«پ» مثل پنجشنبه بازار
اين بازار دو ورودي دارد؛ ابتداي كوچه ورودي اصلي كه ميوهفروشها غُرُق كردهاند، تابلويي نصب شده است: كوچه مسجد سرپل خوزان. اول كوچه ورودي فرعي كه خلوت است و دوسه تا پرنده فروش بساط انداختهاند، دو تا تابلو زده؛ يكي كوچه پنجشنبه بازار و دوم مسجد آيتا... مشكات.ميوهفروشها چه در مغازه، چه در گاري¬اند يا بساط انداخته و كاسبي ميكنند. ميوهفروشي بيشتر در ابتداي بازار يعني سر خيابان وجود دارد و داخل بازار كمتر ميوهفروشي به چشم ميخورد. اين ميوهفروشيها در روزهاي ديگر هفته هم مشغولند و پنجشنبهها مشغولتر. اصلاً يكي از شهرتهاي پنجشنبه بازار ميوهفروشيهاي آن است و ميتوان به جرأت گفت كه ميدان ميوه خمينيشهر پنجشنبه بازار است، البته در تمامي روزهاي هفته. از قديم مغازههايي كه در كنار هم يك جنس را ميفروختند، باعث ميشد قيمتها بهطور خودكار كنترل شود. تراكم ميوهفروشيها هم باعث رقابت بين فروشندگان ميشود. البته در اين اوضاع و با اين تورم، «كنترل» معنايي ندارد! گوجه را هم بايد از سر كوچه...! بگذريم.
خاتم کاری در پنجشنبه بازار
در راستاي اين بازار نيز مغازههاي دائمي وجود دارد كه در روزهاي پنجشنبه برخي از اجناس خود را بيرون مغازه در معرض ديد عموم قرار ميدهند. دستفروشها هم كه در روزهاي پنجشنبه به اين جمع اضافه ميشوند و كاسبي ميكنند. در بين دستفروشها، همه چيز ديده ميشود. درست مانند دستفروشان دوشنبه و چهارشنبه بازار. اصلاً همان دستفروشها در اين بازار هم بساط پهن ميكنند. همه چيز ميفروشند مثل بازارهاي هفتگي ديگر.
يكي از مغازههاي بازار جنب مسجد جامع خوزان، توجهام را جلب كرد: «كارگاه خاتمسازي نقشجهان با مجوز رسمي از معاونت صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان اصفهان» داخل كارگاه دو نفر ديده ميشوند كه مشغول خاتمكاري هستند.
از دور ديدم مرد ميانسالي بساط پهن كرده و دارد پوسترهايي ميفروشد. ابتدا گمان كردم عكس خوانندههاي اونور آبي را ميفروشد! نزديكتر كه شدم ديدم كه نه بابا! عكس¬های سریال جومونگه! هر عدد 200تومان!
دستفروش ديگري هم به جاي اينكه توي كوچه بساط پهن و جا را تنگتر كند، كار جالبي كرده بود. داخل حياط منزلي مشرف به بازار –كه نميدانم از خودش بود يا نه- بساط پهن كرده و درب بزرگ حياط را باز كرده بود. سرش هم خيلي شلوغ است. نزديكتر كه رفتم، ديدم آنجا وسايل سنتي آشپزخانه مانند قاشق، بشقاب، ديزي، دستگاه گوشت چرخكن و... ميفروشد؛ البته كارهاي تعميرات اين وسايل را نيز انجام ميدهد، به همين خاطر سرش شلوغ است.
مسجد زنجيري ورنوسفادران، مسجد سرپل فروشان، مساجد پنجشنبه بازار خوزان
در گزارش قبلی خوانديم كه يك مسجد سرپل در دوشنبه بازار فروشان وجود دارد. جالب است بدانيم يك مسجد هم به نام مسجد آيتا... مشكات(سرپل) ابتداي كوچه پنجشنبه بازار ساخته شده كه مسجدي بزرگ و زيبا است و در حال حاضر، مرمت و سنگكاري ميشود. البته همجواری¬های فراوان مسجد و بازار در تاریخ و فرهنگ ما، این سؤال را در ذهن مطرح می¬کند که براستی رابطه مسجد و بازار چیست؟ روبروي مسجد، مدرسه علميه آيتا... مشكات از ديگر ساختمانهاي بازار بود كه به چشم ميآمد. از مسجد به بعد، بازار دو قسمت ميشود. كوچهاي فراخ كه جوي آبي در آن است كه در حال حاضر آبي در آن جريان ندارد. اين جوي از جوي پيادهروي خيابان شروع و وارد كوچه اصلي بازار ميشود تا مسجد سرپل و بعد وارد كوچه فرعي ميشود. انتهاي اين كوچه به كوچه اصلي بازار راه داشت. بازار در كوچه اصلي به مسجد جامع خوزان منتهي ميشود. به خاطر وجود زنجير آويزان به درب طرف بازار مسجد، بدان مسجد زنجيري هم ميگويند. راستي! يكي از مساجد اطراف چهارشنبه بازار ورنوسفادران هم به مسجد زنجيري معروف است. مسجد جامع خوزان را مسجد بزرگ هم مينامند چرا كه در نزديكي اين مسجد، مسجد بسيار كوچكي شبيه به نمازخانه وجود دارد، ولي در حال حاضر در آن فقط وسايل عزاداري و تعزيه نگهداري ميشود و در آن هميشه قفل است.
