین ها می شود؟
یکی از موانعی که نمی گذارد ما چیزهای عالی را انتخاب کنیم این است که زبان های خارجی را نمی دانیم. ما یادگیری زبان خارجی را سست گرفتیم. مثلا خودمان قرآن را بتوانیم بخوانیم و ترجمه کنیم. یا قانون نسبیت اینشتین را خودمان از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کنیم نه اینکه ترجمه اش را بخوانیم.

چرا؟
مترجم ها عموما نمی توانند یا نمی خواهند دقیق ترجمه کنند یا به صورت کلی دیر دست به کار ترجمه می شوند. برای همین است که در دنیا می گویند امروز اگر اینترنت و زبان بلد نباشی بی سوادی و کور هستی.

 

برای همین شما در بین رشته های مختلف تحصیلی، رشته زبان را انتخاب کردید؟
یادگیری در سطح جهان در سه فرایند تحقیق (منجر به اختراع یا اکتشاف)، نقادی و ترجمه است. در بین این سه، ترجمه آسان تر و مفیدتر است و از طرفی زودتر جواب می دهد چراکه مثلا میلیون ها تومان باید خرج کنی تا تحقیق جواب بدهد ولی اگر زبان بلد باشی می توانی متوجه شوی مثلا کدام استاد تاریخ در سطح جهان بهتر است. کتاب همان را بخوانی و ترجمه کنی. از طرفی دیگر چرا امام علی(ع) می فرماید کسی که یک زبان بداند یک نفر است کسی که ده زبان بداند ده نفر است؟ به خاطر اینکه کسی که ده زبان بداند با فرهنگ ده کشور جهان آشناست. لذا ما باید زبان را دست کم نگیریم. کسی که زبان نداند شغل جهانی، تفریح جهانی و فرهنگ جهانی ندارد و به عبارتی کور و بی سواد است.

شغل جهانی؟
به خاطر اینکه تصور کن در یک شرکت تا زبان ندانی نمی توانی با شرکت های خارج ارتباط برقرار کنی.

تفریح جهانی چی؟
اینکه شما بتوانی آثار خواننده های جهان، موسیقی های جهان و فیلم های جهان را سر در بیاوری. یا کشورها را بگردی یا اندیشه های ملت های مختلف را مطالعه کنی.

و این ها از طریق ترجمه به دست نمی آید؟
متون ترجمه لذت اصلی را ندارد به جز این ترجمه خیلی از این متون را نمی توانی به دست آوری. از طرفی دیگر عمر کتاب در جهان سه ماه است. چون اطلاعات به سرعت در حال افزایش است. تا ترجمه یک کتاب به دست شما برسد دیگر مطالب آن کتاب به روز نیست.

کتاب های ترجمه ای چقدر دقیق است؟
90 درصد دقیق است و 10 درصد خطا دارد. ولی خب چرا خودمان ترجمه نکنیم؟! وقتی شما محقق یا مترجم شدی باید بروی سر چشمه و از سر آن آب بخوری نه از پایین دست ها. علم و هنر و دین و حکمت همین است.

آموزش زبانی مثل زبان آلمانی چقدر زمان می برد؟
اگر خوب بخواهید یاد بگیرید 120 ساعت البته در 120 روز. این اندازه یاد گرفتن زبان ها راحت است. به عبارت دیگر هر زبانی حدودا دو هزار لغت معمولی و هزار لغت تخصصی دارد یعنی در مجموع سه هزار لغت بنابراین ما نباید این ذهنیت را داشته باشبم که برای فرا گرفتن یک زبان باید خیلی لغت بدانیم.

به نظرتان در فرایند یادگیری، هوش و استعداد چقدر اهمیت دارد؟
به نظر من یک درصد. 99 درصد دیگر همت و تلاش و استفاده از وقت است.

در ایران، سیستم آموزش و پرورش از دوره راهنمایی به بچه ها انگلیسی و عربی تدریس می کند ولی در عمل این سیستم ناکارآمد بوده و نهایتا دانش آموز نمی تواند یک متن لاتین یا عربی را بخواند و بفهمد. به نظر شما مشکل در کجاست؟
برای اینکه جمله ها بچه ها را خسته می کند؛ آن کتاب است روی میز قرار دارد. بچه اینها را که چند بار بخواند زده می شود.

ولی چرا سیستم آموزشی کشورهای عرب، پاکستان و ... در این زمینه موفق است؟
آنها کتاب های بهتری دارند. ذهن انسان وقتی چیزهای بی ارزش بخواند زود خسته می شود ولی اگر به جای آنکه لغت در ذهن بچه ها بکنیم جمله های ارزشمند به بچه ها یاد بدهیم خیلی موفق تر هستیم.

غنی ترین زبان دنیا؟
همه زبان های دنیا از هم لغت گرفته اند پس افتخاری برای هیچ زبان خاصی نیست به جز لغت، دستور زبان، اندیشه، اختراعات و ... از هم فرا گرفته اند. مثلا آلمانی ها لغات مناره، کاروانسرا، کباب و ... را از زبان فارسی یاد گرفتند. طی بررسی های من انگلیسی ها بالغ بر 3800 لغت از فارسی یاد گرفتند. متقابلا هم 17 هزار و 500  لغت از انگلیسی وارد فارسی شده است. ملتی زرنگ است که بدون تعصب آموزه های بیشتری را از ملت های دیگر فرا بگیرد.

شما دکترای زبان شناسی دارید. به نظر شما حفظ زبان محلی مثل زبان ولاتی اهمیت دارد؟
صد درصد اهمیت دارد. اگر اهمیت نداشت چرا انگلیسی ها، زبان سُغدی ما که امروز یک متکلم و گوینده ندارد و متعلق به 8 هزار و پانصد سال پیش بوده را احیا کرده و فرهنگ لغت و دستور زبان برایش نوشته اند.

برگردیم به فعالیت های شما. چی شد سال 82 برگشتید ایران؟
من مردم کشورمان را دوست دارم و علاقه دارم در کشور خودم زندگی کنم. از طرفی خاطرات زیادی در خمینی شهر دارم، اقوام زیادی دارم و از همه مهم تر فرایند یادگیری است، هر جا فرایند یادگیری باشد آنجا برایم مهم است.   

زیباترین خاطره ای که از دوران تحصیل و زندگی در سوئد در ذهنتان باقی مانده است، چیست؟
آنجا در بین اساتید دانشگاه سوئد دوستی پیدا کردم به نام آقای قریشی که هندی بود و انسان خوش صحبت، مهربان و البته دانشمند بزرگی بود. من از صحبتهایش استفاده می کردم. تلفظ هایش هم کتابی بود. واقعا متفکر بود. من بیشترین لذت ها را از اندیشه های او بردم.

کجا تدریس می کنید؟
صبح ها دانشگاه اصفهان تدریس می کنم و عصرها هم تدریس خصوصی دارم مخصوصا در زمینه ترجمه اشعار به فارسی.

کتاب ترجمه کرده اید؟
من برای داداش هایم کتاب ترجمه کرده ام.  برای دانشجویان دکترای دانشگاه مشهد در رشته های دامپروری، ژنتیک، تاریخ جهان و .. هم خیلی ترجمه کرده ام از انگلیسی به فارسی. مثلا کتاب انگل شناسی تالیف خواهرم که دکترای سرطان است را ترجمه کردم.

از خانواده تان بگویید.
 ما 11 خواهر برادر هستیم که همگی دکترا دارند. یکی از داداش هایم سه دکترای جامعه شناسی هنر، فلسفه هنر و تاریخ هنر دارد و هر سه را در دانشگاه سوربن فرانسه خوانده است. داداش دیگرم حسین در رومانی تاجر است و دکترای علوم آزمایشگاهی دارد. کیوان دکترای ریاضی، کامران دکترای برق، یکی از خواهرهایم دکترای سرطان، یکی دیگر از خواهرهایم دکترای روانپزشکی و خواهر دیگرم دکترای سینما دارد، بقیه داداش هایم هم دکترای شیمی، دکترای فیزیک و ... دارند.

برادر خواهرهایتان در خارج از کشور هستند یا داخل کشور؟
اکثرا در خارج از کشور در کشورهای رومانی، سوئد و فرانسه هستند.

علت موفقیت خانوادگی شما؟
مادرم نظارت زیادی بر درسمان می کرد. می گفت اگر درس نخوانید دربدر می شوید. گاهی هم ما را می ترساند که باید بروید شیشه بشویید.
سبک زندگی شما به گونه ای است که به نظر می رسد دنیا به معنای ظاهری برای شما ارزش چندانی ندارد.
بله، مثلا ماشین و لباس و ... اصلا برای من مهم نیست. حافظ می گوید در کوی مرد شوکت شاهی نمی خرند/ اقرار بندگي كن و اظهار چاكري

توصیه به جوان ها؟
باید دانا بشویم، دانا شدن از طریق عالی کاری است. سیگار نکشیم قلیان نکشیم. کراوات به ما شخصیت نمی دهد، اندیشه است که به ما شخصیت می دهد.

و توصیه بعدی؟
توصیه ام به همه این است که از چیزهای قدیمی بیشتر استفاده کنند.

چرا؟
چون در قدیم بیش از الان زندگی ها اندیشه محور بوده. مثلا خوراکی های قدیم را با امروز مقایسه کنید. ما کشک و عدس را رها کرده ایم و پیتزا می خوریم. من همین غذاهای قدیمی مثل کشک و عدس، کالاجوش و آبگوشت و آش را می خورم.

یعنی ما در دوره اینترنت جاهلانه زندگی می کنیم و آنها عالمانه زندگی می کردند؟
بله.