اندر باب انواع شهروندان

ارسال در در شهر

zare-bin1چو حق تلخ است با شیرینزبانی
حکایت سر کنم آن سان که دانی
شهروند که کلمه تکامل یافته و محترمانه و امروزی رعیت است در نگاه اول و به ادعای بعضیها هیچ انواعی ندارد و همه ساکنین یک شهر و منطقه، شهروند به حساب می آیند و هیچ بند و تبصره ای

هم در باب تمایز آن وجود ندارد. اما خوب که دقت کنی، بصورت غیررسمی انواعی از شهروند وجود دارد که نیشخند تعدادی از آنها را شناسایی کرده است.

 

1- شهرزجر:
شهروندی است که در منطقهای زندگی می کند و در کلاف سردرگم زندگی شهری، به نفرین مادربزرگها - الهی ننه آب بدود، نان بدود و تو هم به دنبالش - گرفتار می شود، همه چیزها میدود و او هم به دنبال همه چیز، و به همه کس و همه چیز هم همیشه بدهکار است و هیچگاه، هیچ کارش روی روال و پیکره نمیافتد. عوارض و مالیاتش را یا میگیرند یا میدهد، قوانین و مقررات مو به مو برای او اجرا می شود و به هنگام استفاده از امکانات شهری، معمولاً در آخر صف قرارش میدهند.


2- شهرخواب:
شهروندی است که منطقه و شهری از جمله این دیار را به دلایلی از جمله گریز از کارتنخوابی برای خسبیدن انتخاب کرده است و از امکانات حمل و نقل و خدمات شهری و فضای سبز و محصولات بهبه محلی که از جیب شهرزجریان فراهم شده است استفاده میکند اما ریالی عوارض و هزینههای شهری را نمیپردازد و هیچ حساسیتی به فرهنگ منطقه ندارد. هرچه باشد او در مواقعی در شهر است که همه خوابند و همه چیز ظاهراً آرام است. 


3- شهرچاپ:
موجودی است که از امکانات بالقوه شهر و سلایق مصرفی مردمان برای کسب و کار و درآمد بیشترین استفاده را میکند و کالاها و محصولات خود را به شهرزجریان صرفاً جهت رفاه آنها و البته خالی کردن جیب آنها که آن هم نوعی رفاه است - چون دیگر احساس سنگینی و ناامنی نمیکنند - میفروشد و اگر لازم شد به آنها بیفرهنگ هم میگوید اما خود در جایی که میگویند بافرهنگ هستند زندگی میکند و البته از محصولات «بهبه محلی» هم برای بیت محترم میخرد.


4- شهرفَر:
اینان مدیران و کارگزاران و مسؤولین البته محترم هستند که برای شهرزجریان سیاست میکنند و در رتق و فتق امور آن بندگان خدا میکوشند و صواب دنیوی و اخروی برای خود ذخیره میسازند، اما از آنجایی که خیلی در شهر نیستند و حداکثر در ساعات اداری در شهر حضور دارند به همان اندازه حال و هوای شهر را لمس و تنفس کرده و به همان میزان یعنی حدود یک چهارم ساعت شبانهروز حساسیت به خرج میدهند. اینان ظاهراً به بالادستیها و مدیران استانی پاسخگو هستند که بالادست آنها هستند و کمتر پاسخگوی پاییندستیها و رعیت خود (ببخشید شهروندان) هستند.


5- شهرروب:
انسانهای شریفی از دسته شهرزجریان هستند که با زحمت و تلاش خود سعی میکنند به گونهای روی آثار مخرب و ضد محیط زیستی دیگر شهروندان از خود متشکر جاروب بکشند. مبادا دیگران در آن غرق شوند.


6- شهرساب:
زنان و مردان و دختران و پسران جوان و نوجوانی هستند که پیاده و یا با موتور در کوچه و خیابان بیهدف پرسه میزنند به گونهای که متراژ خیابانها، وسعت میادین و نیز محدوده دیگر شهر را میدانند.


7- شهرخوار یا شهرمند:
شهروندانی هستند که بحمدا... وضع مالی آنها خوب است و دارای کارخانه و املاک و مستغلاتی هستند. آنها املاک و خانههای قدیمی خود را به امان خدا رها کردهاند که تبدیل به خرابه شده است با دیوارهای خشت و گلی و مخروبه و عقب نشینی نشده. آنها مزاحمین هر لحظه شهرزجریان بوده و سبب چهره زشت شهر و سد راه عبور و مرور مردمان گردیده، ریالی عوارض به شهر نمیدهند و عوارض خود - حتی اتومبیل گرامیشان- را هم در شهر  پرداخت نکرده و در شهرهای دیگر پرداخت میکنند. اصولاً پولهای خود را در جاهای دیگر خرج میکنند. اما معلوم نیست در این شهر چه میکنند. اگر طرح عمرانی و خیابانی تا پاشنه درب خانه آنها هم بیاید حاضر به هیچ همکاری و همیاری نمیباشند، آنها که اینجا نیستند شهرزجریان هم حقشان همین است. آنها معتقدند توسعه و نوسازی، فرهنگ میخواهد و میگویند چرا این شهر این طور است؟ اما نمیگویند سهم ما در این طور بودن شهر چیست! قانون و حساب و کتابی هم ظاهراً نیست که حریف آنها بشود. کسی از آنها نمیپرسد آیا شما حقوق این همشهریان سابق را ضایع نمی کنید؟


8- شهربنگ:
این غافلان بیمار یا بیماران غافل انواعی از شهروندان هستند که در دام اعتیاد گرفتار شده و از زندگی شهری و شهروندی افیون را می شناسند. «شهر خوب، مواد خوب» شعار آنهاست. آنها یا در حال خودسازی هستند و یا در فکر تهیه مواد و ابزار برای خودسازی. بنگیان را به توسعه و آبادانی شهر چه کار؟ هر چه خرابه بیشتر، بستر مناسبتر، هر چه هرج و مرج و قانونگریزی وسیعتر، کار راحتتر، آنها در محدوده خانواده مسؤولیتناپذیرند، چه برسد در وسعت شهر!


9- شهردرد:
ساکنینی از شهر هستند که با اعمال و رفتار و کردار و گفتار و طرز تفکر خود سبب شرمندگی و سرافکندگی دیگر شهروندان به خصوص شهرزجریان و شهرمرگیان شده و اسناد و مدارک و شواهد لازم را برای قضاوتها و جوسازیهای مغرضین و بهانهجویان فراهم میسازند. اینان نمی دانند که ارزش هر جامعهای به تعداد افراد فهیم و شریف و دانا و خودساخته آن جامعه است، نه آدمهای سطحی و قانونگریز و پرخاشگر و ناهنجار. بازتاب اعمال و رفتار آنها متأسفانه تنها دامان خودشان را فرا نمیگیرد بلکه آثار مخرب آن روی زندگی و سلامت همه شهروندان شریف شهر سایه میافکند. این فرصت سوزان، چهره شهر را نامطلوب، زحمات دلسوزان متعهد و سرمایه ها و فرصتهای سرمایهگذاری را نابود، تحصیلکردگان و فرهیختگان را فراری داده و بستر رشد خود و فرزندان و وابستگان خویش را نامطلوب و آلوده کرده و آرامش و آسایش را از شهر گرفته و از قافله پیشرفت و توسعه وا میدارند.


10- شهرمرگ:
شهروندانی هستند که همه این مسائل و دردها و مشکلات را می دانند و در جهت تغییر آنها و اصلاح امور و پیشرفت شهر و رشد و ارتقاء فرهنگ و پالایش فرهنگی تلاش میکنند، خواهان عمران و آبادی در شهر هستند، عوارض خود را به موقع می دهند، برای توسعه همهجانبه شهر فکر می کنند، در شهر ماندهاند اما چون در عرصه طاقتفرسایی قدم نهادهاند، ناملایمات و سختیها را که میبینند گاه احساس میکنند شهرمرگ شدهاند و بیم دقکردنشان می رود، گروهی از مدیران و مجریان متعهد شهری، اصحاب فرهنگ و هنر و علم و دانش و دردآشنایان همه اقشار در این دسته از انواع شهروندان قرار دارند.