ننجون و خاله و غولوم هاي "فرصت"

ارسال در در شهر

خاله خانوم:
khaleh-khanom

معرف اهالی محترم شهر که هیچ مردم دیگر بلاد هم هست چرا که به یمن نمایش های خاله خانوم در دیگر شهرها دیگران هم او را کم کمک می شناسند. خاله بازیگر بلامنازع نقش اول نمایش های طنز گروه آینه است، خاله حاضرجواب که نماینده هزاران زن زحمت کش شهر، دردآشنا و دلسوز خاص و عام است زبانش تیز است و گاه سوزش ملایمی در برخی ایجاد می کند همان زمان که قهقهه دیگران را بر می انگیزد. اما باور کنید نیتش خیر است و هیچ قصد و غرضی جز اصلاح ندارد. آیینه ای است تمام نما از آنچه در کف جامعه می گذرد. مدیرگریز است و با سیاست و سیاسیون خوش و بشی ندارد، چیزی ندارد که از دست بدهد و چیزی نمی خواهد که به دست بیاورد الا لقمه ای نان و زندگی روان و روغن کاری شده، مصرف کننده نیست، زن خانه است و اهل کار و تولید، دنبال قر و فر و تجملات که نیست هیچ؛ منتقد آن ها هم هست. ساده و صمیمی حرف می زند اما از عمق وجودش. آزک و پازک توی حرفهایش نیست. یک زبان دارد آن هم زبان مردمی. با زبان های سیاسی و علمی و پیچ و تاب دار آشنا نیست. خودش است و همه چیز را به سادگی و صداقت خودش می بیند.

 صغرای:

soghray 1
رفیق گرمابه و پاتنور خاله خانوم است، هر وقت حوصله اش سر می رود جلدی می رود تو خانه خاله خانوم پا تنور همین جور که خاله نان می پزد مروری روی اتفاقات و خبرهای محله می کند. تازه یه چپه تخمه آفتابگردون هم می ریزد تو چنگ خاله که تنهاخوری نکند. گاهی کماجدانش را هم می آورد زیر آتیش تنور می کند. صغرا با همه رفاقتی که با خاله دارد گاه و بیگاه موي دماغ خاله می شود و تو کارهایش سرک می کشد و خلق خاله را خراب می کند و این است که خاله هر اتفاقی بیفتد به اول کسی که شک می برد صغرای است اما آخرش این دو تا هر وقت بخواهند یه چپه تخمه بشکنند و دو تا کلمه اختلاط بکنند همدیگر را پیدا می کنند.

 

ننجون

nanjoon asli 2
ننه جونی است مثل بقیه ننه جون های دیگر و البته از زاویه خودش به مسائل می نگرد اما امان از فاصله نسل ها و دره عمیق بین آن ها، پیرزن هر چی میخواهد حالی نوه نسبتا محترم خود بکند که اشکال انسان ها که شامل مسؤولین و مدیران و دیگر اقشار و اصناف می شود چیست، هی نوه اش با او کل کل می کند که ننجون گیر نده دیگه بی خیال، اشکال از انسان ها نیست از زمان ها و از مکان ها است و پیرزن باز می کوشد بگوید ای بابا ما در زمان ها و مکان های خیلی محدود تر بودیم و زندگی کردیم و عمرمان را گذاشتم روی شما و حالا شما نشسته اید و با ما کل کل می کنید که چی؟ به هر حال ننجون حرف خودش را می زند و نوه هم بیشتر توجه اش به پیامک های گوشی همراه اش است تا ننه جون. خدا کند از دستش دق نکند.

 

مشتی غلوم

mashti ghooloom 3
آدمی از آدم های عادی شهر که سنگ صبور همه هست، تنها حامی اش دفترچه بیمه اش که حاصل سال ها زحمت کشی و تلاش او می باشد اما همین هم این روز ها که باید یارش باشد چند قدمی بیش همراهی اش نمی کند. نازک نارنجی است، به جایی وصل نیست و به یه نمه باد تنش می لرزد و با یه تک آفتاب تنش گرم می شود. کینه تو دلش نیست. زود غمگین می شود و درمانده راه به جایی ندارد جز این که درد دلش و آزردگی هایش را خودش با خودش زمزمه کند آن جا که می گوید:
مشتی غلوم پس چرا در سکوتی
خسته ای یا خدا نکرده شوتی؟!
شاید تسلی درد و رنج هایش باشد و شاید کسی بشنود و کاری بکند...