مسجد جامع خوزان در قرن هشتم هجري، بر روي بناهاي دوره سلجوقي در زمان ايلخانان مغول بنا شده است. يك ظرف بزرگ سنگي اندازه ديگ داخل مسجد است كه طبق قول اهالي در قديم داخل آن آب آشاميدني ميريختند و در اختيار عموم قرار ميدادند. حمام قديمياي هم نزديك بازار وجود دارد. هر دو اثر در ليست آثار ملي ايران به ثبت رسيدهاند.
هميشه پاي يك زن در ميان است!
در دوشنبه بازار روزهاي دوشنبه بيشتر زنان تردد ميكنند، اما در روزهاي ديگر هم كه بازار فعال است، مردها نيز از بازار خريد ميكنند. در پنجشنبه بازار هم مانند ساير بازارهاي هفتگي بيشتر مشتريان زنان هستند. كوچه اصلي پنجشنبه بازار كمي تنگتر و شلوغتر از كوچه فرعي است. البته چون محله خوزان تعداد مهاجر افغاني بيشتري را در خود جاي داده است، اين امر باعث شده مشتريان افغاني پنجشنبه بازار، بيشتر به چشم بيايند.
«پ» مثل پنجشنبه بازار
از قديم مرسوم بود كه در هر محلي بازاري باشد تا هر كس جنسي داشت، آن را به راحتي بفروشد يا جنسي بخرد؛ مثلاً در قديم بازار محله خوزان حول و حوش پنجشنبه بازار فعلي واقع بود و حتي حيوان و دام هم ميفروختند. اين را پيرمرد ورنوسفادراني تعريف ميكرد كه ساليان سال است در پنجشنبه بازار بساط پهن ميكند. او آهي كشيد و ادامه داد كه در روزهاي جمعه چند نفر از اهالي محله ورنوسفادران به اين بازار ميآمدند و سوردوز كه نوعي از گيوه و كفشهاي دستساز بود، ميفروختند. حتي گيوههاي ورنوسفادران به تهران هم صادر ميشد.
طبق قول اهالي قبلاً كه جمعيت كم بود، حتي در داخل مسجد جامع، دستفروشها كاسبي ميكردند كه با افزايش جمعيت اين كار برچيده شد. انتخاب روز پنجشنبه جهت جمع شدن دستفروشها و ايجاد بازار براي سهولت اهالي محل و متحمل نشدن مشكلات رفتن به بازارهاي محلات ديگر، به حدود 50 سال گذشته برميگردد. البته قسمت اصلي بازار در قديم سقف طاق و چشمهاي با خشت و گِل و نقوش زيبا داشت ولي الان اثري از آن نيست.
آن مواعيد كه دادي نرود از يادت
مشكل مهم در قسمت دوم پنجشنبه بازار يعني كوچه فرعي، جوي بيمصرف وسط كوچه است كه هم براي عبور و مرور مشتريان و هم براي نقل و انتقال بارهاي فروشندگان مزاحمت ايجاد ميكند. قبلاً اين جوي بزرگ و مانند مادي بود ولي حالا باريك است و كاربرد چنداني ندارد. تازه! به غير از مزاحمت، به زبالهداني مردم تبديل شده است؛ مخصوصاً در تابستان كه آب داخل كوچه ريخته و در اين جوي جمع و به لجن تبديل ميشود. اين امر باعث بوي متعفن در بازار و همچنين براي ساكنان محل گشته است. از شهرداري محترم انتظار ميرود با پوشاندن اين جوي و تدابير مناسب ديگر اين مشكل را حل كند.
مشكل ديگر كه در ديگر بازارها نيز ديده ميشود، تنگي راه است؛ مخصوصاً زمانهاي خاص مانند شب عيد كه بازار شلوغ ميشود و عبور و مرور بالاخص براي خانمها مشكل ميشود.
اهالي از شهردار ميخواهند به وعدههاي خود در جلسه جمعه 18/7/1387 در مسجد جامع، جامه عمل بپوشاند؛ حداقل درمورد پنجشنبه بازار.
پنجشنبه بازار دات كام
اگر در موتورهاي جستجوگر اينترنت مانند گوگل واژه «بازار هفتگي» يا نام يكي از روزهاي هفته مانند دوشنبه، چهارشنبه يا پنجشنبه را وارد كنيم، نتایجی دريافت ميكنيم كه در برخي از آنها از بازارهاي هفتگي شهرهاي ديگر ياد شده است؛ مثل پنجشنبه بازار شهر ميناب كه سابقه شكل¬گيري آن به بيش از 100 سال پيش مي رسد و هر سال توسط كارشناسان مردم شناسي خارجي مورد بررسي قرار مي گيرد.
متاسفانه پس از جستجوي فراوان، فقط توانستم پنجشنبه بازار خمينيشهر را در قالب نام كوچه پيدا كنم. از نام ديگر بازارهاي سنتي خمينيشهر هم هر چه بيشتر ميگشتم كمتر مييابيدم. و اين كمكاري مسؤولان فرهنگي شهر را نشان ميكند كه در معرفي شهري به قدمت تاريخ كوتاهي كردهاند.
هر روز بازار
غير از سه بازار مهمي كه در اين سه گزارش تقديم شد، بازارهاي هفتگي ديگري در خمينيشهر داير است؛ شنبهها در اصغرآباد كه رونق كمي دارد، يكشنبهها در محله قائمیه (كشتارگاه)، سهشنبهها در جويآباد و همچنين اطراف سهراه معلم و حتي جمعهها در محله هرستان كه رونق كمي دارد. البته به علت قدمت كم يا كمرونقي، فقط به ذكر نام اين بازارها بسنده كرديم.
اميدواريم هر چه بيشتر با سنتهاي آبا و اجداديمان آشنا شويم و بتوانيم فرهنگ غني و سنتي خمينيشهر را بيشتر اشاعه دهيم.
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند